والیان و امیران
برای حل و فصل دعاوی، اجرای عدالت، ایجاد امنیت و رفع اختلافات، نیاز به والیان و امیران متعددی بود. به همین منظور آنحضرت ج افراد متعددی از اصحاب کرام را در مناطق مختلف والی و حاکم تعیین فرمودند. چنانکه اسامی آنها به شرح ذیل میباشد:
«باذان بن سامان» از خاندان بهرامگور بود و نخستین کسی از سلاطین عجم بود که مشرف به اسلام شد. نبی اکرم ج او را والی یمن مقرر فرمودند.
«شهر بن باذان» پس از باذان بن سامان، آنحضرت او را والی صنعاء تعیین کردند.
«خالد بن سعید بن العاص» وقتی شهر بن باذان کشته شد، آنحضرت او را عامل صنعاء تعیین کردند.
«مهاجر بن امیة المخزومی» آنحضرت ج او را والی «کنده و صدف» مقرر کرده بودند. ولی او هنوز اعزام نشده بود که آنحضرت وفات کردند.
زیاد بن لبید الأنصاری |
والی حضرموت |
ابوموسی اشعری |
والی زبید، عدن، زمعه و غیره |
معاذ بن جبل |
والی جند |
عمرو بن حزم |
والی نجران |
یزید بن ابی سفیان |
والی تیماء |
عتاب بن اسید |
والی مکه |
علی بن ابی طالب |
متولی اخماس یمن |
عمرو بن العاص |
والی عمان |
علاء بن حضرمی |
والی بحرین |
تعیین این والیان به لحاظ وسعت و ضروریات حکومت اسلامی میانجامید. منطقۀ یمن بیش از دیگر مناطق سرزمین عربستان که در عصر مبارک رسول اکرم ج تحت تصرف حکومت اسلام قرار گرفته بود، وسیعتر و متمدنتر و مدتها مرکز سلطنت با شکوهی بود. به همین جهت، رسول اکرم ج آن را به پنج منطقه تقسیم کردند و برای هر منطقه، والی و امیری تعیین نمودند. خالد بن سعید را والی «صنعاء»، مهاجر بن ابی امیه را والی «کنده»، زیاد بن لبید را والی «حضرموت»، معاذ بن جبل را والی «جند»، ابوموسی اشعری را والی «زبید» و زمعه را والی «عدن» و سواحل آن مقرر فرمودند [۸۵].
معمولاً هرگاه یکی از مهاجران را در جایی عامل و نماینده تعیین میکردند، یک نفر از انصار را نیز همراه با وی تعیین میکردند [۸۶]. اولین و بزگترین وظیفۀ این عاملان و نمایندگان، علاوه بر وصول صدقات و مالیات و حل و فصل اختلافات و نظم و نسق اداری، نشر و اشاعت اسلام و تعلیم فرائض و سنن بود. آنها با وجود این که امیر و والی منطقه بودند، مبلغ و معلم اخلاق نیز بودند. در استیعاب، تذکرۀ معاذ بن جبل مذکور است:
«وبعثه رسول الله ج قاضيا إلى الجند من اليمن يعلّم الناس القرآن وشرائع الإسلام ويقضي بينهم وجعل إليه قبض الصدقات من العمال الذي باليمن». «آن حضرت ج او را قاضی جند یکی از بخشهای یمن تعیین و به آنجا اعزام کردند تا به مردم، احکام اسلام و مسائل دین را بیاموزد و اموال صدقات را از عاملان در یمن نیز تحویل گیرد».
هنگامی که پیامبر اکرم ج عاملان و نمایندگان را به اطراف اعزام میکردند، وظایف آنان را نیز برای آنها بیان میکردند. به معاذ بن جبل هنگام اعزام توصیه ذیل را فرمودند:
«إنك تأتي قومًا من أهل الكتاب فادعهم إلى شهادة أن لا إله إلا الله وأني رسول الله فإن هم أطاعوا لذلك فأعلمهم أن الله افترض عليهم خمس صلوات في كل يوم وليلة فإن هم أطاعوا لذلك فأعلمهم أن الله افترض عليهم صدقة تؤخذ من أغنيائهم وترد إلى فقرائهم فإن هم أطاعوا لذلك فإياك وكرائم أموالهم واتق دعوة المظلوم فإنه ليس بينها وبين الله حجاب».
«تو نزد اهل کتاب میروی نخست آنان را به کلمۀ توحید دعوت کن، اگر آن را پذیرفتند به آنها بگو که خداوند در شبانه روز پنج بار نماز فرض کرده است، اگر آن را پذیرفتند به آنها بگو که خداوند بر آنان صدقه را فرض کرده است که از ثروتمندان گرفته میشود و بر مستمندان خرج میشود، اگر این را هم پذیرفتند از گرفتن مال خوب و گزیدۀ آنها در صدقات اجتناب کن و از دعای مظلوم نیز دوری کن، زیرا میان او و خدایش هیچ حائلی نیست».
