دعوتگران و مبلغان اسلام
یکی از نویسندگان معروف اروپایی اظهار میدارد: پس از راهیابی اسلام به مدینه، منصب نبوت رها شده شکل سلطنت به خود گرفته بود و به جای این که مفهوم اسلام عبارت از ایمان به خدا و تسلیم در مقابل او باشد، تسلیم و منقادشدن در مقابل حکومت و سلطه محمد) ج( مفهوم آن تلقی میشد [۱۱۶].
غرض و مقصود اسلام آن چیزی است که خداوند در قرآن مجید بیان داشته:
﴿ٱلَّذِينَ إِن مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَمَرُواْ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَنَهَوۡاْ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ﴾ [الحج: ۴۱].
«اگر کسانی را در زمین قدرت حاکمیت و سیطره دهیم آنان نماز را برپا میدارند و زکات میدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند».
بنابراین، هر فرد مسلمان هم داعی مذهب بود و هم محتسب. هم واعظ بود و هم آشنا به مسایل و امور مذهبی. عربها قبل از اسلام آنقدر جاهل و بیسواد بودند که در خاندانهای شریف هم خواندن و نوشتن عیب به شمار میآمد، ولی بعد از اسلام هر خانه مرکز علم فقه، حدیث و تفسیر گردیده بود. اما چون وقت کافی برای فراگیری این علوم و تدریس آنها برای تمام افراد وجود نداشت، از این جهت لازم دانسته شد که در هر قبیلهای افرادی همیشه مشغول تعلیم این فریضۀ مهم باشند. بنابراین، در قرآن مجید چنین دستور داده شده:
﴿وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ ١٢٢﴾ [التوبة: ۱۲۲].
«و برای تمام مؤمنان ممکن نیست که برای تحصیل علم بیرون روند، پس چرا از هر گروه آنان افرادی بیرون نمیروند تا اهل دانش در دین شوند و تا بیم دهند قوم خویش را هنگامی که بهسوی آنان بازگردند شاید آنان بیمناک شوند».
[۱۱۶] مقاله والسن در مورد اسلام.