پایان رسالت
ظاهراً به نظر میرسد که در مقابل فتح و نصرت الهی، توصیه به شکر مناسب است، اما تسبیح و استغفار با فتح مناسبتی ندارند، روی همین اساس، حضرت عمر س تفسیر این آیه را از صحابه پرسید. آنها جوابهای مختلفی بیان داشتند. حضرت عمر بهسوی عبدالله بن عباس متوجه شد او فردی کم سن و نوجوان بود و در جواب تأنی میکرد، ولی بر اثر تشجیع حضرت عمر اظهار داشت: این آیه نزدیکی وفات آنحضرت ج را به ایشان اعلام میکند [۲۰۲]. زیرا استغفار هم مخصوص مرگ است. پس از نازلشدن این سوره، آنحضرت متوجه شدند که وفاتشان نزدیک است [۲۰۳].
از این جهت ضرورت داشت که اصول اساسی اخلاق اسلامی و آیین شریعت در یک مجموعه برای جهانیان اعلام گردد. آنحضرت از زمان هجرت تا حالا حج نکرده بودند [۲۰۴]. تا مدتی قریش سد راه بودند، پس از صلح حدیبیه فرصت پیش آمد، اما مصلحت بر این بود که این حج در آخر انجام گیرد. به هرحال، در ماه ذی القعده اعلام گردید که آنحضرت به قصد ادای حج به مکه مکرمه سفر میکنند [۲۰۵]. این خبر ناگهان پخش شد و تمام اعراب به منظور نیل افتخار هم رکابی آنحضرت به حرکت درآمدند. در روز ۲۶ ذی القعده، آنحضرت غسل کرده لباس پوشیدند [۲۰۶]. و پس از نماز ظهر از مدینه خارج شدند و به تمام ازواج مطهرات دستور دادند تا با ایشان همراه شوند. ذو الحلیفه به فاصله شش مایل از مدینه قرار دارد و میقات اهل مدینه است. شب در آن جا ماندند روز بعد دوباره غسل کردند، حضرت عایشه ل با دست خود بدن مبارک آنحضرت را عطر زد [۲۰۷]. سپس دو رکعت نماز خوانده بر ناقۀ (شتر) خود «قصوا» سوار شدند، احرام بستند و با صدای بلند چنین گفتند:
«لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لاَ شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالمُلْكَ، لاَ شَرِيكَ لَكَ». «بار الها! ما به محضرت حاضر هستیم بار الها! برایت شریکی نیست. ما حاضر هستیم. تمام خوبیها و نعمتها مال تو اند و در حکومت تو احدی با تو شریک نیست».
حضرت جابر که راوی این حدیث است میگوید: نگاهم را بالا بردم و به اطراف نگاه کردم تا جایی که نگاهم میرسید تمام آن محیط مملو از جمعیت بود [۲۰۸]. هنگامی آنحضرت ج لبیک میگفتند: از هر طرف صدای ولولهانگیز لبیکگویان، به گوش میرسید و تمام دشت و کوه از صدای لبیک به تکان درآمده بود. در فتح مکه، در جاهایی که رسول اکرم ج نماز گزارده بودند، مردم به قصد تبرک مساجدی در آنجا بنا کرده بودند، آنحضرت در آن مساجد نماز میخواندند. وقتی به محل «سرف» رسیدند غسل کردند. روز بعد که روز یکشنبه، چهارم ذی الحجه بود، بامدادان وارد مکه معظمه شدند. این سفر از مدینه تا مکه مدت نه روز به طول انجامید. نوجوانان و کودکان خاندان بنی هاشم وقتی خبر ورود آنحضرت را شنیدند از شادی و سرور از خانهها بیرون آمدند و تماشا میکردند. آنحضرت از فرط محبت، بعضیها را بر شتر پشت سر خود و بعضیها را جلو خود سوار کردند [۲۰۹].
هنگامی که نگاه آنحضرت بر خانه کعبه افتاد، فرمود: بار الها! بر عزت و شرف این خانه بیفزا. سپس خانه کعبه را طواف کردند از طواف فارغ شده به مقام ابراهیم رفتند و دو رکعت نماز خواندند و این آیه را تلاوت فرمودند:
﴿وَٱتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبۡرَٰهِۧمَ مُصَلّٗى﴾ [البقرة: ۱۲۵].
به صفا رفتند و در آنجا این آیه را تلاوت کردند:
﴿۞إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ﴾ [البقرة: ۱۵۸].
در آنجا رو به قبله ایستاده فرمودند:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ أَنْجَزَ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الْأَحْزَابَ وَحْدَهُ».
