برخورد و رفتار با یهود و نصارا
در حیطه اخلاق گرامی آن حضرت، فرق و تفاوتی میان کافر و مسلمان، دوست و دشمن، خویش و بیگانه وجود نداشت و ابر رحمت بر دشت و چمن بهطور یکنواخت میبارید. یهود بغض شدید با آنحضرت ج داشتند و تک تک وقایع تا زمان وقوع غزوه خیبر شاهد بر این امر اند. ولی طرز عمل و برخورد آنحضرت ج همواره مبتنی بر این بود، در اموری که درباره آنها احکام مستقلی نازل نشده بود، از آنان تقلید میکردند [۷۵۳]. یک بار یکی از یهود در بازار اظهار داشت: سوگند به آن ذاتی که موسی را بر تمام پیامبران برتری داده است، یکی از صحابه آن را شنید نتوانست آن را تحمل کند از وی پرسید: آیا بر محمد ج نیز؟ او گفت: آری! صحابی از شدت خشم یک سیلی به وی زد از آنجا که دشمنان نیز به عدل و اخلاق آنحضرت اعتماد داشتند، آن یهودی مستقیماً به محضر ایشان رفت و از آن صحابی شکایت کرد. آنحضرت بر صحابی خشم گرفت [۷۵۴].
پسر یکی از یهود بیمار شد، پیامبر اکرم ج به عیادت وی رفتند و او را به اسلام دعوت دادند، او به سوی پدرش نگاه کرد، گویا هدفش جلب نظر موافق پدر بود، پدرش گفت: آنچه ایشان به شما میگویند بپذیر، چنانکه او مشرف به اسلام شد [۷۵۵]. یک بار به پاس احترام جنازه یکی از یهودیان از جا بلند شدند [۷۵۶]. یک روز چند نفر از یهود به محضر آنحضرت آمده و از جایی که شرارت و خبث نفس داشتند، به جای «السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ»، «السَّامُ عَلَيْكُمْ» (مرگ بر تو) گفتند، حضرت عایشه ل خمشگین شد و به آنان پاسخ داد. آنحضرت او را منع کرده فرمودند: عایشه! خشونت نشان نده نرمی کن، زیرا خداوند نرمی در هرچیز را دوست دارد [۷۵۷].
با یهود داد و ستد داشتند و خواستههای بیجا و درشت خویی آنان را تحمل میکردند و چنانچه بین یهود و مسلمانان در معاملات اختلافی روی میداد، بیجهت از مسلمانان جانبداری نمیکردند. نمونههای مختلفی از این موضوع تحت عناوین دیگر مذکور است. یک بار یکی از یهود به محضر ایشان امد، شکایت کرد و گفت: محمد! یکی از مسلمانان به من سیلی زده است. آنحضرت آن مسلمان را احضار و تنبیه نمود. زمانی که هیأت نمایندگی مسیحیان نجران به مدینه آمد، آنحضرت از آنان پذیرایی کرد و اقامتشان را در مسجد نبوی قرار داد. حتی به آنها اجازه داد تا در مسجد طبق عرف و رسم مذهبی خودشان نماز بخوانند، وقتی مسلمانان خواستند آنان را از این کار بازدارند، آنحضرت مسلمانان را منع فرمودند [۷۵۸]. مجالست با یهود و نصارا و معاشرت و ازدواج با آنان را روا میداشت و احکام ویژهای برای آنان در شریعت اسلام وضع نمود.
[۷۵۳] صحیح بخاری. [۷۵۴] صحیح بخاری. [۷۵۵] صحیح بخاری کتاب الجنائز. [۷۵۶] صحیح بخاری. [۷۵۷] صحیح بخاری کتاب الأدب ۲ / ۲۳۹ مصر. [۷۵۸] زادالمعاد.