بستن معاهدات و پیمان با بیگانگان
کفر و شرک از تمام سرزمین جزیرة العرب رخت بربسته بود. البته در جاهایی افرادی از مجوس، یهود و مسیحیان زندگی میکردند و گرچه افراد قابل ملاحظهای از این ملتها هم، آیین اسلام را پذیرفته بودند، ولی در مجموع هنوز آنان در ظلمت شرک و کفر قرار داشتند و با وجود این نمیتوانستند از سیطره و اقتدار خلافت و حکومت الهی سرپیچی کنند. علاوه بر یهود حجاز، تمام اقوام عرب با طیب خاطر اسلام را پذیرفتند. بنابراین، اسلام مسئولیت حفاظت از جان و مال، ناموس و آیین غیر مسلمانها را به عهده گرفت و در مقابل آن، مبلغ ناچیزی به عنوان جزیه (مالیات) بر عهده آنها گذاشته شد (یعنی سالیانه بر هر مرد مستطیع، عاقل و بالغ یک دینار)، آن هم پرداخت آن به طور نقدی لازم نبود، بلکه هرچه در توان داشتند و یا به طور محصول برداشت میکردند، میتوانستند معادل آن را چیزی دیگر پرداخت کنند [۱۰۱].
پیامبر اکرم ج برای اولین بار در سال هفتم هجری، با یهودیان «خیبر»، «فدک»، «وادی القری» و «تیماء» پیمان صلح بست. تا آن موقع هنوز آیه جزیه نازل نشده بود و با توافق و رضایت طرفین، شرایطی تعیین شد که تا پس از نزول آیۀ جزیه نیز بر آن عمل میشد [۱۰۲]. شرط اصلی این بود که آنها به عنوان رعیت کار کنند و نصف محصولات را برای خود برداشته و نصف دیگر را به مالکان زمین بپردازند [۱۰۳].
در سال نهم هجری قانون پرداخت جزیه نازل شد که پس از آن تمام قراردادها بر مبنای آن منعقد میشد. مسیحیان نجران به مدینه آمدند و درخواست صلح و آشتی کردند. آنحضرت ج پذیرفتند. شرایط صلح از این قرار بود:
۱- هر سال دو هزار دست لباس در دو نوبت به مسلمانها تحویل دهند. نصف آن را در ماه صفر و نصف دیگر را در ماه رجب؛
۲- در صورتی که در سرزمین یمن قیام و شورشی علیه مسلمانها صورت گیرد، آنها به طور عاریت سی رأس اسب، سی عدد زره و از دیگر اسلحههایی که داشتند از هرکدام سی قبضه تحویل دهند و مسلمانها ضامن عودت آنها پس از رفع نیاز خواهند بود؛
۳- تا مادامی که آنها دست به شورش نزنند و معاملات ربوی را ترک کرده باشند، معابد و اماکن مقدسۀ آنها مصون خواهند بود و به علما و روحانیت آنها تعرضی نخواهد شد و برای ترک آیین خود مجبور نخواهند شد [۱۰۴]؛
در مرزهای شام نیز، یهودیها و مسیحیان زیادی زندگی میکردند. در رجب سال نهم هجری هنگام غزوۀ تبوک بسیاری از زمینداران و مالکان بزرگ یهودیان و مسیحیان که در مناطق «دومة الجندل»، «دیله»، «مقناء»، «جرباء»، «اذرح»، «تباله» و «جرش» زندگی میکردند، از پذیرش اسلام خودداری نمودند و به پرداخت جزیه راضی شدند که بر هر مرد بالغ آنها مبلغ یک دینار جزیه در سال تعیین شد و نیز موظف شدند تا از مسلمانان هنگام گذر و سفر از آنجا، میزبانی و پذیرایی کنند [۱۰۵]. همچنین در مورد پرداخت جزیه از این ارفاق هم بهرهمند شدند که چنانچه نتوانند آن را به صورت نقد ادا کنند، معادل آن را پارچۀ «معافری» تحویل دهند [۱۰۶]. با مجوسیان بحرین نیز بر همین مقدار جزیه، پیمان صلح بسته شد [۱۰۷].
[۱۰۱] زادالمعاد ۱ / فصل جزیه. [۱۰۲] زادالمعاد ۱ /. [۱۰۳] بخاری و مسلم و ابوداود، ذکر خیبر و فتوح البلدان ذکر فدک و تیماء وادی القری. [۱۰۴] ابوداود کتاب الخراج باب اخذ الجزیه. [۱۰۵] فتح البلدان. [۱۰۶] ابوداود باب أخذ الجزیة. [۱۰۷] ابوداود باب أخذ الجزیة من المجوس و تاریخ بلاذری ذکر بحرین.