از صفا پایین آمده به مروه رفتند و در آنجا نیز همین دعا و تهلیل را خواندند. اعراب در ایام حج، عمره را ناجایز میدانستند، آنحضرت عمره را بهجای آوردند. از طواف و سعی صفا و مروه فارغ شدند و به کسانی که جانور قربانی همراه نداشتند دستور دادند تا عمره را تمام کنند و از احرام خارج شوند. بعضی از صحابه براساس عرف دوران جاهلیت این دستور را اجرا نمیکردند، آنحضرت فرمودند: اگر با من شتر قربانی همراه نبود من نیز اینگونه عمل میکردم. حضرت علی س قبلاً به یمن اعزام شده بود، در همان موقع با کاروان حجاج یمن وارد مکه مکرمه شد، چون که با وی جانور قربانی همراه بود از احرام خارج نشد، روز پنجشنبه هشتم ذی الحجه، آنحضرت با تمام مسلمانان در منی نزول فرمودند، روز بعد، نهم ذی الحجه روز جمعه نماز صبح را خواندند و از منی حرکت کردند. قریش رسم بر این داشتند که هرگاه از مکه برای حج خارج میشدند، بهجای عرفات در مزدلفه که در حدود حرم بود نزول میکردند. آنها میپنداشتند که اگر قریش در خارج از حرم مناسک حج را بهجای آورند، امتیازی که با دیگران دارند از دست میدهند. ولی اسلام که مجری عدالت است، اجازه چنین امتیازی را نمیداد، به همین جهت خداوند دستور داد:
﴿ثُمَّ أَفِيضُواْ مِنۡ حَيۡثُ أَفَاضَ ٱلنَّاسُ﴾ [البقرة: ۱۹۹].
آن حضرت نیز با عموم مسلمانان به عرفات آمدند و اعلام کردند [۲۱۰]:
«قِفُوا عَلَى مَشَاعِرِكُمْ، فَإِنَّكُمْ عَلَى إِرْثٍ مِنْ إِرْثِ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ». «بر مکانهای مقدس خود بایستید، چون شما وارث جد خود ابراهیم هستید».
یعنی قیام در عرفه، یادگار حضرت ابراهیم است. ایشان این محل را برای این هدف تعیین کردهاند.
[۲۰۲] صحیح بخاری تفسیر سوره إذا جاء. [۲۰۳] واحدی، در اسباب النزول نوشته است که این سوره دو سال قبل از وفات رسول اکرم ج نازل شد، ولی ابن قیم، در زادالمعاد نوشته است که در سال دهم هجری، در روزهای ایام تشریق نازل شد (این روایت در اصل از بیهقی است ابن حجر و زرقانی تصریح کردهاند که سندش ضعیف است. لذا روایت واحدی صحیح است، سیوطی در اسباب نزول به نقل از مصنف عبدالرزاق همین روایت را بیان کرده که این سوره پس از فتح مکه متصل نازل شد. علاوه بر تصریحات ائمه و اشارۀ حدیث، طرز بیان، گویای این است که این سوره بعد از فتح مکه نازل شده، یعنی حدود دو سال پیش از حجة الوداع، روایاتی که در آنها بیان شده این سوره چند روز قبل از وفات، نازل شده به لحاظ روایت و درایت هردو ضعیف اند. (سلیمان ندوی) [۲۰۴] در سنن ابن ماجه مذکور است که آن حضرت پیش از هجرت دو بار حج کردند، در بعضی از احادیث مذکور است که ایشان یک بار حج کرده بودند، ولی منظور از این بعد از هجرت است. ترمذی باب «کم حج النبي ج» و ابوداود باب «وقت الإحرام». [۲۰۵] در ابوداود و صحیح مسلم، داستان حجة الوداع به طور مفصل بیان شده. داستان از این قرار است که حضرت امام باقر از حضرت جابر وقتی او نابینا بود، داستان حج آن حضرت را پرسید، حضرت جابر با احترام و محبت به آل رسول دکمههای گریبان امام باقر را باز کرد و دست محبت را بر سینهاش گذاشت و اظهار داشت: عمو جان! بپرس آنچه میپرسی؟ سپس بهطور مفصل واقعه حج نبوی را بیان کرد. تاریخ حرکت آن حضرت از مدینه نیز در صحیح بخاری و صحیح مسلم از ابن عباس، انس، و حضرت عایشه روایت شده و امام نسائی در کتاب المناسک باب خاصی تحت عنوان «باب الوقت الذي خرج فیه النبي ج» منعقد کرده است. [۲۰۶] صحیح بخاری، مسلم. [۲۰۷] طبقات ابن سعد ذکر حجة الوداع / ۱۲۴. [۲۰۸] حدود یکصد هزار نفر مسلمان در این حج شریک بودند. [۲۰۹] نسائی باب استقبال الحج. [۲۱۰] صحیح بخاری و ابوداود باب الوقوف بعرفة.