نیرو و قدرت یهود
رومیها در قرن دوم میلادی، حاکمیت اسمی یهود را از سرزمین شام و فلسطین نیز سلب کردند. آنان به ناچار از سرزمین شام تا عمق حجاز عقبنشینی کردند و در مسیر مدینه تا شام، قلعهها و دژهای محکم و متعددی ساخته بودند. از این قلعهها و استحکامات نظامی، بهعنوان انبارِ نگهداری کالاهای تجاری خود استفاده میکردند. «قریظه»، «قینقاع»، «خیبر»، «فدک»، «تیما»، «وادی القری» و غیره [۹] مراکز بزرگ نظامی و تجاری آنان بودند. در قرآن مجید در آیات زیر به همین قلعههای یهود اشاره شده است:
﴿لَا يُقَٰتِلُونَكُمۡ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرٗى مُّحَصَّنَةٍ أَوۡ مِن وَرَآءِ جُدُرِۢۚ﴾[الحشر: ۱۴].
«با شما بهطور دستجمعی نمیجنگند مگر در قلعههای محکم و یا از پشت دیوارها».
﴿وَأَنزَلَ ٱلَّذِينَ ظَٰهَرُوهُم مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِ مِن صَيَاصِيهِمۡ﴾[الأحزاب: ۲۶].
«خداوند آن دسته از یهود اهل کتاب را که به مشرکان یاری رسانده بودند، از قلعههای آنان فرود آورد».
در دوران قدیم، همچنانکه وسعت امور مالی، آنان را عنصر خطرناک اسپانیا و دیگر ممالک اروپا قرار داده بود، عیناً حال آنان در جزیرة العرب چنین بود. بر اعتماد همین قلعهها، نسبت به عظمت و اقتدار اسلام بیاعتنا بودند که بر اثر شرارت آنها، رسول اکرم ج چند بار با آنان جنگید. در جنگ بدر، هنگامی که مسلمانان غالب شدند، یهودیان با اظهار غرور و نخوت چنین میگفتند:
«قریش مکه، بیچارهها اهل جنگ نیستند و نمیدانند چگونه بجنگند؟ اگر مسلمانان با نیروهای ما مواجه شوند، آن وقت حقیقت روشن خواهد شد»!.
خلاصه، سرزمین عرب، آنقدر با مشکلات داخلی و خارجی مواجه بود که برای رهایی از آن، دست و بازوی انسانهای عادی، عاجز و ناتوان بود و دست بیمثال قدرت الهی در آستین محمد رسول الله ج مخفی بود:
﴿وَمَا رَمَيۡتَ إِذۡ رَمَيۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ﴾.
پس از هجرت، نتیجۀ هشت سال تلاش و مجاهدتهای پیاپی این شد که آنچه محال به نظر میرسید، رنگ و صورت واقعیت به خود گرفت. رمز ضعف سیاسی اعراب در اختلاف و نزاع با یکدیگر نهفته بود. علت این اختلاف و جنگهای داخلی این بود که تمام اعراب در خاندانها و قبایل مختلف تقسیم شده بودند. برای وحدت و یکپارچگی ملّی، هیچ رشتۀ مستحکمی وجود نداشت. پیامبر گرامی اسلام ج برای شیرازه بندی جامعۀ عرب، رابطۀ برادری در اسلام را برقرار کردند ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ ناگهان این رابطه و پیوند روحانی، تار و پود خویشاوندی، خون و نسل آنها را درهم آمیخت. نیروی کلمۀ «لا إله إلا الله محمد رسول الله» عاطفۀ وحدت و اخوت اعراب را تحریک نمود. خداوند متعال این وحدت و اخوت را نعمت مخصوص خویش بیان فرموده است:
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ وَٱذۡكُرُواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ عَلَيۡكُمۡ إِذۡ كُنتُمۡ أَعۡدَآءٗ فَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِكُمۡ فَأَصۡبَحۡتُم بِنِعۡمَتِهِۦٓ إِخۡوَٰنٗا﴾ [آل عمران: ۱۰۳].
