ستم کلیسا نسبت به علم
اینها همه درست در عصری رخ داد که آتشفشان عقل و اندیشهی اروپا منفجر شد و دانشمندان علوم طبیعی زنجیرهای تقلید دیین را شکستند، نظریات جغرافیایی کلیسا را که در کتابهایشان بود، با صراحت و بیپرده مورد انتقاد قرار دادند و از این که به صورت غیبی و چشم بسته به آنها ایمان و باور ندارند، پوزش طلبیدند و یافتههای علمی و تجربیات خویش را علنی کردند. اینجا بود که کلیسا قیامتش برپا شد و مردان صاحب نفوذ آن که زمام امور را در دست داشتند به تکفیر دانشمندان پرداختند، خون و اموال آنان را در راه دین مسیح حلال دانستند و دادگاههای تفتیش عقاید را برپا کردند تا به قول پاپ آن ملحدان و بیدینان را که در شهرها، خانهها، دشتها، جنگلها، غارها و کشتزارها پراکنده شدهاند، کیفر دهند. کلیسا در این مسیر برای قلع و قمعکردن هرکس که در جهان مسیحیت بر ضد کلیسا نبضش میزد، نهایت کوشش خود را به کار برد.
جاسوسان کلیسا در طول و عرض کشور پراکنده شدند، نفسهای انسانها را برمیشمردند و کنترل میکردند و افکار و خیالاتشان را تعقیب میکردند. دانشمندی مسیحی میگوید:
«کسی یافت نمیشد که مسیحی باشد و به مرگ طبیعی بمیرد».
تخمینزده میشود که شمار کسانی که این دادگاهها کیفر کردند سی صد هزار تن بوده است. از میان این تعداد سی و دو هزار تن زنده زنده سوزانده شدند، دانشمند معروف علوم طبیعی، برونو، نیز جزو آنان بود، کلیسا از وی انتقام گرفت، آن هم به جرم این که این دانشمند معتقد به کثرت جهانها بود و به این دلیل حکم قتلش را صادر کرد و دستور داد که قطرهای از خون او بر زمین نچکد، یعنی این که زنده زنده سوزانده شود.
همچنین دانشمند مشهور علوم طبیعی، گالیله (Galileo) به قتل رسید؛ چون معتقدب ود که زمین به دور خرشید میگردد.