تأثیر خطبات آن حضرت
خطابۀ پیامبر اکرم ج به لحاظ تأثیر و رقت، در واقع معجزۀ الهی بود و دلهایی که مانند سنگ سخت بودند با شنیدن آن در چند لحظه موم و نرم میشدند. یک بار در مکه مکرمه آیاتی از سوره والنجم را تلاوت کردند. این تلاوت چنان اثری از خود بر جای گذاشت که مسلمانان به جای خود، کافران بزرگ هم سر به سجده گذاشتند [۳۹۸]. آنحضرت ج در دوران قبل از بعثت دوستی داشتند که در رقیه و تعویذ مهارت داشت. او شنیده بود که نعوذ بالله آنحضرت دچار بیماری جنون شدهاند. به قصد علاج نزد ایشان آمد. آنحضرت سخنان مختصری برای وی بیان کرد. او گفت: ای محمد! دوباره بیان کن. خلاصه، تا چندین بار درخواست تکرار آن سخنان را کرد و در پایان اظهار داشت: من قصیدههای شاعران و کلام کاهنان را شنیدهام ولی این چیزی دیگر است [۳۹۹].
یک بار قبیلهای تازه مسلمان هجرت کرد و به مدینه آمد. آنحضرت تشخیص دادند، کمکی برای آنان جمعآوری شود. همه مسلمانان در مسجد نبوی گرد آمدند، آنحضرت خطبهای بیان فرمودند و در آن این آیه را تلاوت کردند که تمام آدمیان از یک نسل اند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ﴾ [النساء: ۱].
سپس این آیۀ سورۀ حشر را تلاوت کردند: ﴿وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسٞ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدٖۖ﴾ [الحشر: ۱۸].
سپس فرمودند: «درهم، لباس، گندم، حتی اگر نیم دانهای از خرمای خشک دارید در راه خدا بدهید».
وضیعت مالی مسلمانان مدینه خوب نبود، ولی با وجود این بر اثر خطابۀ آنحضرت به قدری اصحاب کرام تحت تأثیر قرار گرفتند که هرچه داشتند به محضر آنحضرت حاضر کردند. بعضیها لباسهایی که بر تن داشتند صدقه کردند. بعضیها گندمهای خانه را آوردند. یکی از انصار کیسهای پر از اشرفی آورد. کیسه چنان سنگین بود که با مشکل میشد آن را حمل کرد. راوی میگوید: پس از لحظاتی مقدار زیادی از لباس و خوار و بار در مقابل آنحضرت قرار گرفت و از فرط خوشحالی چهرۀ آن حضرد درخشید و بشاش شد [۴۰۰].
در مواقع اختلاف و درگیری سخت، چند جملۀ آن حضرت، آتش خشم و درگیری را فرو مینشاند و فضای محبت و برادری به وجود میآورد. دشمنیها و اختلافهای سالیان دراز «أوس» و «خزرج» به برکت همین معجزۀ آنحضرت به محبت و أخوت تبدیل گردید. پیش از غزوۀ بدر، یک بار آنحضرت سوار بر مرکب شدند و به جایی رفتند در مسیر راه منافقان نشسته بودند، تعدادی از مسلمانان نیز حضور داشتند. مسلمانان مؤدبانه سلام کردند، ولی منافقان سخنان اهانتآمیزی بر زبان آوردند. نزدیک بود که آتش جنگ و کشتار شعلهور شود، ولی پیامبر ج مداخله کردند و تذکراتی دادند که بر اثر آن، از جنگ و جدال خودداری شد [۴۰۱].
هنگام بازگشت از غزوه «بنی مصطلق» منافقان روی موضوعی درگیری و جدال ایجاد کردند و نزدیک بود مهاجرین و انصار با یکدیگر به جنگ و ستیز بپردازند. در عین همین موقع، آنحضرت ج آگاه شدند. تشریف آوردند و سخنانی ایراد فرمودند که دوباره مهاجران و انصار مانند شیر و شکر شدند [۴۰۲].
در واقعه «إفک» میان «أوس» و «خزرج» چنان اختلافی پیدا شد که نزدیک بود داخل مسجد نبوی علیه یکدیگر شمشیر از نیام خارج کنند. آنحضرت بالای منبر رفتند و نصایح و مواعظی بیان فرمودند. اختلاف رفع شد و محبت و اخوت دوباره برقرار گردید [۴۰۳].
