فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

زهد و قناعت

زهد و قناعت

نویسندگان اروپایی بر این پندارند که رسول اکرم ج در مکه به عنوان یک پیامبر انجام وظیفه می‌کردند، وقتی به مدینه رفتند، وضعیت یک پادشاه و فرمانروا را برگزیدند، ولی در واقع، با وجودی که تمام سرزمین عربستان تحت سیطره و تسلط ایشان بود، در فقر و فاقه زندگی می‌کردند. در صحیح بخاری باب الجهاد مذکور است: هنگام وفات، زره ایشان نزد یک یهودی در مقابل سیصد صاع جو گرو بود. لباس‌هایی که هنگام وفات بر تن داشتند، چندین پیوند به آن‌ها زده شده بود. این حال و وضع دورانی است که تمام سرزمین عربستان از مرزهای «شام» تا «عدن» فتح شده بود و انواع زر و سیم به سوی مدینه مانند سیلابی سرازیر بود.

تردیدی در این نیست که یکی از وظایف مهم آن‌حضرت قلع و قمع رهبانیت و ریاضت‌کشی بود. آنچه که خداوند به خاطر آن، نصارا را نکوهش کرده بود. ﴿وَرَهۡبَانِيَّةً ٱبۡتَدَعُوهَا روی این اساس، گاهی آن‌حضرت غذای خوب و لذیذ هم می‌خوردند. لباس خوب و گران‌بها هم می‌پوشیدند، لیکن در حقیقت ایشان از زرق و برق دنیا دوری می‌کردند و می‌فرمودند: فرزند آدم علاوه بر این سه چیز به چیز دیگری نباید دل بندد: خانه‌ای برای سکونت، لباسی برای پوشیدن عورت و نان خشکی برای سیرکردن شکم و آب [۷۰۹].

حضرت عایشه ل می‌گوید: «ولا يطوي ثوب» هیچگاه لباس اضافی برای ایشان پیچیده و گذاشته نشد. یعنی فقط یک دست لباس بر تن داشتند. اضافه نداشتند که پیچده و گذاشته شود. یک بار حضرت عبدالله دیوار خانه خود را تعمیر می‌کرد اتفاقاً آن‌حضرت از جایی رسیدند و پرسیدند: مشغول چه هستی؟ عبدالله عرض کرد: دارم دیوار را تعمیر می‌کنم. ایشان فرمودند: اینقدر فرصت و مهلت از کجا؟! [۷۱۰]

اغلب اوقات در خانه تنگدستی وجود داشت و چیزی برای خوردن نبود و اهل خانه و ایشان گرسنه می‌خوابیدند.

«كان رسول الله ج یبیت الليالي المتتابعة طاويًا هو وأهله لا يجدون عشاءً» [۷۱۱]. «یعنی آن‌حضرت ج و اهل و عیال‌شان چند شب پیاپی را در تنگدستی و گرسنگی به سر می‌بردند، زیرا که غذایی برای خوردن نداشتند».

گاهی تا دو ماه پیاپی در خانه آتش روشن نمی‌شد. یک بار حضرت عایشه ل همین واقعه را بیان کرد، عروه فرزند زبیر س پرسید: پس چگونه زندگی می‌کردید؟ وی گفت: با خرما و آب. البته گاهی همسایه‌ها مقداری شیر می‌فرستادند که می‌نوشیدیم [۷۱۲].

آن حضرت ج در تمام عمر خویش نان لواش [۷۱۳] نخوردند [۷۱۴]. هیچگاه از نان آرد سفید بیخته شده (آردی که سبوس آن گرفته می‌شود) که آن را به عربی «حواری» و «نقی» می‌گویند، تناول نفرمودند. مردم از سهل بن سعد که راوی این واقعه است پرسیدند: مگر در زمان آن‌حضرت غربال نبود: وی گفت: خیر، آن‌ها پرسیدند: پس آردها با چه چیزی بیخته می‌شد. گفت: با دهان پُف کرده و نخاله را جدا می‌کردند و با آرد باقیمانده نان می‌پختند [۷۱۵]. حضرت عایشه ل می‌گوید: آن‌حضرت ج پس از هجرت به مدینه تا هنگام وفات هیچگاه دو وعده غذا در حد سیر نمی‌خوردند [۷۱۶].

در بحث فدک، خیبر و غیره محدثین و سیره‌نگاران نوشته‌اند که از درآمد آن‌ها مخارج یک سال خود را برمی‌داشتند. این موضوع ظاهراً با روایات فوق متضاد به نظر می‌رسد، ولی در حقیقت هردو صحیح می‌باشند، بدون تردید، ایشان از درآمد آن‌ها به قدر نفقه خود برمی‌داشتند و باقیمانده را میان فقرا و نیازمندان تقسیم می‌کردند و آنچه را برای خود می‌گذاشتند، هنگام مراجعه فقیران به آن‌ها می‌دادند، در احادیث داستان‌های تحمل فقر و فاقه و تهیدستی ایشان به کثرت موجودند که ما چند روایت را در اینجا ذکر می‌کنیم.

