بنوتمیم
هیأتهای نمایندگی بنوتمیم با شوکت خاصی به مدینه آمدند. تمام سران بزرگ قبیله مانند «اقرع بن حابس»، «زبرقان»، «عمرو بن الاهتم» و «نعیم بن یزید» همراه بودند. «عینیه بن حصن فزاری» که به مرزهای مدینه حمله کرده بود، نیز همراه بود. اینها گرچه به قصد قبول اسلام آمده بودند، ولی غرور و فخر عربی هنوز در مغز آنان باقی بود. وقتی به مسجد نبوی حضور یافتند، آنحضرت ج در خانه تشریف داشتند. آنها به آستان مقدس آنحضرت ج حاضر شده و اعلام داشتند: ما آمدهایم تا در کلام و شعر با شما به مسابقه بپردازیم. آنحضرت ج اجازه دادند. «عطارد بن حاجب» که از خطبا و سخنوران معروف بود و از دربار انوشیروان بر اثر حسن کلام و خطابۀ خویش خلعت گران بهایی دریافت داشته بود، بلند شد و در مفاخر قوم خود خطبهای ایراد کرد که خلاصهاش چنین است:
«سپاس خدای راست که با لطف و عنایت او ما صاحب تاج و تخت و مالک خزانههای گرانبها شدهایم و در مشرق از تمام اقوام گرامیتر و معززتر هستیم. چه کسی امروز با ما ادعای برابری میکند. هرکس ادعای برابری و همرتبهای با ما دارد، این خصایص و اوصاف را که ما بیان کردیم، بیان کند».
عطارد، سخنرانیاش را تمام کرد. آنحضرت ج «ثابت بن قیس» را اشاره کردند تا پاسخ دهد. خلاصۀ سخنرانی وی به شرح ذیل است:
«سپاس و ستایش از آنِ ذاتی است که زمین و آسمان را خلق کرده است و ما را مُلک و حکومت بخشیده و از میان بندگان خویش، بهترین و گزیدهترین آنها را انتخاب نموده که نسبش از همه شریفتر و از همه راستگوتر و اخلاقش پسندیدهتر است. او برای تمام جهانیان انتخاب شده بود. از این جهت، خداوند بر وی کتاب خود را نازل کرد، او مردم را بهسوی اسلام دعوت داد. نخست مهاجرین و سپس ما انصار به دعوت اسلام لبیک گفتیم، ما انصار الهی و وزرای بارگاه رسالت هستیم».
وقتی سخنرانیها به پایان رسیدند، نوبت به اشعار رسید. از جانب هیأت اعزامی، شاعر معروف تمیم، «زبرقان ابن بدر» شروع به خواندن قصیدهای کرد که مطلعش چنین است:
نحن الكرام فلا حي يعاد لنا
منا الـملوك وفينا تنصب البيع
در روایات مذکور است که شخصی به مدینه آمد و چنان خطبهای ایراد کرد که تمام حاضران را مبهوت و فریفته ساخت. در آن موقع پیامبر گرامی ج فرمودند: «إن من البیان لسحراً». «یعنی بعضی از کلام آدمیان تأثیر جادویی دارند»، از «الإصابة في أحوال الصحابة» معلوم میشود که رسول اکرم ج این جمله را درباره سخنرانی «زبرقان» ابراز فرمودند: خلاصه، وقتی سخنرانی زبرقان به پایان رسید، آنحضرت ج بهسوی شاعر دربار رسالت، حسان بن ثابت اشاره فرمودند: وی از جایش بلند شد و با غرور و افتخار چنین سرائید:
إن الذوائب من فهر وإخوانهم
قد بينوا سنة للناس يتبعوا
«افراد شریف فهر و برادران فهر مردم را به راهی راهنمایی کردند که از آن پیروی میکنند».
اقرع بن حابس، یکی از افراد هیأت، از حکام معروف عرب بود و مردم برای رفع اختلافات خود به وی مراجعه میکردند و قضاوتها و فیصلههای او را با جان و دل میپذیرفتند، او قبل از این که مسلمان شود، مجوسی بود. او مدعی بود که چنانچه جزو هیأت نمایندگی به محضر آنحضرت بیاید، پیوسته کلامش چنین خواهد بود:
«إن حمدي لزين وإن ذمي لشين» (من از هرکسی ستایش کنم مورد آرایش قرار میگیرد و هرکس را نکوهش کنم داغدار خواهد شد) وقتی مسابقات سخنرانی و مشاعره به پایان رسید، هیأت اعتراف کرد که خطیب و شاعر دربار رسالت، از هر دو خطیب و شاعر ما افضل است، آنگاه همگی مشرف به اسلام شدند.