در غزوۀ «حنین» در مورد تقسیم اموال غنیمت، انصار مقداری رنجیده خاطر شده بودند. در آن موقع به طرز بسیار بلیغ و مؤثری سخنانی ایراد فرمودند که به طور مختصر قبلاً ذکر شد. آن سخنان چنان تأثیری از خود برجای گذاشتند که انصار که قبلاً رنجیده خاطر بودند به قدری گریه کردند که موی محاسن آنها خیس شد و تمام غبار خاطر آنان با قطرههایی از آب کوثر بلاغت رحمت عالمیان، در یک لحظه برطرف گردید [۴۰۴].
در فتح مکه، وقتی آنحضرت ج برخلاف توقع و انتظار انصار، سران قریش را مورد عفو قرار دادند، بعضی از آنهایی که با خلق و خوی نبوی آشنایی کامل نداشتند، لب به اعتراض گشودند و اظهار داشتند: سرانجام، ایشان با خاندان و وطن خویش از در محبت وارد شدند. وقتی آنحضرت مطلع شدند، تمام انصار را گرد آوردند و از آنها پرسیدند: آیا این راست است که شما چنین گفتهاید. آنان عرض کردند: آری، یا رسول الله! ایشان فرمودند:
«هدف من جانبداری و رعایت خاندان و وطن نبوده است. من بنده و رسول خدا هستم. من به سوی الله و شما هجرت کردم و حالا زندگی من با شما و مرگ من نیز با شما خواهد بود».
با شنیدن این فرمایشها انصار به قدری تحت تأثیر قرار گرفتند که ناگهان شروع به گریه کردند. خطبههایی که در موضوع نصایح و پند و موعظه ایراد میفرمودند نیز، بلیغ و مؤثر بودند. یکی از اصحاب خطبهای را در این زمینه چنین به تصویر کشیده است:
«وَعَظَنَا رَسُولُ الله ج يَوْمًا بَعْدَ صَلَاةِ الغَدَاةِ مَوْعِظَةً بَلِيغَةً ذَرَفَتْ مِنْهَا العُيُونُ وَوَجِلَتْ مِنْهَا القُلُوبُ» (ترمذی و ابوداود) «یک روز رسول ج بعد از نماز صبح یک وعظ مؤثر و بلیغی بیان فرمودند که چشمها اشک ریختند و دلها به تکان درآمدند».
حضرت اسماء بنت ابی بکر، تأثیر و حال یکی دیگر از مجالس وعظ را چنین بیان میکنند:
«قام رسول الله ج خطيباً تذكر فتنة القبر التي يفتن بها المرء فلما تذكر ذلك ضج المسلمون ضجة» [۴۰۵]. «آن حضرت ج برای بیان خطبه بلند شدند. و در آن فتنه و عذاب قبر را یادآوری کردند که در آنجا آدمی مورد امتحان و آزمایش قرار میگیرد، آنگاه جیغ و فریاد مسلمانها بلند شد».
حضرت ابوهریره و ابوسعید ب روایت میکنند که یک بار هنگام ایراد خطبه از زبان مبارک آنحضرت این جمله خارج شد: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ» سوگند به آن ذات مقدسی که جان من در قبضۀ او است. سه بار این جمله را تکرار کردند و سپس خم شدند. اصحاب کرام به قدری تحت تأثیر قرار گرفتند که هریک از آنها در جای خود سر به گریبان بردند و شروع به گریه کردند. راوی میگوید: به یاد ما نماند که چرا آنحضرت سوگند یاد کردند [۴۰۶].
حضرت انس میگوید: یک روز آنحضرت خطبهای بیان کردند. این خطبه به قدری جذاب و مؤثر بود که چنان خطبهای نشنیده بودم. در اثنای خطبه فرمودند: «ای مردم! اگر آنچه من میدانم شما میدانستید اندک میخندیدید و بسیار گریه میکردید». با شنیدن این سخن حال مسلمانان منقلب شد و هرکدام پارچهای بر صورت خود انداخت و بیاختیار شروع به گریه کرد [۴۰۷].
* * * *
[۳۹۸] صحیح مسلم باب تخفیف الصلوة وقصر الخطبة. [۳۹۹] صحیح مسلم باب تخفیف الصلوة وقصر الصلوة. [۴۰۰] صحیح مسلم باب الصدقات. [۴۰۱] صحیح بخاری، السلام علی جماعة فیها المسلم والکافر. [۴۰۲] صحیح بخاری تفسیر منافقین و ابن سعد غزوة مذکور. [۴۰۳] صحیح بخاری قصه افک. [۴۰۴] صحیح مسلم فتح مکه. [۴۰۵] صحیح بخاری باب ما جاء فی عذاب القبر. [۴۰۶] سنن نسائی کتاب الزکات. [۴۰۷] صحیح بخاری تفسیر سورۀ مائده.
﴿فَإِذَا فَرَغۡتَ فَٱنصَبۡ٧﴾ [الشرح: ۷].