پایمردی و یاد الهی در میدان جنگ
در لحظهای که سپاهیان اسلام و کفر از دو طرف قدم به میدان نبرد گذاشته و مشغول پیکار میشدند و چشمها از مشاهدۀ تابش و درخشش شمشیرها و نیزهها خیره میشدند، و از هر سو شور و هیجان جنگ نمودار بود، آنحضرت با خشوع و خضوع کامل و با اطمینان قلبی مشغول دعا و یاد الهی میشدند، سپاهیان اسلام با فخر و غرور، شور و ولوۀ زاید الوصفی در مقابل دشمنان قرار داشتند، ولی پیشانی سپهسالار بر زمین نیاز به بارگاه الهی قرار داشت. در غزوههای بدر، احد، خندق، خیبر، تبوک و تمام غزوههای بزرگ، حالت و کیفیت آنحضرت ج همین بود.
در میدانهای نبرد، سپهسالارها بر توان و نیروی رزمی سپاهیان خود فخر و ناز میکنند. ولی قائد اعظم اسلام، فقط بر نیرو و قدرت خدای ذوالجلال، ناز و فخر داشت. گرچه به لحاظ عالم اسباب، طبق اصول و فنون جنگ، در هر میدان، سپاهیان خود را تجهیز میکرد، ولی اعتماد و تکیۀ اصلیاش بر ذات قادر متعال ماورای کائنات بود. در غزوۀ بدر دو نفر از اصحاب به محضر ایشان حضور یافته عرض میکنند: یا رسول الله! ما را کافران بر این شرایط رها کردهاند که در جنگ شرکت نکنیم. آنحضرت فرمودند: «ما فقط نیازمند کمک و مدد الله هستیم» [۴۵۲].
میدان بدر از خون رنگین گشته ولی فخر کائنات هردو دست نیاز را به بارگاه پروردگار بینیاز گسترده عرض میدارد:
«بار الها! وعده نصرت خود را ایفا کن» در حالی که ایشان محو راز و نیاز با پروردگار و از خود بیخود هستند، شال مبارک از سر بازوهای مبارک ایشان بر زمین میافتد و ایشان خبری از آن ندارند. گاهی سر به سجده میگذارند و عرض میکنند: «بار الها! اگر امروز این چند جانها نابود شوند تو تا قیامت پرستیده نخواهی شد» [۴۵۳] در همین اثناء حضرت علی س سه بار از میدان نبرد به محضر اقدس حاضر میشود و میبیند که پیشانی مقدس ایشان پیوسته بر زمین قرار دارد [۴۵۴]. در پایان غزوۀ احد، ابوسفیان از شدت خوشحالی غریو شادی «اُعل، هبل! زنده باد بت هبل» را سر داد. آنحضرت در عالم کدورت خاطر و شکستهدلی، به حضرت عمر س فرمان میدهد، تا چنین پاسخ دهد:
«الله مولانا ولا مولى لكم الله أعلى وأجل». «الله آقا و مولای ماست و برای شما مولایی نیست. الله بزرگ و باعظمت است».
در غزوۀ احزاب، در حالی که آنحضرت در حفر خندق شریک و با دستهای مبارک خود مشغول حفر خندق بودند، بر زبان مبارک این کلمات جاری بود:
«اللهم لا خير إلا خير الآخرة فبارك في الأنصار والمهاجرة». «بار الها! خوبی فقط خوبی آخرت است. به انصار و مهاجران برکت عنایت کن».
دشمن با چنان شدتی پیاپی حمله میکرد که برای هیچ مسلمانی ممکن نبود از جایش تکان بخورد. این محاصره به مدت بیست و یا بیست و دو روز ادامه داشت، لکن در تمام این مدت فقط یک و یا حد اکثر چهار نماز قضا شد. یک روز هنگام عصر دشمن با شدت حمله کرد بهطوری که برای یک لحظه هم به مسلمانان فرصت داده نشد تا نماز بخوانند. سرانجام، وقت عصر به پایان رسید و نماز قضا شد. آنحضرت سخت ملول و رنجیدهخاطر شدند. پس از توقف حمله، بلادرنگ آن نماز را با جماعت قضا کردند [۴۵۵].
در غزوۀ خیبر هنگامی که آنحضرت نزدیک خیبر رسیدند، بر زبان مبارک این کلمات جاری شد: «الله أکبر، خربت خیبر» الله اکبر خیبر ویران شد. وقتی ساختمانهای شهر به نظر رسید، به صحابه فرمودند: توقف کنید آنگاه این دعا را خواندند:
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَسأَلُكَ خَيرَ هَذِه القَريَة وَخَيرَ أَهلِهَا وَخَيرَ مَا فِيهَا وَنَعُوذُ بِكَ مِن شَرِّهَا وَشَرِّ أَهلِهَا وَشَرِّ مَا فِيهَا» (ابن هشام).
