فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

آخرین وداع با دخت گرامی

آخرین وداع با دخت گرامی

وقتی از خطبه فارغ شدند، به حجرۀ عایشه صدیقه بازگشتند. رسول خدا ج با دختر خود فاطمۀ زهرا بی‌نهایت محبت داشتند. در اثنای بیماری، او را نزد خود خواستند و درِگوشی با وی صحبت کردند، او از آن صبحت‌ها به گریه درآمد دوباره درِگوشی با وی صحبت کردند این بار خندید. حضرت عایشهل علت گریه و خنده را از وی پرسید، او اظهار داشت: بار اول آقایم فرمود: «من در همین بیماری به ملاقات پررودگار می‌روم و وفات می‌کنم»، از این جهت گریه کردم و بار دوم فرمودند: «اولین فردی از خاندانم که با من ملحق می‌شود شما هستید» از این جهت خندیدم [۲۴۴].

یهود و نصارا در تعظیم مزارهای پیامبران و یادگارهای آنان راه افراط را پیموده بودند، راهی که منجر به بت‌پرستی شده بود. اولین فریضه و برنامۀ اسلام، استیصال و نابودی بت‌پرستی بود، به همین جهت آنچه در حال بیماری بیش از هرچیز فکر ایشان را به خود مشغول کرده و مورد توجه حضرت قرار داشت، همین امر بود. اتفاقاً بعضی از ازواج مطهرات که از حبشه بازگشته بودند، از معابد مسیحیان، مجسمه‌ها و تصویرهای آنجا تذکره‌ای به میان آوردند [۲۴۵]. آن‌حضرت فرمودند:

«هنگامی که افراد نیک و صالح از میان آنان وفات می‌کنند، قبرهای آنان را عبادتگاه درست می‌کنند و بتی به شکل آن تراشیده در آنجا نصب می‌کنند. در روز قیامت این‌ها بدترین مخلوق خواهند بود» [۲۴۶].

در عین شدت بیماری که گاهی شالی بر چهرۀ آن‌حضرت انداخته می‌شد و گاهی از خطر ازدیاد گرما آن را دور می‌کردند، حضرت عایشه ل از زبان مبارک آن‌حضرت شنید که فرمودند:

«لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى اليَهُودِ وَالنَّصَارَى، اتَّخَذُوا قُبُورَ أَنْبِيَائِهِمْ مَسَاجِدَ» [۲۴۷]. «لعنت و نفرین خدا بر یهود و نصارا باد که قبرهای پیامبران خود را عبادتگاه ساختند».

در همین حالت اضطراب و بیماری، به‌خاطر آورد که تعدادی اشرفی نزد حضرت عایشه موجود است، پرسیدند: «عایشه! آن اشرفی‌ها کجایند؟ محمد چگونه خدا را ملاقات می‌کند؟ برو آن‌ها را در راه الله صدقه کن» [۲۴۸].

یک روز قبل از وفات، (یعنی روز یکشنبه) صحابه قصد کردند تا به آن‌حضرت دارو بنوشانند [۲۴۹]. آن‌حضرت حاضر به نوشیدن دارو نشدند. در همان حال، بیهوش شدند، بعضی‌ها در حالت بیهوشی به آن‌حضرت دارو نوشاندند وقتی به هوش آمدند، احساس کردند و دستور دادند به تمام کسانی که در دارودادن ایشان شرکت داشته‌اند، دارو نوشانده شود. در آن میان، حضرت عباس نیز حضور داشت، اما او را از این حکم مستثنی کردند [۲۵۰].

محدثین بعد از بیان این واقعه مرقوم داشته‌اند که این از مقتضیات بشریت آن‌حضرت بود. یعنی همچنانکه گاهی در مزاج بیماران ظرافت خاصی پیدا می‌شد، آن‌حضرت نیز با چنین حالی مواجه شده این دستور را داده بودند. لیکن به نظر ما این ظرافت مزاج نبود، بلکه لطافت طبع و نوعی ناز بود.

گاهی بیماری شدید و گاهی خفیف می‌شد، در روز وفات یعنی روز دوشنبه ظاهراً مزاج مبارک آرام بود. حجرۀ ایشان با مسجد متصل بود. هنگام نماز صبح پرده را کنار زدند دیدند که صحابه مشغول نماز اند از شادی و خوشحالی خندیدند. صحابه فکر کردند ایشان وارد مسجد می‌شوند از فرط خوشحالی بی‌اختیار شدند و نزدیک بود که نماز را بشکنند. حضرت ابوبکر س که امام جماعت بود، خواست تا عقب رود آن‌حضرت اشاره کردند تا در جای خود باقی بماند. آنگاه وارد حجرۀ شریفه شدند و پرده را پایین کشیدند [۲۵۱].

در صحیح مسلم مذکور است: به قدری ضعف بر آن‌حضرت عارض شده بود که به خوبی نتوانستند پرده را پایین کشند [۲۵۲]. این آخرین لحظه‌ای بود که صحابه جمال جهان‌آرای آن‌حضرت ج را زیارت و دیدار کردند. حضرت انس بن مالک می‌گوید: چهرۀ آن‌حضرت به قدری سفید شده بود که گویی برگی از مصحف بود [۲۵۳].

