فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

تساهل و عدم تشدّد

تساهل و عدم تشدّد

حضرت معاذ بن جبل از بزرگان صحابه، در یکی از محله‌ها امام جماعت بود و در نماز صبح سوره‌های بزرگ می‌خواند. شخصی به محضر آن‌حضرت آمد و از وی شکایت کرد و گفت: او در نماز چنان سوره‌های بزرگی می‌خواند که من از اقتدا پشت سر وی ناتوان هستم. ابومسعود انصاری س می‌گوید: هیچگاه من آن‌حضرت را چنان خشمناک ندیدم که در آن روز خشمناک دیدم. آن‌حضرت خطاب به مردم گفتند [۶۱۰]: بعضی هستند که مردم را از نماز متنفر می‌کنند. هرکس از شما امام جماعت هست باید نماز را مختصر ادا کند، زیرا در میان شرکت‌کنندگان در جماعت، افراد بیمار، سالخورده و اهل کار وجود دارند [۶۱۱].

در حدود و قصاص، بی‌نهایت جانب احتیاط را رعایت می‌کردند و تا جایی که ممکن بود سعی می‌کردند آن را دفع کنند. یکی از مسلمانان به نام «ماعز اسلمی» مرتکب زنا شد. ولی فوراً به مسجد آمد و اظهار داشت: یا رسول الله! مرتکب عمل خلافی شده‌ام. آن‌حضرت روی برگرداند. او به سمت دیگر آمد. آن‌حضرت از آن سمت نیز روی برگرداند. آن‌حضرت چندین بار روی از وی برمی‌گرداندند و او هر بار جلو ایشان می‌آمد و به ارتکاب عمل زنا اقرار می‌کرد. سرانجام، آن‌حضرت فرمودند: دیوانه نشده‌ای؟ گفت: خیر، سپس پرسید: آیا ازدواج کرده‌ای؟ گفت: آری، فرمود: شاید فقط دست زده‌ای و لمس کرده‌ای؟ وی گفت: خیر، بلکه جماع کرده‌ام. در آخر، آن‌حضرت حکم رجم را اعلام کردند و دستور دادند تا سنگسار شود [۶۱۲].

یک بار شخصی به محضر ایشان حاضر شد و عرض کرد: گناهی از من سر زده است، حد آن را بر من جاری کنید. آن‌حضرت چیزی نگفتند. وقت نماز هم فرا رسید. بعد از نماز آن شخص دوباره آمد و همان سخنش را تکرار کرد. آن‌حضرت فرمودند: خداوند گناهان تو را مورد عفو قرار داده است [۶۱۳].

یکی بار زنی از قبیلۀ غامد آمد و اظهار داشت: مرتکب عمل بدی شده‌ام. آن‌حضرت فرمودند: برگرد و برو. روز بعد آمد و اظهار داشت: آیا تو مرا مانند «ماعز» طرد می‌کنی؟ سوگند به خدا که حامله هستم. آن‌حضرت فرمود: برگرد و برو. روز سوم باز آمد. آن‌حضرت فرمود تا وقتی که وضع حمل کنی منتظر باش. هنگامی که وضع حمل کرد، بچه را در آغوش گرفت و به محضر آن‌حضرت آمد. آن‌حضرت فرمود: تا مدتی که بچه شیر می‌خورد، منتظر باش. وقتی دوران شیرخوراگی سپری شد، بیا. بعد از این که دوران شیرخوارگی به پایان رسید، به محضر ایشان حاضر شد. آنگاه آن‌حضرت بناچار دستور دادند تا سنگسار شود. مردم شروع به پرتاب سنگ کردند. یکی از آن‌ها سنگی زد که سنگ به صورت وی اصابت کرد و از صورتش خون فوران کرد و بر صورت آن شخص ریخت؟ آن شخص به وی دشنام داد. آن‌حضرت ج فرمودند: زبان نگهدار، سوگند به خدا! او چنان توبه‌ای کرده است که اگر کسی که به زور خراج می‌گیرد، چنین توبه‌ای می‌کرد مورد عفو قرار می‌گرفت [۶۱۴].

یک روز شخصی اظهار داشت: ما، در سرزمین یهود و نصارا زندگی می‌کنیم آیا در ظرف‌های آنان غذا بخوریم؟ فرمودند: اگر ظرف دیگری میسر شود، از ظرف‌های آنان استفاده نکنید و اگر میسر نشود، آن‌ها را بشویید و در آن‌ها غذا بخورید [۶۱۵]. یک بار یکی از اصحاب تا فرارسیدن ماه مبارک رمضان با همسر خود ظهار کرد، ولی قبل از این که مدت ظهار سپری شود با وی همبستر شد. سپس به مردم اطلاع داد و گفت: مرا به محضر آن‌حضرت ببرید. هیچکس قبول نکرد که او را به محضر آن‌حضرت ببرد. خود وی نزد آن‌حضرت رفت و جریان امر را برایش بیان کرد. آن‌حضرت نخست تعجب کرد ولی سپس فرمود: یک غلام آزاد کن. وی عذر آورد که غلامی ندارد. آن‌حضرت فرمودند: دو ماه پیاپی روزه بگیر. او از این امر هم اظهار عجز و ناتوانی کرد. آن‌حضرت فرمودند: به شصت مسکین طعام بده. وی گفت: خود ما در فقر و فاقه به سر می‌بریم. آن‌حضرت فرمودند: نزد عامل صدقه برو او به تو یک «وسق» خرما می‌دهد، از آن به شصت مسکین طعام بده و هرچه باقی ماند، برای اهل و عیال خود ببر. او رفت و به مردم گفت: شما متشدّد و بی‌تدبیر بودید، ولی به محضر آن حضرت رفتم و ایشان با من با تساهل و آسانی برخورد کردند [۶۱۶].

یک بار یکی دیگر از صحابه به محضر آن‌حضرت آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من هلاک و نابود شدم. در ماه رمضان در حال روزه با همسرم همبستر شدم. آن‌حضرت فرمودند: می‌توانی یک غلام را آزاد کنی؟ وی گفت: خیر، فرمودند: می‌توانی دو ماه پیاپی روزه بگیری؟ گفت: خیر، فرمودند: می‌توانی به شصت مسکین طعام دهی؟ گفت: این را هم نمی‌توانم. آن‌حضرت لحظه‌ای تأمل کردند. در همین حال شخصی مقداری خرما برای آن‌حضرت هدیه آورد. ایشان فرمودند: شخص سائل کجا رفت. سائل گفت: یا رسول الله! من هستم. فرمودند: این خرماها را ببر و به فقرا و مساکین خیرات بده. گفت: یا رسول الله! در مدینه چه کسی از من فقیرتر است. آن‌حضرت تبسم کردند و گفتند: برو به اهل خانه‌ات بده [۶۱۷].

[۶۱۰] صحیح بخاری، کتاب الصلوة و باب هل یقضی الحاکم وهو غضبان. [۶۱۱] صحیح بخاری ابواب مختلف آن. [۶۱۲] صحیح بخاری ابواب مختلف آن. [۶۱۳] ابوداود، کتاب الحدود. [۶۱۴] بخاری ۲ / ۸۲۳. [۶۱۵] بخاری ۲ / ۸۲۳. [۶۱۶] ابوداود ۱ / ۲۲۰. [۶۱۷] بخاری / ۲۶۰ باب إذا جامع في رمضان.