فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

دربار نبوت

دربار نبوت

دربار پادشاه دو جهان مانند دربار سایر شاهان نبود. بر دروازۀ کاشانۀ ایشان دربان و حاجبی وجود نداشت. با جود این، از جلال و عظمت نبوت هرکس مات و مبهوت می‌شد. در احادیث وارد شده که مردم در مجلس آن‌حضرت ج چنان ساکت و آرام می‌نشستند که گویی بر سر همۀ آنان پرندگانی نشسته است. در کلام و سخن ترتیب را رعایت می‌کردند، ولی این ترتیب براساس نام و نسب و یا مال و مقام نبود، بلکه براساس فضل و استحقاق بود. قبل از هرچیز، آن‌حضرت به‌سوی اهل حاجت متوجه می‌شدند و عرایض آن‌ها را می‌شنیدند و نیاز آن‌ها را برآورده می‌ساختند، تمام حاضران در مجلس به لحاظ ادب سرشان پایین بود. خود آن‌حضرت نیز به طور مؤدب می‌نشستند و چون سخن می‌گفتند، سکوت کامل بر مجلس طاری می‌شد. اگر شخصی آغاز سخن می‌کرد تا مادامی که سخنش تمام نمی‌شد، کسی دیگر لب به سخن نمی‌گشود و چنانچه اهل حاجت در بیان حاجت خود رعایت ادب را نمی‌کردند ایشان با کمال بردباری آن را تحمل می‌کردند.

رسول خدا ج کلام هیچ‌کس را قطع نمی‌کردند. سخنی را که نمی‌پسندیدند و با ذوق‌شان سازگار نبود از آن درگذر می‌کردند. اگر شخصی از ایشان تشکر می‌کرد، در صورتی که آن‌حضرت کاری برایش انجام داده بودند، تشکر وی را می‌پذیرفتند. در مجلس، هرگونه بحث و سخن مطرح می‌شد و ایشان هم در آن وارد بحث می‌شدند. در مسایل مزاحی و ظریف هم شرکت می‌کردند و خودشان هم مزاح می‌کردند. اگر شخصی از بزرگان قبیله‌ای وارد می‌شد، بر حسب مقام و منزلتش از او تعظیم و اکرام به عمل آورده می‌فرمودند: «أكرموا كريم كل قوم» (یعنی احترام بزرگان هر قوم را به جا آورید) در ضمن احوال‌پرسی سؤال می‌کردند:

«آیا مشکل و نیازی ندارید؟ کسانی که مشکلات و مسایل‌شان را نمی‌توانند به من برسانند، مرا از حال آنان آگاه کنید».

در ایران رسم بود هرگاه یکی از بزرگان وارد مجلس می‌شد، دیگران به پاس احترام او بلند می‌شدند و این هم رسم بود که هرگاه روساء و امراء در دربار حضور می‌یافتند، مردم به عنوان تعظیم و احترام آن‌ها دست‌های خود را روی سینه گذاشته می‌ایستادند. آن‌حضرت از این اعمال منع کردند و فرمودند: «هرکس این را می‌پسندد که مردم برای تعظیم او جلویش بلند شوند، جایگاهش را باید در دوزخ تلاش کند» [۳۶۹].

البته اگر با کسی بسیار محبت داشتند، از فرط محبت برای احترام وی بلند می‌شدند. چنانکه وقتی فاطمه زهرا ل بر ایشان وارد می‌شد، اغلب بلند می‌شدند و بر پیشانی‌اش بوسه می‌زدند. برای حلیمه سعدیه نیز بلند می‌شدند و شال خود را پهن می‌کردند. نیز یک بار برادر رضاعی ایشان آمد، برای وی هم بلند شدند و او را روبروی خود نشاندند [۳۷۰]. هرکس برحسب مقام و منزلت خود در مجلس جایی داشت و هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که دیگر کسی بیش از وی مورد احترام آن‌حضرت است. چون کسی کلام خوبی می‌گفت، او را تحسین و آفرین می‌گفتند و اگر کلام غیر مناسبی می‌گفت، به وی تذکر می‌دادند [۳۷۱].

یک بار دو نفر در مجلس آن‌حضرت حضور داشتند. یکی دارای مقام والا و از بزرگان و دیگری شخص معمولی بود. اولی عطسه‌ای زد ولی طبق شعائر اسلامی «الحمد لله» نگفت. پس از لحظاتی دومی هم عطسه‌ای زد و «الحمد لله» گفت. آن‌حضرت بر حسب معمول در جواب وی «یرحمک الله» گفت. آقایی که از بزرگان و دارای مقامی بود گلایه کرد که شما در جواب عطسۀ من چیزی نگفتید، و در جواب عطسۀ این آقا «یرحمک الله» گفتید؟ آن‌حضرت فرمودند: «او خدا را یاد کرد من هم خدا را یاد کردم.. تو خدا را فراموش کردی من هم تو را فراموش کردم» [۳۷۲].

[۳۶۹] ابوداود کتاب الأدب باب قیام الرجل للرجل. [۳۷۰] ابوداود کتاب الأدب و بر الوالدین. [۳۷۱] تمام این روایات از شمایل ترمذی اخذ شده‌اند. [۳۷۲] ادب المفرد امام بخاری.