حضرت حفصه ل
حفصه دختر حضرت عمر و نام مادرش زینب بنت مظعون است، پنج سال پیش از بعثت در سالی که قریش خانه کعبه را تعمیر میکردند، متولد شد. نخست با خنیس بن حذافه ازدواج کرد و با او به مدینه هجرت نمود. خنیس در غزوۀ بدر مجروح شد و بعداً بر اثر همان جراحت شهید شد [۸۵۱]. حضرت حفصه از خنیس صاحب فرزندی نشد. پس از این که حفصه بیوه شد حضرت عمر س در صدد ازدواج او برآمد. از سوء اتفاق در همان روزها حضرت رقیه (دختر رسول اکرم و همسر حضرت عثمان) وفات کرد. حضرت عمر به حضرت عثمان پیشهاد ازدواج با حفصه را داد. او اظهار داشت: من در این باره باید فکر کنم، آنگاه حضرت عمر به حضرت ابوبکر پیشنهاد داد ولی او سکوت اختیار کرد، و حضرت عمر از وی نگران شد. سرانجام، رسول اکرم ج پیشنهاد ازدواج با حفصه را مطرح نمود. ازدواج صورت گرفت، پس از ازدواج، حضرت ابوبکر با حضرت عمر ملاقات کرد و اظهار داشت: هنگامی که تو پیشنهاد ازدواج با حفصه را با من در میان گذاشتی، من سکوت اختیار کردم و به شما جوابی ندادم و شما از من نگران شدید. دلیلیش این بود که رسول اکرم ج این امر را تذکره کرده اظهار تمایل نموده بود و من نخواستم که راز ایشان افشا شود اگر آنحضرت با وی ازدواج نمیکرد من برای این امر آماده بودم.
از آنجایی که حفصه دختر حضرت عمر بود، مقداری در طبیعت وی تندی و خشونت وجود داشت. در صحیح بخاری درباره واقعه ایلاء از حضرت عمر س روایت است که ما در زمان جاهلیت به زنان اعتنایی نمیکردیم و حقی برای آنان قائل نمیشدیم. یک روز درباره مسئلهای میاندیشیدم، همسرم نظر و پیشنهادی داد بنده گفتم: شما زنان حق دخالت در امور را ندارید، او گفت: تو به سخنانم توجه نمیکنی و اهمیتی برای آن قائل نمیشوی در حالی که دختر تو با پیامبر اکرم ج با خشونت برخورد میکند. من بلند شدم و نزد حفصه آمدم و گفتم: دخترم! مگر تو با پیامبر اکرم ج با خشونت رفتار میکنی و باعث آزردگی خاطرشان میشوی؟ او گفت: آری، ما اینگونه برخورد میکنیم. گفتم: آگاه باش! من تو را از عذاب الهی برحذر میدارم. تو با کسی که پیامبر اکرم ج را حسن و جمالش فریفته خویش کرده است (یعنی حضرت عایشه) حق رقابت نداری [۸۵۲].
در جامع ترمذی مذکور است که یک بار حضرت صفیه گریه میکرد، رسول خدا ج آمدند و علت گریه را جویا شدند. او گفت: حفصه مرا طعنه زده و گفته است: «تو دختر یهودی هستی» آنحضرت فرمودند: تو دختر پیامبری هستی، عموی تو پیامبر و تو در ازدواج پیامبر هستی. حفصه در چه چیزی بر تو اظهار برتری میکند [۸۵۳].
یک بار حضرت عایشه و حضرت حفصه به حضرت صفیه رضی الله عنهن گفتند: پیامبر اکرم ما را دوستتر دارد و ما از تو برای ایشان عزیزتر هستیم، زیرا علاوه بر این که همسر او هستیم از نظر خویشاوندی دختر عموی او میباشیم. حضرت صفیه ناراحت شد و این امر را با پیامبر اکرم در میان گذاشت. آنحضرت فرمودند: چگونه آنان از تو عزیزتر خواهند بود. چرا تو نگفتی: شوهر من محمد است. پدرم هارون و عمویم موسی است.
حضرت عایشه و حضرت حفصه دختران حضرت ابوبکر و حضرت عمر ش هستند. از این جهت در مقابل سایر ازواج مطهرات باهم متحد و همفکر بودند، ولی گاهی با یکدیگر رقابت میکردند. یک بار حضرت عایشه و حضرت حفصه هردو با آن حضرتج در یک سفر همراه بودند، پیامبر اکرم ج شبها بر شتر حضرت عایشه سوار میشدند و با وی صحبت میکردند. یک روز حضرت حفصه به حضرت عایشه گفت: امشب تو بر شتر من سوار شو و من بر شتر تو سوار میشوم تا تنوعی حاصل شود. حضرت عایشه اعلام آمادگی کرد. شب فرا رسید و رسول اکرم ج برحسب معمول نزد شتر حضرت عایشه آمد و بر آن سوار شد، وقتی به منزلگاه رسیدند و حضرت عایشه آنحضرت را در کنار خود ندید از شدت ناراحتی از شتر پایین آمد و پاهای خویش را داخل بوتهای از گیاه اذخر فرو برد و اظهار داشت: پروردگارا! یک مار و یا عقربی را بیاور تا مرا بگزد [۸۵۴].
[۸۵۱] زرقانی ۲ / ۲۷۰ عموماً همین معروف است ولی در اصابه مذکور است که خنیس در غزوۀ احد شهید شد. [۸۵۲] صحیح بخاری ۱ / ۳۰. [۸۵۳] ترمذی / ۴۷۸ کتاب المناقب. [۸۵۴] این امر بهطور خاص قبال ملاحظه است که این نوع روایات از میان ازواج مطهرات فقط درباره حضرت عایشه و حضرت حفصه مذکورند، باید علت و انگیزه آن را جویا شد. قابل تأمل است که منافقان دشمنی خاصی با حضرت ابوبکر و حضرت عمر داشتند و ممکن است در ساختن این نوع روایات نقشی داشته باشند.