فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

صداقت

صداقت

گفتار راست از صفات لازمی یک پیامبر است که هرگز از وی منفک و جدا نمی‌شود. براین اساس، در باب اخلاق ایشان نیازی به بیان تفصیلی جزئیات این امر نبو. ولی ما، در اینجا فقط شهادت و اعترافاتی را که از زبان مخالفان و دشمنان اظهار شده است، بیان می‌کنیم

هنگامی که آن‌حضرت ج ادعای پیامبری و اعلام بعثت کردند، کسانی از کفار که ایشان می‌شناختند، ایشان را متهم به دروغ‌گویی نکردند، بلکه این تهامات را وارد کردند که ایشان حواس و یا عقل خود را از دست داده‌اند، یا این که طبع شعر و شاعری در او پیدا شده است. به همین جهت، مجنون، ساحر و شاعر می‌گفتند، ولی هرگز کاذب و دروغگو نگفتند. یک روز در مجلس سران بزرگ قریش، ذکر آن‌حضرت به میان آمد. نضر بن حارث که بیش از دیگران جهان دیده و با تجربه بود، اظهار داشت: ای قریش! مصیبت و بلایی که بر شما نازل شده تا به حال چاره و تدبیری برای آن نیندیشیده‌اید. محمد از کودکی تا دوران جوانی نزد شما بوده است و از میان شما، بهترین، راستگوترین، و امین‌ترین بوده است. حالا که آثار سفیدی در موهایش نمایان شده، و ادعاهایی را مطرح کرده است، می‌گویید: ساحر است، کاهن است، شاعر است و مجنون است! به خدا سوگند! من به سخنان او گوش داده‌ام، او از تهمت‌ها مبرا است و مصیبت و بلایی هم برای شما نیاورده است [۶۹۸]. ابوجهل می‌گفت: محمد! من تو را دروغگو نمی‌گویم. البته آنچه می‌گویی، آن را صحیح نمی‌دانم. در همان موقع این آیه قرآن نازل شد [۶۹۹]:

﴿قَدۡ نَعۡلَمُ إِنَّهُۥ لَيَحۡزُنُكَ ٱلَّذِي يَقُولُونَۖ فَإِنَّهُمۡ لَا يُكَذِّبُونَكَ وَلَٰكِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ بِ‍َٔايَٰتِ ٱللَّهِ يَجۡحَدُونَ ٣٣ [الأنعام: ۳۳].

«همانا ما می‌دانیم که گفته‌ها و تکذیب‌های کفار تو را اندوهگین می‌سازد، آنان در واقع تو را تکذیب نمی‌کنند و لیکن ستمکاران آیات الهی را انکار می‌کنند».

هنگامی که به آن‌حضرت ج از جانب خداوند دستور داده شد که خاندان خود را به‌سوی اسلام دعوت دهند، ایشان بر بالای کوهی رفته، ندا سر دادند: ای جماعت قریش! با این ندا و فراخوان، همگی در آنجا گرد آمدند. آنگاه حضرت فرمودند: «اگر به شما بگویم که سپاه دشمن از پشت این کوه دارد می‌آید، باور و یقین می‌کنید»؟ آنان همگی گفتند: آری! زیرا ما هیچگاه از تو دروغی نشنیده‌ایم [۷۰۰].

قیصر روم از ابوسفیان پرسید: آن مردی که نزد شما آمده و ادعای پیغمبری دارد، پیش از این ادعا هیچگاه از وی دروغی شنیده‌اید؟ أبوسفیان گفت: خیر، قیصر در میان سخنرانی خود اعلام کرد: من از شما پرسیده بودم که هیچگاه از آن مرد دروغی شنیده‌اید و شما در پاسخ اظهار داشتید: خیر، یقین دارم که اگر او بر خداوند بهتان می‌زد، از بهتان‌زدن بر آدمیان خودداری نمی‌کرد [۷۰۱].

[۶۹۸] جامع ترمذی تفسیر سوره انعام. [۶۹۹] صحیح بخاری. [۷۰۰] صحیح بخاری تفسیر سوره تبت. [۷۰۱] صحیح بخاری باب بدء الوحی.