میهماننوازی
مردم سرزمین عربستان از اطراف و اکناف گروه، گروه به بارگاه نبوی میآمدند. «رمله» یکی از زنان صحابیه بود، خانه او «دار الضیوف» (میهمان خانه) بود [۵۸۴] و میهمانها در آنجا اقامت میکردند. خانۀ ام شریک که از زنان ثروتمند انصار بود، نیز از آن به عنوان میهمان خانه استفاده میشد. میهمانان خاص در مسجد نبوی اقامت داده میشدند. چنانکه هیأتی که از جانب قبیلۀ ثقیف آمده بود، در مسجد اقامت گزید [۵۸۵].
آن حضرت ج شخصاً از میهمانان پذیرایی میکرد و کسانی که به آنجا میآمدند تا مادامی که چیزی نمیخوردند و یا نمیآشامیدند از آنجا نمیرفتند [۵۸۶]. در این باره هیچ فرق و امتیازی بین کافر و مسلمان نبود. مشرک و کافر هم میهمان آنحضرت میشدند و ایشان بهطور برابر از آنها پذیرایی میکرد. هنگامی که هیأت نمایندگی از جانب اهل حبشه نزد آنحضرت آمد، ایشان آنها را در خانه خود جای داد و شخصاً از آنها پذیرایی کرد [۵۸۷]. یک بار یکی از کفار میهمان ایشان شد و ایشان شیر یک گوسفند را برای وی آورد و او همۀ آنها را نوشید. شیر گوسفند دوم آورده شد آنها را نیز دوشید، خلاصه، هفت گوسفند دوشیده شد و او شیر همۀ آنها را نوشید تا این که سیر شد [۵۸۸]. گاهی هرچه در خانه موجود میبود به میهمانان تقدیم میشد و اهل خانه با گرسنگی به سر میبردند [۵۸۹]. آنحضرت شبها از خواب بیدار میشد و از مهیمانان خود سرکشی میکرد [۵۹۰]. از میان صحابه، اصحاب صفه فقیرتر و مفلستر بودند. آنها میهمانان تمام مسلمانان تلقی میشدند، لکن بیشتر شرف میهمانشدن آنحضرت ج را داشتند. یک بار آنحضرت اعلام فرمودند: هرکس در خانه غذای دو نفر دارد سه نفر از اصحاب صفه را با خود ببرد و هرکس غذای چهار نفر دارد، پنج نفر از آنان را ببرد، چنانکه حضرت ابوبکر س سه نفر را با خود برد، ولی آنحضرت ج ده نفر را با خود به خانه برد [۵۹۱].
ابوهریره س که از اصحاب صفه است، داستان رقّتبار و دردآور فقر و فاقه خود را چنین بیان میکند: «یک بار از شدت گرسنگی بر سر راه نشستم. حضرت ابوبکر س از آنجا گذر کرد و من به طور حسن طلب آیهای از قرآنکریم از وی پرسیدم، ولی او به راهش ادامه داد و بهسوی من توجه نکرد. حضرت عمر س نیز از آنجا گذر کرد و با وی هم همین حال پیش آمد. سرانجام، رسول اکرم ج از آنجا گذر کردند وقتی مرا دیدند تبسم کردند و فرمودند: با من بیا. وقتی به خانه رسیدیم کاسهای از شیر در آنجا بود، آنحضرت از آن پرسیدند، معلوم شد شخصی به عنوان هدیه فرستادهاند. ایشان به من فرمودند: برو به تمام اصحاب صفه اعلام کن تا بیایند. من رفتم و آنها را آوردم. آنحضرت کاسۀ شیر را به من دادند تا میان آنان تقسیم کنم [۵۹۲].
در خانۀ آنحضرت ج یک کاسۀ بزرگ وجود داشت، به قدری بزرگ بود که چهار نفر آن را حمل و نقل میکردند. هنگام نهار اصحاب صفه گرد آن جمع میشدند و هنگامی که جمعیت زیاد میشد آنحضرت مینشست تا برای همه جای نشستن باشد [۵۹۳]. مقداد س میگوید: من و دو رفیقم به قدری مفلس و تهیدست بودیم که بر اثر گرسنگی بینایی خود را از دست دادیم. ما به مسلمانان پیشنهاد دادیم تا ما را تحت تکفل خویش بگیرند، ولی هیچکس به پیشنهاد ما پاسخ مثبت نداد.
سرانجام، به محضر آنحضرت ج رفتیم، ایشان سه گوسفند به ما نشان دادند و فرمودند: شیر اینها را بخورید. چنانکه هریک از ما گوسفند خود را میدوشید و مینوشید [۵۹۴].
یک روز اصحاب صفه را به خانه حضرت عایشه ل بردند و فرمودند: چیزی برای خوردن هست بیاورید. چنانکه غذایی آورده شد. آنحضرت فرمودند: چیز دیگری هم اگر هست بیاورید. حضرت عایشه حلوایی آوردند. سپس مقداری شیر در کاسه بزرگی آوردند و این آخرین امکانات پذیرایی از میهمان بود [۵۹۵].
[۵۸۴] زرقانی ذکر وفود. [۵۸۵] صحیح مسلم ۲ / ۵۱۹. [۵۸۶] شمائل ترمذی. [۵۸۷] شفای قاضی عیاض. [۵۸۸] صحیح مسلم، باب المؤمن یأکل في معي. [۵۸۹] مسند ابن حنبل ۶ / ۳۹۷. [۵۹۰] مسند ابوداود کتاب الأدب. [۵۹۱] صحیح مسلم ج – ۲. [۵۹۲] ترمذی / ۲۹۹. [۵۹۳] ابوداود کتاب الأطعمة. [۵۹۴] صحیح مسلم ۲ / ۱۹۸. [۵۹۵] ابوداود کتاب الأدب.