مراسم غسل و دفن
مراسم غسل و دفن از روز بعد، یعنی روز سه شنبه آغاز شد. تأخیر در این امر علتهای متعددی داشت از قبیل:
۱- اصحاب و ارادتمندان آنحضرت باور نمیکردند که آنحضرت دنیا را الوداع گفتند. چنانکه حضرت عمر س شمشیر از نیام بیرون کشید و اعلام داشت: هرکس بگوید آنحضرت ج وفات کرده است، سر او را از تنش جدا خواهم کرد؛
در همین حال، حضرت ابوبکر س فرا رسید و در محضر تمام صحابه خطبهای ایراد کرد و اعلام داشت: آنحضرت باید از این جهان میرفت و آیات قرآنکریم را در این باره قرائت کرد. ناگهان مردم متوجه شدند و ناگزیر به این امر، یقین و باور پیدا کردند.
۲- در روز وفات بعد از وفات وقت کافی نبود که مراسم غسل و دفن در روز انجام گیرد؛
۳- کار حفر قبر مبارک بعد از غسل و تکفین آغاز شد، از این جهت تا دیر منتظر ماندند؛
۴- در حجرهای که وفات کردند، مردم در همان هجره با ترتیب میآمدند و بر آنحضرت گروه گروه نماز جنازه میخواندند و میرفتند. روز سه شنبه در همین امور سپری شد و شب از آن فارغ شدند [۲۵۶]؛
مراسم غسل و دفن را عزیزان و خویشاوندان نزدیک آنحضرت انجام دادند. فضل ابن عباس و اسامه بن زید پردهای را حایل نموده و حضرت علی غسل داد. حضرت عباس نیز حضور داشت. در بعضی از روایات مذکور است که وی در نگهداشتن پرده نیز شریک بود. زیرا هر فردی که میخواست از این شرف بهرهمند شود و در غسل آنحضرت شریک باشد که در این صورت مزاحمت ایجاد میشد. از این جهت حضرت علی دروازه را از داخل بست و اجازۀ ورود نداد. انصار از پشت در صدا کردند که شما را به خدا در فکر حقوق ما هم باشید. زیرا در خدمت به آنحضرت ج ما هم سهمی داریم. طبق روایت واقدی، حضرت ابوبکر اظهار داشت: دربارۀ رسول خدا ج احدی حقی ندارد و اگر به همه اجازۀ ورود داده شود، در برگزاری مراسم، تأخیر پیش میآید. ولی بر اثر اصرار انصار، حضرت علی س به أوس بن خولی که از اصحاب بدر بود، اجازۀ ورود داد. او آب میآورد و حضرت علی س جسم مبارک را بر سینۀ خود تکیه داده بود. حضرت عباس و دو فرزند وی «قثم» و «فضل» بدن مبارک را از این پهلو بر آن پهلو قرار میدادند و اسامه بن زید بر بدن مبارک آن میریخت [۲۵۷].
پارچهای که برای کفن انتخاب شده بود، شالی یمنی متعلق به عبدالله بن ابوبکر بود، ولی سرانجام، از آن پارچه صرفنظر شد و سه تکه لباس سفید ساخت «سحول» انتخاب شد و آنحضرت در آنها کفن گردید. در میان آنها قمیص و عمامه نبود. بعد از غسل و تکفین این مسئله پیش آمد که آنحضرت را در کجا دفن کنند؟ حضرت ابوبکر س اظهار داشت: پیامبران هرکجا که وفات کنند، در همانجا دفن میشوند. چنانکه جنازۀ مبارک را بلند کرد و در حجرۀ حضرت عایشه در جایی که وفات کرده بودند، قبر مبارک حفر گردید [۲۵۸].
حضرت عایشه ل میگوید: یکی از علتهایی که آنحضرت را در فضای باز و در قبرستان دفن نکردند، این بود که در لحظات آخر، ایشان از این بیم و هراس داشتند که ارادتمندان و دوستداران، از فرط محبت، قبر مرا عبادتگاه قرار ندهند و کنترل این امر در چنین جایی هم مشکل بود [۲۵۹]. ولی در حجره این مشکل وجود نداشت، به همین جهت داخل حجره دفن گردیدند. در مدینۀ منوره دو نفر در کندن قبر مهارت داشتند، حضرت ابوعبیده جراح و ابوطلحه. ابوعبیده طبق عرف اهل مکه قبر بدون لحد میکَند و ابوطلحه طبق رواج اهل مدینه قبر با لحد حفر میکرد. صحابه باهم اختلاف نظر پیدا کردند که قبر با لحد و یا بدون لحد کنده شود. حضرت عمر س گفت [۲۶۰]: اختلاف مناسب نیست نزد هردو نفر قاصد بفرستیم، هرکدام زودتر آمد طبق عرف خود قبر را حفر کند. مردم این نظر را پسندیدند و حضرت عباس نزد هردو قاصد فرستاد، اتفاقاً حضرت ابوعبیده در خانه نبود ابوطلحه آمد و طبق عرف مردم مدینه قبر را با لحد حفر کرد. چون زمین مرطوب بود از این جهت بستری که بر آن وفات کرده بود در قبر گستردند. جنازه آماده شد و مردم برای ادای نماز جنازه هجوم آوردند. جنازه داخل حجره بود و مردم به نوبت کمکم میآمدند و نماز میخواندند. اول مردان سپس زنان و در آخر کودکان بر آنحضرت نماز جنازه خواندند و هیچکس در نماز جنازه امام نبود [۲۶۱]. پس از اقامۀ نماز پیکر مطهر رسول خدا ج را حضرت علی، فضل بن عباس، اسامه بن زید و عبدالرحمن بن عوف در قبر قرار دادند [۲۶۲].
[۲۵۶] در ابن سعد و غیره طبق بعضی از روایات مذکور است که روز چهار شنبه دفن گردید. ولی این روایات صحیح نیستند. در خود ابن سعد مذکور است که روز سه شنبه دفن شدند، البته در پایان روز. در ابن ماجه مذکور است: «فَلَمَّا فَرَغُوا مِنْ جِهَازِهِ يَوْمَ الثُّلَاثَاءِ». [۲۵۷] طبقات ابن سعد / ۶۳، ۶۲ – در ابوداود کتاب الجنائز نیز اسامی این افراد ذکر شده است و در ابن ماجه کتاب الجنائز نیز مذکور است. ۲- صحیح مسلم / ۲۰ کتاب الجنائز ۳- صحیح بخاری و مسلم و ابوداود کتاب الجنائز. [۲۵۸] ابن سعد جزء الوفات به روایت صحیحه و ابن ماجه کتاب الجنائز ذکر وفات نبوی. [۲۵۹] ابن ماجه کتاب الجنائز. [۲۶۰] صحیح بخاری کتاب الجنائز باب الوفات. [۲۶۱] ابن سعد به روایت صحیح جزء الوفات. [۲۶۲] در ابوداود کتاب الجنائز، ابن ماجه و ابن سعد به جای اسامه بن زید و عبدالرحمن بن عوف نام قثم ابن عباس و شقران غلام خاص آن حضرت مرقوم است و صاحبنظران تشخیص میدهند که کدامیک از این دو روایت ترجیح دارد.