اسلام در بحرین، (سال هشتم هجری)
بحرین جزو قلمرو حکومت ایران بود. قبایل عرب در آن سرزمین به سر میبردند. با نفوذترین و معروفترین قبایل، «عبدالقیس»، «بکر بن وائل» و «تمیم» بودند. «منقذ بن حبان» از قبیلۀ عبدالقیس به قصد تجارت رخت سفر بست. در مسیر راه در مدینه توقف کرد. وقتی پیامبر اکرم ج اطلاع حاصل کرد، نزد وی رفت و او را به اسلام دعوت نمود. او مسلمان شد و سوره «فاتحه» و «علق» را آموخت. آنحضرت به وی نامهای داد تا به اهالی بحرین آن را ابلاغ کند. پس از بازگشت از سفر تا چند روز، نامه را به کسی ارائه نکرد. همسرش که او را در حال نماز دید، نزد پدر خود «منذر بن عائذ» از وی شکایت کرد. وی از منفذ تحقیق به عمل آورد. پس از بحث و تبادل نظر، «منذر» نیز مشرف به اسلام شد و نامۀ رسول اکرم ج را برای مردم قرائت کرد. چنانکه همۀ آنان اسلام را پذیرفتند [۴۲]. در صحیح البخاری، کتاب الجمعه روایت است، اولین مسجد پس از مسجد نبوی که در آن نماز جمعه اقامه شد، مسجد «جُواثی» در بحرین بود. از این معلوم میشود که اسلام در روزهای آغازین به آنجا راه یافته بود.
پس از این که آنان اسلام را پذیرفتند، یک هیأت چهارده نفره را به سرپرستی «منذر بن حارث» به محضر رسول اکرم ج فرستادند. وقتی به بارگاه نبوت رسیدند، از فرط محبت و شعف بیتاب گشته، از بالای مرکبهای شان پایین پریدند و دست مبارک آنحضرت را بوسیدند. ولی سرپرست آنها «منذر» یک فرد مؤدب و باوقار بود. نخست به محل اقامت خود رفت و لباسهای خود را عوض کرد آنگاه به حضور رسید [۴۳].
در سال هشتم هـ آنحضرت ج «علاء حضرمی» را برای دعوت و تبلیغ اسلام به بحرین اعزام کرد. در آن زمان «منذر بن ساوی» از جانب ایران، والی آنجا بود. او اسلام آورد، پس از وی تمام عربهایی که در آنجا بودند و تعدادی از عجمیان نیز اسلام آوردند [۴۴]. در منطقه «هجر» از بحرین، شخصی به نام «سیاهبخت» از جانب ایران حکومت میکرد، آنحضرت نامهای برایش نوشت و او نیز مسلمان شد [۴۵].
[۴۲] زرقانی به نقل از کرمانی. داستان دیگری از هیأت نمایندگی عبدالقیس در صحیح بخاری مذکور است و این مربوط به زمانی دیگر است. از روایت بخاری اینقدر ثابت میشود که عبدالقیس پیش از فرستادن نمایندگان مسلمان شده بود. در اصابه از ابن شاهین روایت شده و با روایت زرقانی تفاوت دارد و اختلاف در نام رئیس هیأت نمایندگی است ولی از روایات اینقدر معلوم میشود که اعزام اولین هیأت نمایندگی پیش از سال ششم هجری بوده است. [۴۳] زرقانی به نقل از بیهقی با سند جیّد. [۴۴] فتوح البلدان. [۴۵] فتوح البلدان.