برای ادای صحیح این فرایض و عمل بر وظایف محوله، بیش از هرچیزی نیاز به تبحر علمی، وسعت نظر و اجتهاد بود. بنابراین، آنحضرت ج طرز عمل و تبحر علمی اعزامشدگان را مورد ارزیابی قرار میدادند. چنانکه وقتی معاذ را اعزام کردند، نخست استعداد و قابلیت اجتهادی وی را مورد آزمایش قرار دادند. در جامع ترمذی مذکور است:
«قَالَ رَسُولَ الله ج لِمُعَاذ بن جبل حين وجهه إِلَى اليَمَنِ: «بِمَ تَقْضِيْ؟» قَالَ: بِمَا فِي كِتَابِ الله، قَالَ: «فَإِنْ لَمْ يَكُنْ فِي كِتَابِ اللَّهِ؟» قَالَ: بما في سُنَّةِ رَسُولِ الله، قَالَ: «فَإِنْ لَمْ تجد فِي سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ؟» قَالَ: أَجْتَهِدُ برَأْيِي، فَقَالَ رسولُ الله ج: «الحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي وَفَّقَ رَسُولَ رَسُولِ اللَّهِ لما يُحِبُّ رَسُولُ الله». «وقتی رسول اکرم ج معاذ بن جبل را بهسوی یمن فرستادند، فرمودند: به وسیله چه چیزی دعاوی را حل و فصل میکنی؟ وی اظهار داشت: با قرآن مجید. آنحضرت ج فرمودند: اگر مسئله در قرآن مجید نباشد؟ وی گفت: با احادیث، آنحضرت فرمودند: اگر راه حل آن در احادیث نیز یافت نشود؟ وی اظهار داشت: با رأی خود اجتهاد میکنم. آنحضرت فرمودند: سپاس خدایی راست که نمایندۀ رسولش را بهسوی چیزی رهنمون ساخت که مورد محبت رسول است».
ولی آنچه بیش از حد برای تسخیر قلوب عرب، مورد نیاز بود، برخورد ملایم، خوی نیکو، نرمی و ملاطفت بوود. امری که تقریباً ناممکن است در وجود یک حاکم موجود باشد و با سیاست و اقتدار یک حکومت هم سازگاری ندارد. به همین منظور، پیامبر اکرم ج والیان و امیران را به طور مکرر به این امر متوجه میساختند. چنانکه وقتی معاذ بن جبل را با یک نفر از اصحاب به عنوان حاکم یمن اعزام داشتند، آنها را چنین توصیه کردند:
«يَسِّرَا وَلَا تُعَسِّرَا، وَبَشِّرَا وَلَا تُنَفِّرَا، وَتَطَاوَعَا وَلَا تَخْتَلِفَا» [۸۷]. «با مردم آسانی کنید سختی نکنید. به آنها بشارت دهید به وحشت نیندازید، با یکدیگر هم رأی و متفق باشید، اختلاف نکنید».
بر این هم بسنده نکردند و وقتی معاذ بن جبل پای در رکاب اسب قرار داد، بهطور خاص وی را چنین تأکید کردند:
«أَحْسِنْ خُلُقَكَ لِلنَّاسِ». «خلق و خویت را برای مردم نیکو گردان».
اگر این اصل و ضابطه صحیح و درست است که «هرچند یک حکومت مهربان باشد و بخواهد با مدارا رفتار کند، ولی در اوایل وقتی بر مملکت تسلط پیدا میکند، برای وادارکردن مخالفان و متمردان به اطاعت از نظم و قانون واقتدار آن، به ناچار میبایست به خشونت متوسل شود»، پس ملت عرب از هر ملتی بیشتر شایستۀ چنین امری بود. لیکن در نتیجۀ تعلیمات مقدس آنحضرت ج یک نقطه از سرزمین عرب هم تحت سیطرۀ امیران و حاکمان ظالم قرار نگرفت. حتی در اواخر، وقتی صحابۀ کرام مظالم حکام را مشاهده میکردند، سخت متعجب میشدند و به وسیلۀ تلقینات و ارشادات آن حضرت ج آنها را از ظلم و بیعدالتی منع میکردند. چنانکه یک بار «هشام بن حکیم بن حزام» دید که تعدادی از نبطیهای شام در معرض آفتاب ایستادهاند. وی علت این امر را از مردم جویا شد. آنها گفتند: برای وصول جزیه با آنها این چنین رفتار میشود او اظهار داشت:
«أَشْهَدُ، لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج، يَقُولُ: «إِنَّ اللهَ يُعَذِّبُ الَّذِينَ يُعَذِّبُونَ النَّاسَ فِي الدُّنْيَا» [۸۸]. «من گواهی میدهم که از رسول اکرم ج شنیدم که فرمودند: خداوند عذاب میدهد کسانی را که مردم را در این دنیا شکنجه و آزار بدهند».
[۸۵] استیعاب تذکرة معاذ بن جبل. [۸۶] مسند ابن حنبل ۵ / ۱۸۶. [۸۷] صحیح مسلم ۲ / ۶۳، کتاب الإیمان. [۸۸] صحیح مسلم، باب الوعد الشدید لمن عذاب الناس بغیر حق.