فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

اسلام‌آوردن حضرت ابوذر

اسلام‌آوردن حضرت ابوذر

داستان اسلام‌آوردن ابوذر قابل توجه است.

هنگامی که خبر بعثت پیامبر ج در میان قبیلۀ غفار (که بر سر راه شام قرار داشتند و کاروان تجارتی قریش از آنجا گذر می‌کرد)، شایع شد، ابوذر که از بت‌پرستی متنفر شده و در تلاش و جستجوی حق و حقیقت بود، به برادرش «اُنیس» گفت: به مکه برو و ببین این شخصی که ادعای پیامبری می‌کند، تعلیم و کلام او چیست؟ انیس به مکه آمد و پس از کسب اطلاعات لازم بازگشت و اظهار داشت: او به مکارم اخلاق دعوت می‌کند و کلام او هیچ شباهتی با کلام شاعران ندارد. ابوذر از این گزارش مختصر قانع نشد و خودش را برای سفر به مکه آماده کرد. با خود یک مشک آب و مقداری آذوقه برداشت و راهی مکه شد. وقتی به مکه رسید، از ترس قریش جرأت نمی‌کرد نام و آدرس آن‌حضرت را از کسی سؤال کند. در حرم خانه کعبه با علی س ملاقات کرد. او ابوذر را به خانه برد و از وی به عنوان میهمان پذیرایی کرد. ابوذر تا سه روز در این باره سؤالی نکرد. پس از سه رو، علی از وی پرسید: هدف از سفرتان به مکه چه بوده است؟ او با بیم و هراس اظهار کرد، ولی تأکید نمود که احدی نباید از این امر آگاه شود. علی او را به محضر رسول اکرم برد و آن‌حضرت ج اسلام را به وی آموخت و فرمود:

«فعلاً به خانه‌ات برگرد، هرگاه من دستوراتی به تو اعلام کنم آن‌ها را اجرا کن». ولی او شیدا و فریفتۀ اسلام شد و اظهار داشت: من اسلام را علنی تبلیغ خواهم کرد.

سپس به حرم آمد و با صدای بلند اعلام داشت: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلَّا اللَّـهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ الله»، با شنیدن این صدا، مردم از اطراف یورش بردند و او را مورد ضرب قرار دادند. حضرت عباس س آمد و او را از دست آنان نجات داد و به مردم گفت: مگر شما نمی‌دانید که راه تجاری شما از مسیر آبادی‌های قبیلۀ «غفار» می‌گذرد و این از افراد همان قبیله است. آنگاه مردم او را رها کردند. روز بعد نیز، ابوذر به حرم رفت و به همان صورت اسلام را اعلان نمود و مانند روز قبل مورد حمله قرار گرفت. اتفاقاً در این روز نیز، حضرت عباس وارد حرم شد و او را از دست قریش رهانید [۱۹].

[۱۹] تمام این روایت از صحیح بخاری اخذ شده در صحیح مسلم به گونه‌ای دیگر منقول است.