مأموران وصول زکات و جزیه
اخلاص و شور ایمان، عربها را برای پرداخت زکات و صدقات آماده کرده بود. چنانکه هر قوم و قبیلهای همزمان با مسلمانشدن، صدقات خود را به محضر آن حضرت ج میآورد و تقدیم میکرد و از دعاهای آنحضرت بهرهمند میشد. ولی برای یک مملکت و حکومت وسیع این روش ناکافی بود. از این جهت، آنحضرت ج در یک ماه محرم سال نهم هجری به منظور وصول زکات و صدقات، علاوه بر والیان و حکام، افراد خاصی را مأمور تعیین کردند و بهسوی هر قبیلهای مأموری اعزام شد تا به میان قبیله برود و اموال زکات و مالیات را جمعآوری کند. چنانکه آنان نزد قبایل رفته زکات و مالیات را وصول میکردند و به محضر آنحضرت تقدیم مینمودند. معمولاً سران قبایل خودشان نمایندگان قبایل خویش بودند و از احادیث معلوم میشود که نمایندگی آنها مقطعی بود. به هرحال، آنحضرت برای انجام این وظیفۀ مهم افراد ذیل را تعیین و بهسوی قبایل و شهرهای مختلف اعزام نمودند [۸۹]:
نام |
محل خدمت |
عدی بن حاتم |
طی و بنی اسد |
عمر فاروق |
مدینه |
صفوان بن صفوان |
بنی عمرو |
ابوجهم بن حذیفه |
بنولیث |
مالک بن نویره |
بنوحنظله |
یکی از هذیمیها |
بنوهذیم |
بریده بن حصیب الاسلمی |
غفار و اسلم |
ابوعبیده بن جراح |
شهر نجران |
عباد بن بشر الاشهلی |
سلیم و حذیفه |
عبدالله بن رواحه |
خیبر |
رافع بن مکیث جهنی |
جهینه |
زیاد بن لبید |
حضرموت |
زبرقان بن بدر |
بنوسعد |
ابوموسی اشعری |
یمن |
قیس بن عاصم |
بنوسعد |
خالد |
یمن |
عمرو بن عاص |
بنوفزاره |
ابان بن سعید |
بحرین |
ضحاک بن سفیان کلابی |
بنوکلاب |
عمرو بن سعید بن عاص |
تیماء |
بسر بن سفیان کلابی |
بنوکعب |
عیینه بن حسن فزاری |
بنوتمیم |
عبدالله بن اللتیه |
بنوذبیان |
محمد بن جزء الاسدی |
برای وصول خمس |
۱- دستورالعملی به آنها میدادند که در آن، مقدار نصاب زکات اموال مختلف تعیین شده بود، نیز در آن دستور داده شده بود تا گزیدههای اموال و یا بیش از مقدار واجب را وصول نکنند و این دستور که «إياك وكرائم أموالـهم» عمومیت داشت. آن نمایندگان با دقت بر این دستورالعمل عمل میکردند و تعدی از آن را جایز نمیدانستند. بعضی از مسلمانان با طیب خاطر میخواستند بیش از مقدار واجب، به آنها بدهند. سوید بن غفله میگوید: نزد ما نمایندۀ نبی اکرم ج آمد. من پیش او رفتم و نشستم. نخست وی آن نوع از اموال را که از گرفتن آنها منع شده برایم توضیح داد، چنانکه در همان وقت شخصی یک ماده شتر فربه و ممتاز را آورد و به او تقدیم کرد. اما وی از تحویل آن خودداری نمود [۹۰].
نیز وقتی به یکی از نمایندگان دریافت زکات، یک گوسفند حامله داده شد، او اظهار داشت: ما از گرفتن اینگونه اموال منع شدهایم [۹۱].
۲- تمام دارایی و ثروت عرب، عبارت از گلههای گوسفندان و یا شتران بود که در بیابانها، جنگلها و دامنههای کوهها میچریدند و به جای این که مانند حکومتهای جابر دنیوی مردم را وادار کنند تا اجباراً خودشان زکاتهای اموال خود را بیاورند و به نمایندگان تحویل دهند، نمایندگان موظف بودند تا به درهها و بیابانها بروند و زکات را گردآوری کنند. یکی از اصحاب کرام میگوید: روزی در درهای مشغول چرانیدن گوسفندان خود بودم که ناگهان دو شخص که سوار بر شتر بودند، نزد من آمدند و اظهار داشتند: ما نمایندۀ رسول اکرم ج هستیم و آمدهایم تا زکات گوسفندان شما را وصول کنیم. من یک گوسفند شیری را با بزغالهاش تقدیم کردم ولی آنها از گرفتن آن خودداری کردند و گفتند: به ما دستور داده شده تا اینگونه گوسفندها را تحویل نگیریم. من یک بزغاله دادم آن را بر شتر خود گذاشتند و رفتند [۹۲].