خداوند پیامبر اکرم ج را خطاب نموده فرمود: این کار شما نبود بلکه من بودم که دلها را به هم پیوند دادم:
﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ ٦٢ وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٣﴾ [الأنفال: ۶۲-۶۳].
«اوست آن کسی که تو را به وسیلۀ مدد خویش و به وسیلۀ مؤمنان یاری کرد و میان دلهای مؤمنان الفت به وجود آورد، امری که اگر تمام داراییهای زمین را گرد میآوردی نمیتوانستی میان آنان الفت به وجود بیاوری لکن خداوند میان دلهایشان الفت به وجود آورد، همانا او غالب و با حکمت است».
مؤاخات و برادریای که آنحضرت ج پس از هجرت، میان مهاجران و انصار ایجاد کرده بود، نخستین حلقه از این زنجیره بود و آخرین حلقۀ آن، خطبهای بود که آنحضرت در حجة الوداع ایراد فرمودند. قرآنکریم در بیانات پیاپی خود فتنه و فساد فی الأرض را بدترین عمل انسانی قرار داده و برای مرتکبین آن کیفرهای سختی را اعلام داشته است. برای دزدی قطع دست، برای راهزنی تعزیرهای قتل و اعدام، قطع دست و تبعید را تعیین نموده است. در سورۀ مائده برای جلوگیری از قتل و خونریزی قانون قصاص نازل گردید. رسول اکرم ج برای برقراری امنیت، چندین بار لشکریان را اعزام میکرد، قبایل راهزن و غارتگر را مورد حمله قرار میداد.
قبایلی در حجاز که شغل و پیشۀ آنان راهزنی و غارتگری بود توبه کردند و مسلمان شدند [۱۰].
قوانینی برای فیصله و انجام امور اداری و نظامی، تنظیم شد و عاملان و نمایندگان حکومت اسلامی، در جاهای مختلف تعیین شدند.
لیکن همۀ اینها بر مبنای فطرت ظاهری انسانها انجام میگرفت و گرنه وظیفۀ یک پیامبر از وظایف یک قانونگذار و یک سیاستمدار به مراتب بالاتر است. پیش از این که قوانین تعزیری اسلام نقش خود را ایفا کند، تأثیر روحانی قرآن و فیض تلقین و ارشاد رسول گرامی ج مواد قوانین جزایی را محو و نابود کرده بود. قانون و ترس از مجازاتهای کیفری و تعزیری فقط در بازارها و مجامع عمومی از ارتکاب جرائم بازمیدارد.
ولی اثر و نتیجۀ دعوت اسلام قلبها را کاملاً بهسوی خداوند متوجه کرد که بر اثر آن قلبها در تاریکیهای شب و پشت درهای بسته نیز مسایل را درک میکرد. از آن پس در تمام مناطق امنیت و آرامش حاکم بود. این هم عدی بن حاتم است شهادت میدهد که طبق پیشگویی رسول اکرم ج از «صنعا» تا «ذی المجاز» تک و تنها سفر میکردند و در طول مسیر راه جز خشیت و خوف الهی دیگر بیم و هراسی برای آنها وجود نداشت [۱۱].
«مارگولیوث» یکی از مؤرخان اروپایی که قلمش بسیار اندک در مدح و ستایش رسول اکرم ج به حرکت درآمده نیز به این حقیقت اعتراف کرده است:
«هنگام وفات محمد امور سیاسی وی ناتمام نمانده بود. ایشان اساس یک مرکز سیاسی و مذهبی را برای حکومت خود بنیان نهاد و قبایل پراکندۀ عرب را متحد و منسجم ساخت و آیین و مذهب جدیدی برای عرب به ارمغان آورد که براساس آن چنان رابطه و پیوند اخوت و برادری میان آنان ایجاد کرد که از رابطه و پیوندهای خاندانی و قبیلهای مستحکمتر و مستقلتر بود» [۱۲].
خداوند متعال برای جلوگیری از خطرات خارجی اسباب و وسایل عجیب و غریبی مهیا ساخت. با تحریک قریش و منافقین مدینه، یهودیها خواستند تا اسلام را محو و نابود کنند ولی خود آنها نابود شده و از بین رفتند. از سال سوم هجری تا سال هفتم هجری جنگها و درگیریهای پیاپی میان مسلمانان و یهود جریان داشت. سرانجام، در غزوۀ خیبر اقتدار سیاسی یهود در هم شکست و نابود شد. رومیها و مسیحیان مرزهای شام، برای استیصال اسلام کمر بستند.