با آغاز روز دوشنبه، چند بار بر ایشان بیهوشی عارض و افاقه حاصل می‌شد. وقتی فاطمۀ زهرا حال آن‌حضرت ج را وخیم مشاهده کرد، اظهار داشت: «وا كرب أباه» (وای بر مشقتی که بر پدرم وارد شده است) آن‌حضرت فرمودند: «از امروز به بعد بر پدرت هیچگونه اضطراب و بی‌قراری‌ای نخواهد بود».

حضرت عایشه ل می‌گوید: قبلا در زمان صحت و تندرستی از ایشان شنیده بودم که می‌فرمودند: «به پیامبران اختیار داده می‌شود که مرگ را قبول کنند و یا زندگی دنیا را بر آن ترجیح دهند». در این حال اغلب، این جمله بر زبان مبارک جاری بود: «مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ» و گاهی می‌فرمودند: «اللَّهُمَّ فِي الرَّفِيقِ الأَعْلَى» خداوند یار و مونس بزرگی است.

حضرت عایشه دانست و متوجه شد که حالا فقط رفاقت الهی مطلوب ایشان است.

لحظاتی پیش از وفات، عبدالرحمن فرزند حضرت ابوبکر، به محضر رسول خدا ج حضور یافت. سر مبارک آن‌حضرت در آغوش حضرت عایشه قرار داشت. در دست عبدالرحمن مسواکی بود و آن‌حضرت به‌سوی آن با دقت نگاه می‌کرد. حضرت عایشه متوجه شد که ایشان قصد مسواک‌زدن را دارند. مسواک را از عبدالرحمن گرفت و با دندان‌هایش سر آن را جوید و نرم کرد و به آن‌حضرت تقدیم نمود. ایشان مانند افراد تندرست مسواک زدند.

بعد از ظهر روز دوشنبه بود، وقت وفات فرا رسیده بود، صدای تنفس از سینۀ مبارک بیرون می‌آمد [۲۵۴]. در همین حال لب‌های مبارک به حرکت درآمد و اطرافیان این جمله را از زبان مبارک شنیدند [۲۵۵]: «الصَّلَاةَ، وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» (شما را دربارۀ نماز و رفتار با غلامان سفارش می‌کنم) در کنار ایشان طشتی پر از آب بود، چندین بار، دست خویش را در آن فرو برده بر چهرۀ مبارک می‌مالیدند. گاهی شالی از روی چهره می‌انداختند و گاهی آن را دور می‌کردند. در همین حال دست را بالا برده، با انگشت اشاره نمودند و سه بار فرمودند: «بل الرفيق الأعلى» (حالا فقط به‌سوی رفیق بزرگ می‌روم) ناگهان دست مبارک پایین افتاد و چشم‌ها به سقف خیره شد و روح پاک به ملکوت اعلی پیوست.

«اللهم صل عليه وعلى آله وأصحابه صلوة كثيرا كثيرا»

[۲۴۴] صحیح بخاری ذکر وفات. [۲۴۵] کلیسای کاتولیک‌های مسیحیان روم بود که مجسمه‌ها و تصویرهای حضرت عیسی، حضرت مریم، اولیاء و شهیدان در آنجا وجود داشت. [۲۴۶] صحیح بخاری و صحیح مسلم باب النهی عن بناء المساجد علی القبور. [۲۴۷] صحیح بخاری، ذکر وفات و صحیح مسلم، باب ذکر الوفات. [۲۴۸] مسند احمد بن حنبل ۶ / ۴۹ و ابن سعد جزء الوفات. [۲۴۹] ابن سعد، ذکر وفات. [۲۵۰] صحیح مسلم التداوی باللدود و صحیح بخاری ذکر وفات. [۲۵۱] صحیح بخاری ذکر وفات و کتاب صحاح کتاب الصلوة. [۲۵۲] صحیح مسلم کتاب الصلوة / ۱۶۷. [۲۵۳] صحیح مسلم باب الصلوة. در روایت انس بن مالک مذکور است که سه روز بعد از آن برای نماز صبح آمده بودند، ولی نتوانستند در جماعت شرکت کنند و بازگشتند. امام شافعی در کتاب الام و ابن سعد در جزء الوفات از ابن ابی سبره روایت کرده که آن حضرت در جماعت شرکت کردند، ولی در حقیقت این سهو راوی است. در صحیح بخاری، مسلم و غیره مذکور است که آن حضرت نتوانستند در جماعت شرکت کنند و برگشتند. راوی آن را با نماز ظهر روز گذشته اشتباه گرفته بود. مراد از سه روز، سه روز بعد از پنجشنبه که خطبه ایراد کرده بودند می‌باشد، یعنی روز جمعه، شنبه و یکشنبه. [۲۵۴] ابن اسحاق در سیرۀ خود نوشته است که آن حضرت هنگام ظهر وفات کردند. لیکن انس بن مالک در بخاری و مسلم روایت می‌کند که در آخر روز دوشنبه وفات کردند. ابن حجر بین این دو روایت اینگونه تطبیق قایل شده که ظهر سپری شده وقت بعد از ظهر بود. [۲۵۵] ادب المفرد امام بخاری / ۳۴، سنن ابن ماجه کتاب الوصایا و ابن سعد جزء الوفات با سند صحیح.