جایگاه زن در جامعهی هندی
مقام زن در این جامعه به مقام کنیزان تنزل یافته بود[٨٣]. گاه یک مرد زنش را در قماربازی میباخت و بسا اوقات یک زن چندین همسر داشت[٨٤]. اگر شوهرش میمرد دوباره نمیتوانست ازدواج کند و همواره آماع اهانتها و زخم زبانها بود و زن تبدیل به کنیزِ خانوادهی شوهر متوفا و خدمتکارِ بستگانِ وی میشد، گاه نیز زن جهت نجات خویش از عذاب زندگی و بدبختی دنیا، پس از مرگ شوهر خودش را آتش میزد[٨٥].
بدین سان این سرزمین حاصلخیز و سرشار از اندیشه و خرد و این ملت – ملتی که برخی از تاریخنگاران عرب وی را معدن حکمت و پشمهسارِ داد و عدل و سیاست و صاحب خرد بزرگ و اندیشهی محترم دانسته اند[٨٦] – در اثر دوری از دین صحیح، انحرافِ رجالِ دین، تلفشدنِ منابع آن، فرورفتن مردم در گمانهزنیها و امور خیالی و پیروی از هوسهای درونی و کششهای شهوانی، جولانگاه جهل، بتپرستی و ستم اجتماع شده بود؛ وضعیتی که در بین هیچ ملتی و در هیچ مقطعی از تاریخ نظیر نداشته است.
[٨٣]- در این باره سرآغاز سرگذشتِ ماهابهاراتا (حماسهی بزرگِ هند) خواندنی است.
[٨٤]- R.C.Dutt
[٨٥]- عمل فوق یک سنتِ پر ارج و رایع میان طبقات اشرافی و جوامع اریستوکرات بود و «ستی» نامیده میشد، سنت فوق بیانگر وفاداری زن به شوهر و شرافتِ او بود. با دخالت زمامدارانِ مسلمان و تأثیرگذاری دولتهای اسلامی از شمار زنانی که دست به این عمل میزدند، کاسته شد. جهانگرد فرانسوی دکتر برنیر، به صراحت این مطلب را ذکر کرده است. در دورهی اخیر انگلیسیها سنت مزبور را به کلی لغو و غیر قانونی اعلام کردند.
[٨٦]- رک: اندلسی، صاعد (متوفای ٤٦٢ هـ)، طبقات الامم، ص ١١.