فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

عفو و گذشت از دشمنان شخصی

عفو و گذشت از دشمنان شخصی

عفو دشمنان شخصی و گذشت از حمله قاتلانه، امری است که در صحیفۀ اخلاق پیامبران مشهود و نمایان است. شبی که هجرت کردند، برای کفار قریش مسلم بود که بامدادان سر محمد از تنش جدا خواهد شد و به همین منظور دسته‌ای از دشمنان، تمام شب، خانۀ آن‌حضرت را در محاصره قرار دادند. گرچه در آن موقع نیرو و توان ظاهری برای گرفتن انتقام از دشمنان وجود نداشت. ولی زمانی فرا رسید که قدرت کافی برای این امر وجود داشت و آن‌حضرت می‌توانستند همه آنان را از دم تیغ بگذرانند. اما برای همگان معلوم است که آن‌حضرت احدی را در مقابل آن جرم و جنایات‌شان مجازات نکردند.

در روز هجرت، قریش یکصد شتر جایزه برای آوردن سر آن‌حضرت و یا دستگیری ایشان تعیین نموده اعلام کرده بودند: هرکس سر آن‌حضرت را بیاورد و یا زنده دستگیر کند، یکصد شتر به وی داده خواهد شد. «سراقه بن جعشم» اولین کسی بود که در حرص و آز قرار گرفت و سوار بر اسب تیزرفتار خود شد و آن‌حضرت را تعقیب کرد. وقتی به ایشان نزدیک شد، دو سه بار با خطر غیبی مواجه شد و سرانجام، از عزم و ارادۀ خود بازآمد و از محضر آن‌حضرت درخواست امان کرد. آن‌حضرت امان‌نامه‌ای برایش نوشت و به او داد [۷۶۹]. هشت سال بعد هنگام فتح مکه مسلمان شد و هیچ سخنی از آن جنایت وی به میان نیامد [۷۷۰].

عمیر بن وهب از دشمنان سرسخت آن‌حضرت بود و زمانی که تمام قریش برای گرفتن انتقام کشته‌شدگان بدر بی‌تاب بوده و لحظه‌شماری می‌کردند، صفوان بن امیه به وی نوید جایزه گرانبهایی داد تا به‌طور مخفیانه به مدینه برود و آن‌حضرت ج را به قتل رساند، عمیر شمشیر خود را زهرآگین کرد و به مدینه رفت. وقتی مردم او را دیدند از وضع و حال او مشکوک شدند. حضرت عمر س خواست تا با شدت با او برخورد کند، ولی آن‌حضرت ج او را منع کردند و در کنار خود نشاندند و راز آمدنش به مدینه را به وی گفتند، او بهت زده شد، ولی آن‌حضرت هیچ تعرضی به وی نکردند، او تحت تأثیر قرار گرفت و مسلمان شد و به مکه رفت و اقدام به دعوت اسلام نمود. (این واقعه متعلق به سال سوم هجری است) [۷۷۱].

یک بار از غزوه‌ای برگشتند در میان راه بر اثر شدت گرما در جایی بار انداختند. مردم به زیر سایه‌های درختان رفتند تا استراحت کنند، آن‌حضرت ج نیز در زیر سایه درختی استراحت کرده شمشیر خود را به شاخه‌ای از درخت آویزان نمودند. یکی از عرب‌های بادیه‌نشین از جایی آمد و شمشیر آن‌حضرت را پایین آورد و از نیام بیرون کشید، آن‌حضرت ناگهان بیدار شدند و دیدند که شخصی بر بالین ایشان ایستاده و شمشیر به دست گرفته، وقتی دید که آن‌حضرت بیدار شدند، گفت: یا محمد! حالا بگو چه کسی تو را از دست من نجات می‌دهد؟ آن‌حضرت فرمودند: الله، این جواب هیبتناکِ آن حضرت، لرزه بر اندام آن شخص انداخت و شمشیر را در نیام کرد. در همین اثناء صحابه آمدند و آن‌حضرت جریان را برای آنان بیان نمودند و هیچ تعرضی به آن شخص نکردند [۷۷۲].

شخص دیگری تصمیم گرفته بود تا آن‌حضرت را به قتل رساند. صحابه او را دستگیر نموده به محضر ایشان آوردند، وقتی آن‌حضرت را دید، ترسید. آن‌حضرت خطاب به وی فرمودند: نترس، اگر تو موفق می‌شدی نقشه‌ات را اجرا کنی بازهم نمی‌توانستی مرا به قتل برسانی [۷۷۳].

در دوران صلح حدیبیه یک دستۀ هشتادنفری در تاریکی شب از «جبل تنعیم» مخفیانه وارد شدند و قصد داشتند، آن‌حضرت را به قتل رسانند، نهایتاً تمام آنان دستگیر شدند. لیکن رسول اکرم ج هیچگونه تعرضی به آنان نکردند و آنان را رها نمودند. درباره همین واقعه، این آیۀ قرآن نازل گردید:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِي كَفَّ أَيۡدِيَهُمۡ عَنكُمۡ وَأَيۡدِيَكُمۡ عَنۡهُم [الفتح: ۲۴].

یکی از زنان یهود در خیبر به آن‌حضرت ج در غذا زهر خورانید. هنگامی که ایشان غذا را تناول کردند، اثر زهر را احساس نمودند. یهودیان را احضار و جریان را بررسی نمودند. یهود اعتراف به توطئه کردند و آن‌حضرت به هیچ‌یک از آنان تعرضی نکردند. ولی بعداً بر اثر همان زهر، یکی از صحابه که از همان غذا خورده بود، وفات کرد و آن‌حضرت فقط همان زن را محکوم به قصاص نمود. (در حالی که خود پیامبر اکرم ج تا حین وفات اثر آن زهر را در وجود مبارک خویش احساس می‌کردند [۷۷۴].

[۷۶۹] صحیح بخاری باب الهجرة. [۷۷۰] استیعاب و اصابه. [۷۷۱] تاریخ طبری. [۷۷۲] صحیح بخاری کتاب الجهاد. [۷۷۳] مسند ابن حنبل ۳ / ۴۷۱. [۷۷۴] جامع ترمذی.