ساماندهی علوم جدید
باید جهان اسلام علوم جدید را به گونهای ساماندهی کند که با روح و رسالت وی همنوا و هماهنگ باشد، جهان اسلام در گذشته با زعامت علمی خویش بر جهان قدیم تسلط داشته و به همین دلیل بود که در اندیشه و فرهنگ جهان نفوذ نمود و در دورن ادبیات و فلسفهاش راه یافت. مدتها بود که جهان متمدن آن روز با عقل اسلامی میاندیشید، با قلم اسلامی مینوشت و با زبان اسلامی تألیف مینمود، تا آنجا که نویسندگان در ایران، ترکستان، افغانستان و هند،کتابی را که دارای اهمیت بود، به زبان عربی مینوشتند، برخی هم اصل کتاب را به زبان عربی و تلخیصش را به زبان فارسی مینوشتند، چنانچه امام غزالی[٣٤٨] احیاء علوم الدین را به زبان فارسی تحت عنوان کیمیای سعادت تلخیص نمود.
اگرچه این حرکت علمی در ابتدای زمامداری عباسیان ظهور نمود و از یونانیها و عجمها متأثر بود و بر تفکر پاک و روح اسلامی اساسگذاری نشده بود و دارای ضعفهایی از نظر علمی و دینی بود، اما بر جهان آن روز با تمام قدرت و نشاط سایه افکند و نظامهای علمی قدیم در برابرش فرو ریختند.
سرانجام نهضت علمی اروپا به میدان آمد و با آزمایشها و نقد علمی خویش، نظام قدیم را منسوخ اعلام کرد و سبکی جدید برای علم و تحقیق وضع نمود، این سبک، کپی برابر با اصل از روح و اندیشهی مادی آن بود، هیچ دانشجویی براساس این سبک تحقیق نمینمود، مگر این که با روحیهای مادی باز میگشت.
بنابراین، جهان برای بار دوم تسلیم چنین آموزشی شد و بالطبع جهان اسلام نیز از آنجایی که مدتها دچار ضعف فکری و انحطاط علمی شده بود و جز اروپا مددکار و یاوری نداشت، این نظام آموزشی را با تمام نارساییهایش پذیرفت و امروز در سطح جهان اسلام، این نظام حاکم است.
نتیجهی طبیعی این نظام ایجاد تنشی بود که بین روحیهی اسالمی و روحیهی جدید، بین اخلاق اسلامی و اخلاق اروپایی، بین معیارهای گذشته در ارزشیابی اشیا و معیارهای جدید به پا خاست، و علاوه برآن سبب شد تا در بین طبقات فرنگی و تحصیل کرده شک و نفاق به وجود آید و بیصبری، حرص زندگی، ترجیح دنیا بر آخرت و غیره – که نتایج طبیعی تمدن اروپایی است – ظهور کند. بنابراین، اگر جهان اسلام میخواهد زندگیاش را دوباره شروع کند و از قید بردگی درآید و آرزوی رهبری جهان را در سر دارد، باید دارای استقلال آموزشی باشد و بالاتر از آن باید رهبری علمی را عهدهدار باشد. این کار زیاد مشکل نیست اگرچه نیاز به اندیشهای ژرف، حرکت گستردهی تدوین و تألیف و مهارت تاحد تحقیق و نقد علوم عصری همراه با فراگیری روح اسلام و ایمان راسخ به اصول و فرامینش دارد، مسؤولیتی است که باید چیره دست آن را به عهده گیرند. در واقع وظیفهی حکومتهای اسلامی است که در این زمینه جمعیتها و انجمنهایی را تشکی دهند و استادانی ماهر در رشتههای مختلف انتخاب نمایند و طبق اسلوب آموزشی خاصی که محکمات کتاب و سنت و حقایق ثابت دین و علوم مفید عصری و تجربیات جدید را در خود فراهم آورند و علوم عصری را برای جوانان مسلمان براساس اسلام و روح اسلامی به گونهای تدوین کنند که تمام نیازهای نسل جدید مسلمان را برآورده نماید و آنان براساس چنین دستورالعملهایی جامع بتوانند زندگیشان را منظم نمایند و هویتشان را حفظ کنند و از غرب کاملاً بینیاز گردند، در موارد حسّاس آمادگی نظامی داشته باشند، منابع زیرزمینی خویش را خودشان استخراج کنند و از سرمایههای کشورهایشان خودشان بهرهمند شوند، امور مالی کشورهای اسلامی را خودشان تنظیم کنند و حکومتهایشان را براساس اسلام چنان اداره کنند که برتری نظام اسلامی بر نظامهای اروپایی روشن شود و مشکلات اقتصادی که اروپا در حل آنها عاجز مانده است، به سهولت حل شود.
بنابراین، با آمادگی روحی و آمادگی تکنیکی و نظامی و استقلال آموزشی است که جهان اسلام میتواند به پا خیزد، رسالتش را ادا کند و جهان را از نابودی تهدید کننده نجات دهد. مسألهی رهبری جهان امری ساده نیست، بلکه خیلی جدی است و نیازمند تلاش و کوشش گسترده، مبارزه و جهاد و آمادگی کامل است.
كل امريء يجري إلى
يوم الهياج بما استعدا
«در روز نبرد هرکس با آمادگی خود وارد صحنه میشود».
[٣٤٨]- حجة الاسلام ابوحامد محمد بن محمد بن احمد غزالی طوسی، دانشمند معروف دورهی سلجوقی، به سال ٤٥٠ هـ . ق (١٠٥٨) در طابران طوس زاده شد. وی در فقه، حکمت، کلام و عرفان سرآمد دوران خود بود. غزالی پس از مدتی تحصیل در طوس و گرگان به نیشابور رفت و از محضر امام الحرمین بهرهها برد. سپس با نظام الملک ارتباط یافت و منصب تدرسی مدرسهی نظامیه را از وی دریافت کرد و در پایان نیز به تصوف روی آورد و به طوس بازگشت. کتابهای احیاء علوم الدین، تهافت الفلاسفة، المنقذ من الضلال والمستصفی من علم الاصول از جمله آثار وی است. غزالی سرانجام به سال ٥٠٥ هـ . ق / ١١١١ م درگذشت. (د. ن.)