تنفر از مداحی
مداحی و تعریف را گرچه از ته دل هم بود نمیپسندیدند. یک بار در محضر ایشان تذکرۀ شخصی به میان آمد. یکی از حاضران از وی بسیار تعریف و تمجید کرد. آنحضرت فرمودند: تو گردن دوست خود را قطع نمودی. این جمله را چند بار تکرار کردند. سپس فرمودند: اگر علاقه دارید کسی را مدح و ستایش کنید، چنین بگوئید که به زعم ما وی چنین است [۶۲۴].
یک بار شخصی از یک حاکم تعریف میکرد. حضرت مقداد نیز آنجا بود. مقداری خاک از زمین برداشت بر دهانش ریخت و گفت: رسول الله ج دستور داده است که دهان مداحان را پر از خاک کنید [۶۲۵]. یک بار ایشان به مسجد آمدند. شخصی در آنجا نماز میخواند. آنحضرت از «محجن ثقفی» پرسیدند: این کیست؟ «محجن» او را معرفی کرد و از وی بسیار تعریف کرد. آنحضرت فرمودند: مواظب باش، این نشنود و گرنه هلاک و نابود میشود. یعنی احساس کبر و غرور میکند و این مایۀ هلاکت و نابودی است [۶۲۶]. یک بار «اسود بن سریع» شاعر به محضر آنحضرت وارد شد و عرض کرد: در حمد و ثنای الله و مدح رسول او اشعاری سرودهام. آنحضرت فرمودند: آری، الله حمد را میپسندد. اسود شروع به خواندن اشعار کرد. در همین اثنا شخصی وارد شد. آنحضرت به اسود گفتند: توقف کند، او تا دیر وقت با آنحضرت سخن گفت و رفت. اسود دوباره شروع به خواندن اشعار کرد. آن شخص دوباره آمد و ایشان دوباره اسود را متوقف کردند. دو سه بار همین اتفاق روی داد. آخرالامر، اسود عرض کرد: این چه کسی است که شما به لحاظ او چند بار مرا از خواندن اشعار متوقف کردید؟ آنحضرت فرمودند: این شخصی است که سخنان لغو و بیهوده را نمیپسندد [۶۲۷].
در اینجا شبههای ایجاد میشود که پس چرا آنحضرت ج حسان بن ثابت را دستور میدادند تا بر منبر رود و اشعار خود را در مدح ایشان بخواند و ایشان گوش میدادند و میفرمودند: «اللَّهُمَّ أَيِّدْهُ بِرُوحِ القُدُسِ» جواب این شبهه این است که اشعار حسان در پاسخ به مطاعن اشعار کفار بود. شاعران عرب با قدرت کلام و شعر خود هرکس را میخواستند عزیز و هرکس را میخواستند ذلیل میکردند. ابن الزبعری، «کعب اشرف» و غیره میخواستند از این طریق به آنحضرت ایذاء برسانند. لذا مداحی حسان در واقع نوعی مبارزه با آنها بود.
[۶۲۴] ادب المفرد / ۶۶. [۶۲۵] ادب المفرد / ۶۶. [۶۲۶] ادب المفرد / ۶. [۶۲۷] ادب المفرد / ۶.