فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

بنوسعد

بنوسعد

بنوسعد، «ضمام بن ثعلبه» را به عنوان نماینده به محضر آن‌حضرت ج فرستادند. نحوۀ رفتار و نمایندگی وی به خوبی بیانگر آداب اصالت عربی و آزادمنشی آن‌ها است، در صحیح بخاری، در جاهای مختلف تذکرۀ آن بیان شده است. در «کتاب العلم» به شرح ذیل روایت گردیده است:

انس بن مالک می‌گوید: ما در محضر پیامبر اکرم ج حاضر بودیم. شخصی در حالی که بر شتری سوار بود وارد شد و در صحن مسجد از شتر پیاده شد. آنگاه از حاضرین پرسید: محمد کدام‌یک از شما است؟ آن‌ها به‌سوی آن‌حضرت اشاره کردند و گفتند: «این شخص که گندم‌گون و تکیه زده، نشسته است» او نزدیک آمد و اظهار داشت: «ای فرزند عبدالمطلب!» آن‌حضرت فرمودند: آنچه می‌خواهی سؤال کن، وی اظهار داشت: من پرسش‌هایی از شما دارم ولی با تندی از شما سؤال می‌کنم، بر این ناراحت نشوید. آن‌حضرت فرمودند: هرچه می‌خواهی سؤال کن. وی پرسید: تو را به خدا سوگند می‌دهم آیا خداوند تو را برای تمام جهانیان پیامبر برگزیده و فرستاده است؟ آن‌حضرت فرمودند: آری! سپس سوگند داد که آیا تو را خداوند به ادای پنج بار نماز فرمان داده است؟ همچنین در مورد زکات، روزه و حج سؤالاتی کرد و آن‌حضرت جواب می‌داد. وقتی پاسخ تمام سؤالات خود را شنید، اظهار داشت: نام من «ضمام بن ثعلبه» است و مرا قبیلۀ من فرستاده است. من نزد آن‌ها می‌روم و آنچه شما گفته‌اید نه ذره‌ای از آن کم و نه ذره‌ای در آن اضافه می‌کنم. وقتی از آنجا رفت، آن‌حضرت فرمودند: «اگر این شخص راست می‌گوید: رستگار می‌شود» [۴۸].

ضمام نزد قبیلۀ خویش بازگشت و به آن‌ها گفت: لات و عزی هیچ مقام و ارزشی ندارند. مردم با شگفتی گفتند: چه می‌گویی؟ مگر تو را بیماری جذام و یا جنون عارض شده؟ وی اظهار داشت: «به خدا سوگند! نه آن‌ها نفعی می‌رسانند و نه ضرری. من بر خدا و رسولش محمد ج ایمان می‌آورم»، این کلام مختصر وی، چنان تأثیری بر قلب قبیله‌اش بر جای گذاشت که تا شامگاه، همگی آنان مشرف به اسلام شدند [۴۹].

[۴۸] این روایت در ابواب مختلف صحیح بخاری منقول است. [۴۹] ابن هشام.