فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

نمایندگی بنوعامر، سال نهم هجری

نمایندگی بنوعامر، سال نهم هجری

قبیلۀ «بنوعامر» شاخه‌ای از قبیلۀ معروف عرب، «قیس بن عیلان» بود. بنوعامر دارای سه رئیس بود. «عامر بن طفیل»، «اربد بن قیس» و «جبار بن سلمی». «عامر» و «اربد» فقط خواهان پُست و مقام بودند. این همان عامر بود که قبلاً باعث فتنه‌های متعددی شده بود و در این وقت هم با سوء نیت آمده بود. جبار و سایر افراد قبیله دارای حُسن نیت و طالب صداقت بودند. وقتی عامر به مدینه آمد، میهمان یکی از زنان خاندان «سلول» شد. جبار و صحابی معروف، کعب بن مالک از مدت‌ها باهم دوست و آشنا بودند، از این جهت وی همراه با سیزده نفر به خانه کعب بن مالک وارد شد و کعب آن‌ها را به محضر رسول اکرم ج برد.

بنوعامر در طی گفتگو با آن‌حضرت ج چنین خطاب می‌کردند: «أَنْتَ سَيِّدنَا» یعنی شما آقای ما هستید. آن‌حضرت فرمودند: آقا خدا است. آنان دوباره اظهار داشتند: جنابعالی از همۀ ما افضل و سرور ما هستید. آن‌حضرت فرمودند: هنگام تکلم مواظب باشید گرفتار دام شیطان نشوید، یعنی این تکلف و تملق هم یک نوع دروغ است [۷۲]. عامر بن طفیل اظهار داشت: یا محمد! از سه پیشنهاد یکی را باید بپذیرید:

۱- شما بر بادیه‌نشین‌ها و صحرانشینان حکومت کنید و من بر اهل شهر حکومت می‌کنم؛

۲- اگر این را قبول نمی‌کنی پس مرا جانشین بعد از خود تعیین کنید؛

۳- اگر این را هم قبول نمی‌کنید، پس من مردان قبیلۀ غطفان را آورده و بر شما حمله خواهم کرد؛

عامر قبلاً به «اربد» گفته بود که من مشغول گفتگو با محمد می‌شوم و شما به نحوی بر وی حمله کنید و او را از پا درآورید. عامر دید که «اربد» مبهوت و بی‌تحرک شده و جلال و عظمت نبوت دیدگانش را خیره کرده است. چنانکه هردو از آنجا برخاستند و رفتند. آن‌حضرت ج فرمودند: خدایا! از شر این‌ها مرا محافظت کن. عامر به بیماری طاعون مبتلا شد. مرگ بر بستر در میان عرب‌ها باعث ننگ و سرافکندگی بود. چنانکه عامر دستور داد تا او را بر اسبی سوار کنند و در همان حال هلاک گردید. جبار و همراهان وی مشرف به اسلام شده و به وطن خویش بازگشتند [۷۳].

[۷۲] مشکوة باب المفاخرة به نقل از ابوداود. [۷۳] گفتگوی عامر و داستان مرگ وی از صحیح بخاری نقل گردیده و بقیه وقایع از ابن اسحاق و زرقانی گرفته شده‌اند.