آموزش و تربیت معلمان
برای مربیان و دعوتگران اسلامی لازم بود که نه فقط از اوامر و نواهی شریعت آگاهی داشته باشند، بلکه میبایست تا چندین شبانه روز در محضر رسول اکرم ج بوده با خلق و خوی اسلامی اُنس گرفته گفتار، کردار، نشست و برخاست و خلاصه هر عمل و هر حرکت آنان از پرتو نور تعلیمات نبوی منور گردد تا در جامعه اسلامی، اسوۀ حسنه و الگوی عملی قرار گیرند. به همین مناسبت گروهی از هر قبیلۀ اعراب، به محضر آنحضرت مشرف میشدند و از تعلیمات ایشان بهرهمند میگردیدند. حضرت ابن عباس میگوید:
«كان من كل حي من العرب عصابة فيأتون النبي ج فيسألونه عما يريدون من أمر دينهم ويتفقوا في دينهم» [۱۱۷]. «از هر قبیلۀ عرب گروهی به محضر آنحضرت میآمدند و از مسایل دینی و مذهبی خود اطلاع حاصل میکردند و در دین آگاهی پیدا میکردند».
دعوتگران اسلام که به اطراف اعزام میشدند، توصیه میشدند که مردم را تشویق کنند تا به مدینه هجرت کنند و در آنجا سکونت گزینند و این هم یک نوع هجرت به حساب میآمد. از این جهت بیعت بر دو نوع بود. یکی «بیعت اعرابی» و دیگری «بیعت هجرت». بیعت اعرابی فقط برای صحرانشینانی بود که چند روزی در مدینه میماندند و احکام و مسایل دینی را یاد میگرفتند. در کتاب «مختصر مشکل الآثار» روایت شده که وقتی «عقبه جهنی» اسلام آورد، پیامبر اسلام ج از وی پرسیدند: آیا بیعت اعرابی میکنی و یا بیعت هجرت؟ سپس مؤلف مرقوم میدارد:
«إن البيعة من المهاجر توجب الإقامة عنده ج ليصرف فيمـا يصرفه فيه من أمور الإسلام وبخلاف البيعة الأعرابية».
«بیعت هجرت مستلزمماندن در محضر آنحضرت ج بود تا ایشان آنها را مشغول به امور دین کند و در بیعت اعرابی این لازم نبود».
به همین منظور بسیاری از خانوادههای عرب به مدینه هجرت کردند. ابوموسی اشعری، با هشتاد خانوار به مدینه آمد و در آنجا سکونت گزید. از کتاب «خلاصة الوفا» معلوم میشود که قبیله جهینه و غیره در محلههای مختلف مدینه مساجد مختلفی داشتند. اینها قبایلی بودند که به مدینه هجرت کرده بودند و چون مسجد نبوی برای همه کافی نبود، به ساخت مساجد متعدد نیاز پیش آمد. آموزش و تربیت با روشهای مختلفی انجام میگرفت. یک روش این بود که افرادی ده بیست روز و یا یکی دو ماه در آنجا میماندند و مسایل ضروری فقهی و عقیدتی را میآموختند، سپس نزد قبایل خود رفته به آنان آموزش میدادند. مانند «مالک بن الحویرث»، وقتی با هیأتی به مدینه آمد، بیست روز در آنجا ماند و مسایل ضروری را یاد گرفت. هنگامی که خواست از آنجا برود، آنحضرت فرمودند:
«ارْجِعُوا إِلَى أَهْلِيكُمْ، فَعَلِّمُوهُمْ وَمُرُوهُمْ، وَصَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي». «نزد خاندان خود بروید و آنچه آموختهاید به آنها یاد بدهید و همچنانکه نماز مرا مشاهده کردید، همانطور نماز بخوانید».