از میان مسیحیان اعراب، «غسّانیها» بیش از همه، قویتر و مغرورتر بودند که تحت نفوذ و سیطرۀ رومیان قرار داشتند و مانند افرادی که هیچ اختیار و ارادهای از خود ندارند، برای رومیان کار میکردند. «بهرار»، «بکر»، «لخم»، «جذام»، «عامله» و غیره، از قبایل عرب تحت نفوذ آنها بودند. علاوه بر اینها در مناطق «دومة الجندل»، «ایله»، «جربا»، «أذرح»، «تباله» و «جرش» سران کوچکی از مسیحیان و یهودیان نیز قرار داشتند. چگونگی حمله «غسانیان» قبلاً ذکر شد. غسانیها «حارث بن عمیر» را که دعوتنامۀ آنحضرت را نزد شاه «بُصری» برده بود، در بین راه به قتل رساندند. رسول گرامی ج برای انتقام از آنان، یک سپاه هزار نفری اعزام داشت. غسانیها با یک لشکر یکصد هزار نفری به میدان آمدند و این خبر هم شایع شد که رومیها نیز با همان تعداد از لشکریان خود، در همان نزدیکیها به محل «مواب» رسیدهاند. با وجود این، جمعیت اندک مسلمانان از آن لشکر عظیم بیم و هراسی به خود راه ندادند و با تقدیم چند شهید به بارگاه الهی، سپاه کفر را وادار به عقبنشینی کردند. این جنگ به نام «غزوۀ موته» معروف است.
سپس در سال نهم هجری «غزوۀ تبوک» روی داد. لحظه به لحظه خبر میرسید که رومیها به منظور حمله به مسلمانان، سپاه عظیمی از اعراب مسیحی تشکیل داده و حقوق یک سال آنها را پیشاپیش پرداخت کردهاند. از سوی دیگر «غسانیها» نیز، مشغول آرایش جنگی هستند و به اسبها نعل میزنند. روی این اساس، رسول اکرم ج با یک سپاه سی هزار نفری بهسوی دشمن حرکت کردند و بیست روز تمام در انتظار دشمنان ماندند، ولی دشمن برای رویارویی حاضر نشد. یکی از منافع این اقدام، این شد که علاوه بر غسانیها تمام سران قبایل آن اطراف، رومیان را رها کرده، از اسلام و مسلمانان اعلام حمایت نمودند [۱۳].
آن حضرت ج در سال یازدهم هجری، در دوران بیماری وفات خویش، دوباره سپاهی به فرماندهی «اسامه بن زید» برای مقابله با رومیان اعزام کرد، ولی این مهم در دوران خلافت ابوبکر صدیق س عملی شد.
حکومت ایرانیان آخرین مراحل حیات خود را سپری میکرد. در سال دهم هجری، همزمان با رسیدن داعیان و مبلغان اسلام، بدون جنگ و درگیری، رشتۀ حکومت ایرانیان در یمن، عمان و بحرین از هم گسیخت. خلاصه بر اثر تلاش و مجاهدتهای دهساله و با تأییدات غیبی، در سراسر حکومت اسلامی، امنیت و آرامش حاکم شد. طلسم توطئههای قریش و یهود شکست. جنگهای داخلی قبایل با یکدیگر، از میان برداشته شد، تمام راهزانان و دزدان تسلیم شدند. خطرات خارجی از بین رفت. حالا زمان آن فرا رسیده بود که با توجه به برقراری صلح و امنیت برحسب فرمان الهی راهیِ هدف و مقصود اصلی شد.
[۹] صحیح بخاری، أبواب قتل کعب بن اشرف و رافع بن خدیج. [۱۰] صحیح بخاری ذکر غفار و اسلم. [۱۱] صحیح بخاری. [۱۲] زندگی محمد ج از مارگولیوث / ۴۷۱. [۱۳] تفصیل تمام این وقایع در غزوۀ موته و تبوک بیان گردید.