دایه
از آنچه برای رسول اکرم ج از پدر ارث مانده بود، یک کنیز حبشی به نام «ام ایمن» نیز بود و او دایۀ رسول اکرم بود [۲۸۴] و تا وفات ایشان در قید حیات بود. آنحضرت همیشه او را با کلمۀ مادر صدا میکردند و هرگاه او را میدیدند، میفرمودند: حالا از خانوادۀ من فقط همین یک یادگار باقیمانده است. وقتی آنحضرت با خدیجه ازدواج کردند او را آزاد کردند و به نکاح حضرت زید که پسرخواندۀ آنحضرت و دوست صمیمی و غلام خدیجه بود، درآوردند. اسامه از وی متولد شد.
داستان مزاح آنحضرت که زنی از ایشان شتری خواست و آنحضرت فرمودند: من به شما بچه شتری میدهم. او اظهار داشت: بچه شتر را چکار کنم؟ آنحضرت فرمودند: تمام شترها بچههای دیگر شترها هستند، مربوط به ام ایمن است. او در اکثر غزوهها شرکت داشت. در غزوۀ احد به مجاهدین اسلام اب میداد و مجروحان را مداوا میکرد. در جنگ خیبر نیز همراه بود [۲۸۵].
[۲۸۴] صحیح مسلم باب رد المهاجرین إلی الأنصار منائحهم. [۲۸۵] طبقات ابن سعد ۸ / تذکرة أم أیمن.