فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

رحم بر حیوانات

رحم بر حیوانات

بر حیوانات بی‌نهایت رحم داشتند، جور و ستمی را که از مدت‌ها میان عرب درباره حیوانات رواج داشت، از بین بردند. مرسوم بودند که بر گردن شتر قلاده‌ای (گردن‌بندی) آویزان می‌کردند، آن را نیز منع کردند [۸۰۹].

از گوشت بدن جانوران زنده قطعه‌ای می‌بریدند و می‌پختند و می‌خوردند، از این کار منع فرمودند. از بریدن دم جانوران و موهای گردن اسب‌ها منع کردند و فرمودند: دم وسیله دفاعی و موهای گردن لحاف و روپوش آن‌ها است و از بستن و ایستادن طولانی آن‌ها در طویله منع کرده فرمودند: پشت جانوران را کرسی و محل نشستن خود قرار ندهید، همچنین جنگاندن آنان با یکدیگر را ناجایز قرار دادند. یک رسم ظالمانه و بی‌رحمانه این بود که جانوران را در نقطه‌ای می‌بستند و آن را هدف تیراندازی قرار می‌دادند، از این سنگدلی نیز منع فرمودند. یک بار الاغی را دیدند که صورتش را داغ داده بودند. فرمودند: هرکس صورت این را داغ داده است لعنت خدا بر وی باد. گاهی برای نشانه و علامت‌گذاری به داغ‌دادن نقطه‌ای از بدن حیوان نیاز پیش می‌آمد. در این صورت آن قسمت از بدن حیوان را داغ می‌دادند که سفت و سخت بود حضرت انس س می‌گوید: یک بار در میان گله گوسفندان رفتم و دیدم که پیامبر اکرم ج دارند گوش‌های گوسفندان را داغ می‌دهند [۸۱۰].

یک بار به سفری می‌رفتند. مردم در محلی منزل گزیدند در آنجا پرنده‌ای تخم گذاشته بود شخصی آن را برداشت. آن پرنده مضطرب و بی‌قرار شد و پرپر می‌کرد. پیامبر اکرم ج فرمودند: چه کسی تخم این پرنده را برداشته و او را اذیت کرده است؟ شخصی گفت: یا رسول الله! این خطا از من سر زده است. فرمودند: آن را سر جایش بگذار [۸۱۱]. یکی از اصحاب به محضر مقدس ایشان حضور یافت در دست وی چند جوجۀ پرنده در حالی که بالای آن‌ها را با چادری پوشیده بود قرار داشت. آن‌حضرت از وی پرسیدند، وی اظهار داشت: از لانه صدایی به گوشم رسید. به آنجا رفتم و دیدم که این جوجه‌ها اند. آن‌ها را برداشتم مادر آن‌ها دید و بر بالای سرم با اضطراب پرواز می‌کرد ایشان فرمودند: برو این جوجه‌ها را در جای آن‌ها بگذار [۸۱۲].

یک بار در مسیر راه گذر آن‌حضرت بر شتری شد که از شدت گرسنگی شکمش به پشتش چسبیده بود. فرمودند: درباره این بیچارگان از خدا بترسید [۸۱۳]. یک بار به باغ یکی از انصار رفت، در آنجا شتری دید که گرسنه به نظر می‌رسید، شتر با دیدن آن‌حضرت به صدا درآمد. آن‌حضرت دست شفقت بر آن کشید و سپس از مردم نام صاحب آن را جویا شدند، معلوم شد که متعلق به یکی از انصار است، آنگاه خطاب به وی فرمودند: درباره این حیوان از خدا نمی‌ترسی [۸۱۴].

[۸۰۹] صحیح مسلم باب اللباس والزینة. [۸۱۰] در این احادیث در ترمذی، ابوداود و غیره مذکور اند. [۸۱۱] ادب المفرد امام بخاری، باب رحمة البهائم. [۸۱۲] مشکوة به نقل از ابوداود. [۸۱۳] ابوداود کتاب الجهاد. [۸۱۴] ایضاً.