یک بار شخصی به محضر ایشان حضور یافت و عرض کرد: سخت گرسنه‌ام آن‌حضرت کسی را به خانه یکی از ازواج مطهرات فرستادند و فرمودند: مقداری غذا بفرستید. از خانه جواب آمد جز آب دیگر چیزی در خانه نیست، آن‌حضرت به خانه یکی دیگر از ازواج فرستادند، از آنجا نیز همین جواب داده شد، خلاصه به خانه تمام ازواج فرستادند و همه همین جواب را دادند که جز آب چیزی دیگر در خانه وجود ندارد [۷۱۷].

حضرت انس می‌گوید: یک روز به محضر ایشان حاضر شدم دیدم که شکم مبارک را با پارچه‌ای بسته‌اند، علت آن را پرسیدم، یکی از حاضرین جلسه اظهار داشت بر اثر گرسنگی بسته‌اند [۷۱۸].

حضرت ابوطلحه می‌گوید: یک روز پیامبر اکرم ج را دیدم که در مسجد دراز کشیده‌اند و از شدت گرسنگی مکرر پهلو عوض می‌کنند [۷۱۹]. یک بار صحابه از فرط گرسنگی به محضر آن‌حضرت شکایت کرده شکم‌های خود را به آن‌حضرت نشان دادند که هریک از آن‌ها سنگی بر شکم خود بسته بود. آن‌حضرت شکم مبارک خود را به آنان نشان دادند که به جای یک سنگ دوتا سنگ بسته بودند [۷۲۰]. اغلب اوقات بر اثر گرسنگی صدای ایشان گرفته و ضعیف می‌شد، به طوری که صحابه می‌دانستند علت آن گرسنگی است. یک بار ابوطلحه به خانه خود آمد و به همسرش گفت: آیا چیزی برای خوردن هست؟ همین حالا پیامبر اکرم ج را دیدم که آواز مبارکشان تغییر پیدا کرده ضعیف شده بود [۷۲۱].

یک بار هنگام ظهر بر اثر گرسنگی از خانه بیرون آمدند، در میان راه ابوبکر و عمر را دیدند که آنان نیز از شدت گرسنگی بی‌قرار و مضطرب هستند. آن‌حضرت آنان را با خود به خانۀ ابوایوب انصاری بردند، ابوایوب همیشه برای آن‌حضرت شیر نگه می‌داشت، در آن روز آن‌حضرت دیر به خانه ایشان رفتند و او شیرها را به بچه‌ها داده بود، آن‌حضرت به خانه‌اش رسیدند او قبلاً به باغش رفته بود. همسر ابوایوب از خانه خارج شد و خوش‌آمد گفت. آن‌حضرت پرسیدند: ابوایوب کجا است؟ باغ در کنار خانه قرار داشت. ابوایوب صدای آن‌حضرت را شنید و با شتاب آمد و خوش‌آمد گفت و عرض کرد: در این وقت حضرت عالی تشریف نمی‌آوردید، آن‌حضرت علت را بیان کرد، او به باغ رفت و خوشه‌ای از خرما آورد و گفت: حالا من گوشت آماده می‌کنم، گوسفندی ذبح کرد و مقداری از گوشت‌ها را آبگوشت و مقداری دیگر را کباب درست کرد و سر سفره گذاشت. آن‌حضرت ج مقداری گوشت در نانی قرار داد و فرمود: این‌ها را به فاطمه برسانید، زیرا چند روز است که او را غذایی میسر نشده است، سپس با صحابه غذا تناول کردند. هنگامی که غذاهای متنوع را سر سفره دیدند، چشمان مبارک اشک‌آلود شد و فرمودند: آنچه خداوند گفته است که روز قیامت از نعمت‌های من سؤال می‌شوید، همین چیزها هستند [۷۲۲]. بسا اوقات، هنگام صبح به خانه ازواج مطهرات آمده می‌پرسیندند: چیزی برای خوردن هست؟ آن‌ها می‌گفتند: خیر، آنگاه می‌فرمود: پس من امروز روزه خواهم داشت [۷۲۳].

[۷۰۹] جامع ترمذی أبواب الزهد. [۷۱۰] ابن ماجه کتاب اللباس. [۷۱۱] جامع ترمذی، ذکر معیشة النبي ج. [۷۱۲] صحیح بخاری کتاب الرقاق. [۷۱۳] لواش: نان تنک و نرم و نازک. [۷۱۴] ایضا. [۷۱۵] شمایل ترمذی. [۷۱۶] شمایل ترمذی. [۷۱۷] صحیح مسلم ۲ / ۱۹۸ و صحیح بخاری / ۵۳۵. [۷۱۸] صحیح مسلم / ۱۹۳. [۷۱۹] ایضا. [۷۲۰] صحیح مسلم / ۱۹۳. [۷۲۱] صحیح مسلم / ۱۹۱. [۷۲۲] ترغیب و ترهیب ۷۵۲. [۷۲۳] مسند احمد بن حنبل ۲ / ۴۹.