«بار الها! از تو خیر این شهر و خیر ساکنان آن و خیر آنچه در آن است را میخواهیم و از شر آن و شر اهل آن و شر آنچه در آن هست به تو پناه میآوریم».
در غزوۀ حنین، دوازده هزار نفر با آنحضرت همراه بود، ولی در نخستین حملۀ دشمن قدمهای شان متزلزل شد. سپهسالار اگر بر اعتماد بر افراد آن سپاه وارد میدان نبرد میشد، شاید در اولین برخورد به منظور حفظ جان خود پا به فرار میگذاشت. اما آنحضرت ج بر نیرویی تکیه و اعتماد داشتند که در تنهایی نیز آن را یار و مددکار خود میدانستند. همچنانکه هنگام همراهی سپاه و لشکر بر آن تکیه داشتند. در زمانی که لشکر ده هزار نفری دشمن با شدت تمام تیراندازی و بهسوی مسلمانان پیش روی میکرد و تیر مانند باران بر مسلمانان میبارید و جز چند نفر از فدائیان، در کنار آنحضرت کسی دیگر نبود، ایشان از مرکب فرود آمدند و اعلام فرمودند: «من بنده و پیامبر خدا هستم» سپس دست نیاز را به سوی بارگاه رب بینیاز بالا برده مشغول دعا شدند و یاری وعده داده شده را درخواست کردند. ناگهان نسیم فتح و پیروزی، پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد و سرانجام، مسلمانان پیروز و غالب شدند [۴۵۶]. متوقفکردن حمله سپاه ده هزار نفری دشمن با سپر مناجات و زاری بهطور یکّه و تنها، جز پیامبران کار دیگران نیست.
منظرۀ عجیب و جالبی در غزوه بنی المصطلق به نظر میآید. دشمن در مقابل سپاه اسلام موضع گرفته و منتظر یافتن فرصتی است تا حمله کند. ناگهان وقت نماز فرا میرسد و آنحضرت ج برای اقامۀ نماز جماعت آماده میشوند. نماز با امامت ایشان اقامه میشود و گروهی از صحابه پشت سر ایشان ایستاده نماز میخوانند و گروهی دیگر برای دفاع در مقابل دشمن قرار میگیرند!.
در صلح حدیبیه، حالت خطرناکتری پیش میآید. آنحضرت ج در محل «عسفان» نزدیک مکه مکرمه خیمه زدهاند. خالد بن ولید فرمانده معروف قریش با دستهای از سپاه دشمن در کوههای اطراف کمین زده، منتظر فرصتی برای حمله است. آخر الامر، قریش تصمیم گرفتند تا وقتی که مسلمانان مشغول نماز میشوند، در حال بیخبری بر آنها حمله کنند. این امر موجب شد تا فرمان و دستور العمل نماز قصر (نماز خوف) از بارگاه الهی صادر شود. چنانکه آیات قصر نماز نازل شد. وقت نماز عصر فرا رسید و آنحضرت برای اقامه نماز جماعت آماده شدند. دشمن روبروی مسلمانان موضع گرفته بود. سپاه اسلام به دو گروه تقسیم شد. یک گروه پشت سر پیامبر ج صف گرفتند تا نماز بخوانند و گروهی دیگر در مقابل دشمن موضع گرفت. گروه اول نماز را با جماعت خواندند و به تدریج در مقابل دشمن قرار گرفتند و گروه دوم عقب نشستند و در جماعت شرکت کردند. تمام این جا به جاییها در صفهای مقتدیان میانجامید. ولی خود سپهسالار و فرمانده کل در مقابل شمشیرهای خونآشام دشمن با اطمینان کامل مشغول عبادت الهی بودند [۴۵۷]. با مطالعه این وقایع به خوبی معلوم میشود که این فرمان الهی تا چه اندازه مورد عمل قرار گرفت:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا لَقِيتُمۡ فِئَةٗ فَٱثۡبُتُواْ وَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ كَثِيرٗا لَّعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٤٥﴾ [الأنفال: ۴۵].
«ای مؤمنان! هنگامی که با گروهی از کافران روبرو میشوید، پس استوارتر بمانید و خداوند را بسیار یاد کنید تا رستگار شوید».
در صحیح بخاری مذکور است که هرگاه رسول اکرم ج در سفر جهاد بر تپهای بالا میرفتند، سه بار الله اکبر میگفتند [۴۵۸].
[۴۵۲] صحیح مسلم باب الوفاء بالعهد. [۴۵۳] صحیح مسلم، بخاری، بحث غزوۀ بدر. [۴۵۴] سیره ۱ / ۴۵۰. [۴۵۵] صحیح بخاری، بحث غزوۀ احد. [۴۵۶] صحیح مسلم و بخاری، غزوۀ حنین. [۴۵۷] ابوداود ۱ / باب صلوة المسافرین. [۴۵۸] باب التکبیر عند الحرب.