۳- صحابه کرام براساس تقدس و تقوای خود، از وصول هر مال حرام و نامشروع دوری میکردند. چنانکه وقتی رسول اکرم ج عبدالله بن رواحه را نزد یهود خیبر فرستادند تا طبق قرارداد، نصف محصول زراعت آنها را تحویل گیرد، آنها خواستند به وی رشوه دهند ولی او آن را نپذیرفت و اظهار داشت: ای دشمنان خدا! آیا میخواهید به من مال حرام بدهید؟ [۹۳] با وجود این همه زهد و تقوا، وقتی نماینده آنحضرت ج از مأموریت خود بازمیگشت، آنحضرت ج او را مورد بازجویی قرار میدادند و از او حسابرسی میکردند. چنانکه یک بار «ابن اللتیه» را برای وصول زکات مأمور کردند وقتی از مأموریتش بازگشت و آنحضرت از وی حسابرسی کردند، او اظهار داشت: این اموال مال شما و این مال من است که به طور هدیه به من رسیده است. آنحضرت فرمودند: چرا این هدیه در خانه به تو نرسیده است؟ آنگاه خطبهای ایراد فرمودند و مردم را از دریافت چنین اموالی به سختی منع کردند [۹۴].
۴- چون که آنحضرت ج برای خاندان خود صدقات واجبه را حرام کرده بودند، لذا هیچیک از افراد خاندان خود را به عنوان نمایندۀ وصول زکات تعیین نکردند. یک بار عبدالمطلب بن زمعه بن حارث و فضل بن عباس که پسر عمو و برادرزادۀ ایشان بودند، به محضر ایشان حضور یافته و درخواست کردند که ما به سن بلوغ رسیدهایم و مانند سایر افراد ما را نیز مأمور وصول زکات کنید تا از این طریق بتوانیم مخارج ازدواج خود را تهیه کنیم. ولی آنحضرت فرمودند: صدقه برای خاندان محمد جایز نیست، زیرا آن چرک و تفالۀ اموال مردم است [۹۵].
۵- عاملان و نمایندگان وصول زکات را خود آنحضرت تعیین میکردند و هرکس برای این امر داوطلب میشد، انتخاب نمیگردید. چنانکه ابوموسی اشعری با دو نفر به محضر آنحضرت حضور یافتند. آن دو نفر داوطلب نمایندگی شدند. آنحضرت خطاب به ابوموسی فرمودند: شما چه میگوئید؟ وی اظهار داشت: من نمیدانستم که این دو نفر برای این امر به محضر شما میآیند. آنحضرت درخواست آنان را مسترد کردند و فرمودند: هرکس داوطلب این امر شود، ما او را نمایندگی نخواهیم داد. ولی در همان موقع ابوموسی اشعری را عامل و نمایندۀ خویش در یمن منصوب و به آنجا اعزام کردند [۹۶].
۶- به عاملان فقط در حد نیاز و کفایت اجرت داده میشد. آنحضرت اعلام کرده بود که هرکس از آنچه ما برایش تعیین و مقرر کردهایم، بیشتر بگیرد، خیانت کرده است. و مقدار ضرورت و کفایت را خود آنحضرت چنین بیان فرمودند [۹۷]:
«من كان عاملاً فليكتسب زوجة فإن لم يكن له خادم فليكتسب خادماً وإن لم يكن له مسكن فليكتسب مسكناً ومن اتخذ غير ذلك فهو غال». «هرکس عامل و نمایندۀ ما باشد خرج و نفقۀ همسرش را بردارد و چنانچه نوکر و پیشخدمتی ندارد برای خود نوکری بگیرد و اگر مسکن ندارد، برای خود مسکن تهیه کند و هرکس بیش از این بردارد خیانت کرده است».
در زمان رسول اکرم ج به حضرت عمر فاروق نیز همین مقدار اجرت میرسید. چنانکه در دوران خلافت وی، وقتی اصحاب کرام (رضوان الله علیهم أجمعین) بر اثر زهد و تقوا خواستند این حق الزحمه را نگیرند، ایشان به همین طرز عمل پیامبر اکرم ج استدلال کردند.
[۸۹] بیشتر افراد این فهرست در ابن سعد جزء مغازی / ۱۱۵ مذکور است. تذکرۀ حضرت عمر فاروق و عبیدۀ جراح در بخاری کتاب الصدقات و بعضی در ابوداود و کتاب الخراج مذکور است. بقیه را در زادالمعاد ذکر مصدقین و امرای نبوی و در فتوح البلدان بلاذری نگاه کنید. [۹۰] نسائی / ۳۹۰. [۹۱] نسائی / ۳۹۳. [۹۲] نسائی / ۳۹۳. [۹۳] فتوح البلدان / ۳۱. [۹۴] صحیح مسلم ۲ / ۱۱۳. [۹۵] صحاح، کتاب الصدقات. [۹۶] صحیح مسلم ۲ / ۱۰۹. [۹۷] در ابوداود / باب ارزاق العمال هردو حدیث مذکور اند.