فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

دعای خیر در حق دشمنان

دعای خیر در حق دشمنان

دعا علیه دشمنان عادت فطری بشر است، ولی مقام پیامبران از سایرین به مراتب والاتر است و کسانی که آنان را ناسزا گویند، برای آنان دعای خیر می‌کنند و با دشمنان خود محبت می‌کنند. مظالم و مصائبی که قبل از هجرت از جانب کفار در مکه متوجه مسلمانان و شخص آن‌حضرت ج می‌شد، بیان شدند و نیازی به ذکر و یادآوری دوباره نیست. در همان دوران، حضرت خباب بن ارت س عرض کرد: یا رسول الله! در حق دشمنان دعای بد کنید. با شنیدن این جمله، چهره ایشان سرخ شد [۷۷۵].

یک بار دیگر نیز چند نفر چنین مطالبی گفتند: آن‌حضرت فرمودند: «من برای جهانیان به عنوان رحمت فرستاده شده‌ام نه برای لعنت و نفرین» [۷۷۶]. قریش که سه سال آن‌حضرت را در محاصره قرار داده و مانع از رسیدن آذوقه و خوار و بار به ایشان شده بودند، در نتیجۀ شرارت‌های خود و بر اثر دعای آن حضرت، با قحط‌سالی شدیدی مواجه شدند، به‌طوری که استخوان و مردار می‌خوردند. ابوسفیان به محضر آن‌حضرت ج آمد و عرض کرد: محمد! قوم تو دارد هلاک و نابود می‌شود، به بارگاه خدا دعا کن تا این مصیبت را دور کند، ایشان بلادرنگ دست به دعا برداشتند و خداوند آنان را از آن مصیبت نجات داد [۷۷۷].

در جنگ احد دشمنان، آن‌حضرت را با سنگ زدند، به‌سوی ایشان تیراندازی کردند، علیه ایشان شمشیر کشیدند، دندان مبارک را شهید کردند و جبین‌شان را خون‌آلود نمودند با این همه، رحمت عالمیان جواب این حملات را با این سپر دادند: «اللهم اهد قومي فإنهم لا يعلمون» (بار الها! قوم مرا هدایت کن زیرا آنان نادان هستند).

طایف که دعوت اسلام را به تمسخر و استهزا پاسخ داده و از پناه‌دادن داعی اسلام ابا ورزیده بود، طایفی که پاهای مبارک رحمت عالمیان را خون‌آلود کرده بود و نسبت به آن، فرشته غیب کسب اجازه می‌کند که اگر دستور دهید تا کوهی را بر آن‌ها وارونه کنم. در پاسخ این جمله را می‌شنود: «شاید از نسل آن‌ها خداپرستانی متولد شوند» [۷۷۸]. بعد از ده دوازده سال همین طایف، دعوت اسلام را با منجنیق پاسخ می‌دهد و جمع زیادی از مسلمانان شهید می‌شوند، صحابه می‌گویند: یا رسول الله! در حق آنان دعای بد کنید. ایشان دست برای دعا بالا بردند، مردم فکر می‌کردند آن‌حضرت ج علیه آنان دعا می‌کند، ولی از زبان مبارک این جملات خارج می‌شوند: «خداوندا! ثقیف (اهل طایف) را گرویده اسلام کن و آنان را دوستانه به مدینه بیاور». آن تیری که در میدان جنگ به هدف اصابت نمی‌کرد، در صحن مسجد در مدینه از زبان مبارک خارج شد و درست به هدف اصابت کرد و چند روز بعد آنان به مدینه آمده در صحن مسجد نبوی حضور یافته و مشرف به اسلام شدند [۷۷۹].

قبیله دوس در یمن زندگی می‌کرد. طفیل بن عمرو دوسی رئیس آن قبیله و از مدت‌ها پیش مشرف به اسلام شده بود. تا مدتی در میان قبیلۀ خود مشغول دعوت اسلام بود. ولی آنان بر کفر خود اصرار می‌ورزیدند. به ناچار به محضر آن‌حضرت حضور یافت و از قساوت قلبی قبیله خود شکایت کرد و اظهار داشت: در حق آنان دعای بد کنید. وقتی مردم آن را شنیدند، گفتند: حالا تردیدی در نابودی «دوس» نیست، لکن رحمت عالمیان با این الفاظ دعا کردند [۷۸۰]: «اللَّهُمَّ اهْدِ دَوْسًا وَأْتِ بِهِمْ» (بار الها! دوس را هدایت کن و آنان را بیاور).

مادر ابوهریره مشرکه بود، هرچند او را تبلیغ و به اسلام دعوت می‌کرد، قبول نمی‌کرد. یک روز او را به اسلام دعوت داد و او شروع به ناسزاگویی به آن‌حضرت ج کرد، ابوهریره ناراحت شد و شروع به گریه کرد و در همان حال به محضر آن‌حضرت رفت و جریان را بیان کرد. آن‌حضرت چنین دعا کرد: «بار الها! مادر ابوهریره را هدایت کن» ابوهریره خوشحال شد و به خانه بازگشت. وقتی به خانه آمد دید در بسته است و مادرش دارد غسل می‌کند. وقتی از غسل فارغ شد، در را باز کرد و کلمه شهادت را بر زبان آورد و مسلمان شد [۷۸۱].

عبدالله بن ابی بن سلول، کسی بود که در تمام عمر منافق بود و از هیچ توطئه و دسیسه‌ای علیه آن‌حضرت ج و مسلمانان دریغ نورزید و آشکارا و پنهانی در پی تحقیر و اهانت آنان بود. با کفار قریش رابطه محرمانه داشت. در غزوه احد با سیصد نفر از یاران خود از سپاه اسلام جدا شد. در جریان «افک» بیشترین نقش را در تهمت‌زدن به أم المؤمنین عایشه صدیقه ل داشت. با وجود این همه جرم و جنایات، همواره حلم و عفو آن‌حضرت شامل حالش بود و هنگامی که مُرد، آن‌حضرت بر وی نماز جنازه خواند، حضرت عمر س گفت: یا رسول الله! شما بر این شخص نماز جنازه می‌خوانید، حال آن که مرتکب چنان جنایاتی شده است! آن‌حضرت تبسم نموده و فرمودند: عمر! کنار برو. هنگامی که حضرت عمر بیشتر اصرار کرد، فرمودند: اگر به من اختیار داده می‌شد که با هفتاد بار نماز خواندن بر وی، او مورد مغفرت قرار می‌گیرد، بیش از این بر وی نماز می‌خواندم [۷۸۲].

[۷۷۵] صحیح بخاری، بعثة النبي ج. [۷۷۶] مشکوة المصابیح، أخلاق النبي ج به نقل از صحیح مسلم. [۷۷۷] صحیح بخاری تفسیر سوره دخان. [۷۷۸] صحیح بخاری. [۷۷۹] ابن سعد غزوه طایف. [۷۸۰] صحیح مسلم مناقب دوس. [۷۸۱] صحیح مسلم فضائل ابوهریره. [۷۸۲] صحیح بخاری، کتاب الجنائز.