حضرت زینب ل
یکی از کسانی که با حضرت عایشه ادعای رقابت و برابری و برتری میکرد، حضرت زینب بود. حضرت عایشه میگوید: کانت تسامینی (یعنی او همواره با من رقابت داشت). او شایسته این امر نیز بود. زیرا که به لحاظ نسب دختر عمه رسول اکرم ج و در حسن جمال نیز ممتاز بود. پیامبر اکرم ج فوق العاده با او محبت داشت. در زهد و پارسایی چنان مقامی داشت که وقتی منافقان به حضرت عایشه تهمت زدند و در این تهمت «حمنه» خواهر زینب نیز شرکت داشت، رسول اکرم ج اخلاق و عادات حضرت عایشه را از وی پرسید او صریحاً اعلام داشت: ما علمت إلا خیراً (من درباره او جز خیر و خوبی چیزی دیگر نمیدانم).
حضرت عایشه نیز به صداقت و پارسایی او اعتراف داشت. در عبادت بینهایت خشوع و خضوع داشت. هنگامی که رسول اکرم ج خواستند با وی ازدواج کنند، او اظهار داشت: تا من استخار نکنم، نمیتوانم در این باره تصمیمی بگیرم.
یک بار رسول اکرم ج مقداری مال بین مهاجرین تقسیم میکردند. حضرت زینب در این مورد سخنانی بر زبان آورد. حضرت عمر که در آنجا حضور داشت بر وی پرخاش کرد. پیامبر اکرم ج فرمودند: از او صرف نظر کنید زیرا او اوّاه (یعنی خاشع و متضرع) است. طبعی قانع و فیاض داشت. کار میکرد و از حاصل کار خود در راه خدا صدقه میکرد. یک بار حضرت عمر س خرج یک سال او را برایش فرستاد. او پارچهای بر آنها گذاشت و به «برزه بنت رافع» دستور داد تا آنها را بین یتیمان و خویشاوندان او تقسیم کند. برزه اظهار داشت: ما نیز سهمی داریم او گفت: هرچه در زیر پارچه باقی مانده است مال توست. پارچه را برداشت دید که پنجاه درهم باقی مانده است. وقتی همه آنها تقسیم شد به بارگاه خداوند چنین دعا کرد: پروردگارا! به من مهلت مده که در سالی دیگر از عطایا و بخشش عمر بهرهای ببرم. دعایش پذیرفته شد و در همان سال دار فانی را وداع گفت.