عیادت، تعزیت و غمخواری
در عیادت بیماران هیچ فرق و تفاوتی میان دوست و دشمن، مؤمن و کافر وجود نداشت. در سنن نسائی باب التکبیر علی الجنازة مذکور است:
«كَانَ النَّبِيُّ ج أَحْسَنَ شَيْءٍ عِيَادَةً لِلْمَرِيضِ» یعنی آنحضرت ج به عیادت بیماران توجه خاص داشت و از آنان به خوبی عیادت میکرد. در بخاری، ابوداود وغیره مذکور است که یک غلام یهودی بیمار شد و آنحضرت از وی عیادت کرد [۸۲۴]. هنگامی که عبدالله بن ثابت بیمار شد، آنحضرت به عیادت وی رفتند، دیدند که غش بر وی طاری شده آنحضرت او را صدا زدند، ولی او بیهوش بود. آنگاه فرمودند: «افسوس ابوالربیع! حالا دیگر از دست ما کاری ساخته نیست». زنان بدون اختیار شروع به گریه و فریاد کردند، مردم آنها را منع کردند ولی آنحضرت فرمودند: حالا بگذارید تا گریه کنند بعد از مرگ نباید گریه کرد، دختر عبدالله بن ثابت گفت: من آرزوی شهادت وی را داشتم، زیرا که تمام وسایل جهاد را آماده کرده بود، آنحضرت فرمودند: «اجر و ثواب نیت جهاد به وی رسیده است» [۸۲۵].
حضرت جابر س بیمار شد و خانۀ او دور بود با وجود این، آنحضرت ج پیاده به عیادت وی میرفتند [۸۲۶]. یک بار بیمار شد. آنحضرت همراه با ابوبکر س پیاده به عیادتش رفتند بر وی غش طاری شده بود، آنحضرت آب خواستند و وضو گرفتند باقیمانده آب را بر صورتش پاشیدند، جابر به هوش آمد و عرض کرد: یا رسول الله! مال متروکه خود را به چه کسی بدهم، آنگاه این آیه نازل شد: ﴿يُوصِيكُمُ ٱللَّهُ فِيٓ أَوۡلَٰدِكُمۡۖ﴾ [۸۲۷].
شخصی بیمار شد آنحضرت چند بار به عیادتش رفتند، وقتی وفات کرد، مردم از این جهت که شب است و آنحضرت را در تاریکی شب زحمت ندهیم، ایشان را خبر نکردند و او را به خاک سپردند، صبح که آنحضرت مطلع شد ابراز گلایه کرد و بر سر قبرش رفت و نماز جنازه خواند [۸۲۸].
عبدالله بن عمرو در غزوه احد شهید شده بود و کفار دست و پاهای وی را قطع نموده بودند، جسد وی را آوردند و در جلو رسول اکرم ج گذاشتند، روی جسدش چادری کشیده شده بود، جابر پسر او آمد و بر اثر محبت خواست چادر را دور کند و پدرش را زیارت نماید، مردم او را منع کردند. دوباره خواست این کار را بکند و باز هم مردم نگذاشتند. آنحضرت ج فرمودند: اجازه دهید تا پدرش را دیدار کند، وقتی چادر را دور کرد خواهر عبدالله بیاختیار فریاد برآورد. آنحضرت فرمود: جای گریه نیست. فرشتگان او را در سایه بالهای خویش قرار دادهاند [۸۲۹].
یک بار حضرت سعد بن عباده بیمار شد، آنحضرت به عیادت وی رفتند وقتی او را دیدند بر ایشان رقت طاری شد و اشک از چشمان مبارک جاری شد. صحابه با مشاهده گریه آنحضرت نیز به گریه افتادند. یکی از حبشیها مسجد را جارو میکرد، هنگامی که وفات کرد [۸۳۰]، صحابه آنحضرت را خبر نکردند یک روز آنحضرت از حال وی جویا شد، آنها گفتند: وی وفات کرده، فرمودند: پس چرا مرا خبر نکردید، آنان گفتند: وی در حدی نبود که شما را زحمت بدهیم (یعنی قابل این نبود که شما را برای تشییع جنازهاش مطلع کنیم) آنحضرت محل دفن وی را پرسیدند و بر سر قبرش رفته بر وی نماز جنازه گزاردند [۸۳۱].
هنگامی که جنازهای از مقابل آنحضرت برده میشد، ایشان به پاس احترام آن از جایش بلند میشدند در صحیح بخاری مذکور است که آنحضرت فرمودند: هنگامی که جنازهای از مقابل شما برده شود او را مشایعت کنید و یا حداقل برایش بلند شوید و تا مادامی که از مقابل شما رد نشده بایستید [۸۳۲].
گرچه آنحضرت فوق العاده رقت قلبی و شفقت داشتند، ولی مخصوصاً هنگام وفات عزیزان و خویشاوندان سخت متأثر میشدند با وجود این، نوحهخوانی و ماتم را نمیپسندیدند. حضرت جعفر برادر حضرت علی س بود. پیامبر اکرم ج سخت با وی محبت داشتند. وقتی خبر شهادت او را شنیدند، در مجلس ماتم نشستند و جلسه ماتم گرفتند. در همان موقع شخصی آمد و گفت: زنان در خانه جعفر دارند گریه میکنند. ایشان فرمودند: بروید و آنان را منع کنید. آن شخص رفت و برگشت و گفت: من منع کردم، ولی آنان گوش به حرفم ندادند. آنحضرت دوباره فرمودند: بروید و آنان را منع کنید. چنانکه آن شخص دوباره رفت و منع کرد، ولی آنها بازنیامدند، آنگاه آنحضرت فرمودند: برو در دهانشان خاک بریز [۸۳۳].
[۸۲۴] صحیح بخاری، باب عیادة المشرک. [۸۲۵] ابوداود باب الجنائز. [۸۲۶] ابوداود باب الجنائز. [۸۲۷] بخاری کتاب الجنائز. [۸۲۸] بخاری، کتاب الجنائز. [۸۲۹] بخاری کتاب الجنائز / ۱۷۳. [۸۳۰] بخاری باب الصلوة علی القبر راوی روایت ابوهریره شک کرده که او زن بود یا مرد ولی از روایات دیگر معلوم میشود که او زن بوده و نامش ام محجن بوده است. [۸۳۱] صحیح بخاری / ۱۲۸، کتاب الجنائز. [۸۳۲] بخاری / ۱۷۵، کتاب الجنائز. [۸۳۳] بخاری، کتاب الجنائز، باب المجلس عند المصیبة.