روش دیگر، روش مستقل درسی و آموزشی بود. یعنی افرادی مستقلاً در مدینه میماندند و عقاید و اخلاق اسلامی را یاد میگرفتند. محل درس آنها مکانی به نام «صفّه» بود که در آنجا بیشتر، افرادی سکونت داشتند که از مشغولیتهای دنیوی خود را یک سو کرده، شب و روز به زهد و عبادت و تعلیم و تعلم مشغول بودند. در کتاب «مشکوة، کتاب العلم» روایت است که یک بار رسول اکرم ج به مسجد نبوی تشریف بردند دیدند که دو مجلس جداگانه در آن تشکیل شده است. مجلس ذکر و مجلس درس، آنحضرت به مجلس درس رفتند و نشستند. در آن زمان به طالبان علم «قراء» میگفتند، چنانکه در صحیح بخاری و غیره این اصطلاح در بسیاری از جاها مذکور است. گروهی از صحابه که به قصد تعلیم احکام اسلام نزد قبیلۀ «عرینه» رفتند و کافران آنها را با نیرنگ و فریب به شهادت رساندند، تربیتیافتۀ همان مدرسه بودند و در کتب حدیث از آنان به عنوان «قراء» یاد شده است [۱۱۸]. سیرهنگاران نوشتهاند که هرگاه فردی از اصحاب صُفّه ازدواج میکرد، از لیست آنها خارج میشد و به جای او کسی دیگر قرار میگرفت.
«اصحاب صُفّه» به قدری مفلس و تهیدست بودند که نزد هیچیک از آنها دو لباس وجود نداشت، بلکه یک لباس را بر گردن بسته تا زانوهها آویزان میکردند که هم به جای پیراهن و هم به جای شلوار (ازار، و رداء) بود. با وجود این، آنها بیتفاوت نمینشستند، بلکه به صحرا و بیابان میرفتند و هیزم گردآوری میکردند و میفروختند. نصف بهای آن را صدقه میکردند و نصف دیگر را میان هم سنگران خود در صفه تقسیم میکردند. به همین جهت، وقت درس و تعلیم، در شب تعیین شده بود از بعضی روایات معلوم میشود که «عباده بن صامت» از علمای بزرگ صحابه، از مدرسان صفه بود و در دوران خلافت خلیفه دوم از سوی ایشان برای تعلیم فقه و قرآن به فلسطین اعزام شد، در ابوداود از عباده بن صامت روایت است که:
«علّمت ناساً من أهل الصفة القرآن والكتاب فأهدى إلي رجل منهم قوسًا» [۱۱۹]. «جمعی از اصحاب صفه را قرآن و سواد آموختم و یکی از آنها به من کمانی هدیه کرد».
در یکی از روایات هم مذکور است که پیامبر اکرم ج عباده را از پذیرش آن هدیه منع فرمود. از بعضی روایات نیز معلوم میشود که علاوه بر صفه جاهای دیگری هم اختصاص داده شده بود که اصحاب صفه شب در آنجا آموزش میدیدند. در مسند امام احمد بن حنبل مذکور است:
«عَن أَنس كَانُوا سَبْعِينَ فَكَانُوا إِذَا جَنَّهُمْ اللَّيْلُ انْطَلَقُوا إِلَى مُعَلِّمٍ لَهُمْ بِالْـمَدِينَةِ فَيَدْرُسُونَ اللَّيْلَ حَتَّى يُصْبِحُوا » [۱۲۰]. «حضرت انس میگوید: هفتاد نفر از اصحاب صفه شب، نزد یکی از مدرسان میرفتند و تا صبح مشغول فراگیری علم میبودند».
خواندن و نوشتن میان عربها بسیار کم رواج داشت، ولی اسلام نعمت خواندن و نوشتن را نیز با خود به ارمغان آورد. بزرگترین نیاز در این مورد مسئله تدوین و یادداشت قرآن مجید بود. روی همین اساس، آنحضرت ج از همان آغاز به ترویجِ خواندن و نوشتن توجه مبذول داشتند. در بیان غزوۀ بدر ذکر شد که از میان اسیران جنگی آنهایی که توان پرداخت فدیه خود را نداشتند، مشروط بر این امر رها میشدند که در مدینه بمانند و به مردم خواندن و نوشتن را بیاموزند. از حدیث فوق ابوداود معلوم میشود که یکی از موادی که به اصحاب صفه تعلیم داده میشد، خواندن و نوشتن بود. چنانکه حضرت عباده همراه با آموزش قرآن این امر را هم آموزش میدادند.
[۱۱۷] تفسیر خازن تحت آیۀ: ﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ﴾. [۱۱۸] صحیح بخاری غزوۀ بئر معونه. [۱۱۹] (ابوداود ۲ / ۱۲۹). [۱۲۰] (ابن حنبل ۳ / ۳۷۷).