فروغ جاویدان، سیرت پیامبر، صحیح ترین و جامع ترین کتاب سیره نبوی و تاریخ صدر اسلام - جلد دوم

فهرست کتاب

ایثار و از خودگذشتگی

ایثار و از خودگذشتگی

نمایان‌ترین وصف و خلق از اخلاق و عادات آن‌حضرت ج که اثر آن در هر موقع مشهود و نمایان بود، ایثار بود. با فرزندان خود بیش از حد محبت داشتند، و از میان آنان حضرت فاطمه زهرا به قدری عزیز بود که هرگاه بر ایشان وارد می‌شد، از فرط محبت بلند می‌شد و پیشانی‌اش را می‌بوسید و در جای خود می‌نشاند. با این وصف، حضرت فاطمه به لحاظ تهیدستی و عسر و هرج در حالتی قرار داشت که در خانه کنیز و نوکری نداشت، خودش گندم‌ها را با آسیاب دستی آسیاب می‌کرد. با مشک آب می‌آورد. به گونه‌ای که بر اثر کار با آسیاب دستی و بر اثر حمل مشک آب، سینه وی زخمی شده بود. یک روز به محضر آن‌حضرت حاضر شد و خودش بر اثر شرم و حیا نتوانست حال خود را برای ایشان بیان کند. حضرت علی س از جانب وی حال او را عرض نمود و درخواست کرد از کنیزهایی که در فلان غزوه حاصل شده‌اند، یکی به آن‌ها داده شود. آن‌حضرت فرمودند:

«هنوز مشکلات اصحاب صفه حل نشده و تا وقتی به مشکلات آن‌ها رسیدگی نشود به جایی دیگر نمی‌توانم توجه و رسیدگی کنم» [۵۷۷].

در روایتی مذکور است، روزی دختران حضرت زبیر و حضرت فاطمه زهراء رضی‌الله‌عنهن به محضر آن‌حضرت حاضر شده از افلاس و تنگی معیشت خویش شکوه کردند و درخواست نمودند از کنیزانی که در این غزوه به دست آمده‌اند، یکی دو تا به ما هم داده شود. آن‌حضرت فرمودند: یتیمان بدر پیش از شما درخواست کرده‌اند [۵۷۸]. یک بار حضرت علی س از آن‌حضرت چیزی درخواست کرد. ایشان فرمودند: من نمی‌توانم به شما بدهم و اهل صفه را در حالی رها کنم که از گرسنگی بر شکم‌های خود افتاده‌اند [۵۷۹].

یک بار یک زن شالی برای آن‌حضرت آورد و ایشان هم به آن نیاز داشتند، آن را قبول کردند. شخصی به محضر ایشان وارد شد و عرض کرد: چه شال خوبی است. آن‌حضرت آن را از تنش بیرون آورد و به وی دادند، وقتی از آنجا رفت، مردم او را مورد سرزنش قرار دادند و گفتند: تو می‌دانستی که آن‌حضرت به این شال نیاز دارند و این را هم می‌دانستی که ایشان سؤال هیچ‌کس را رد نمی‌کنند (پس چرا چنین سؤالی کردی) وی گفت: آری، درست است، ولی من به قصد تبرک آن را طلب کردم تا بعد از مرگ مرا در آن کفن کنند [۵۸۰].

داستان‌هایی که دربارۀ زهد و قناعت نوشته شده‌اند، از آن‌ها به خوبی معلوم می‌شود که آن‌حضرت در عسر و تهیدستی زندگی می‌کردند. بعد از سال سوم هجری فتوحات اسلامی وسعت پیدا کرد و عرب‌ها باغ و مزرعه را مال و ثروت خوبی می‌دانستند. در سال سوم هجری، شخصی به نام «مخیریق» از یهود «بنونضیر» هنگام وفات، هفت باغ از باغ‌های خود را برای آن‌حضرت وصیت کرد. باغ‌ها عبارت بودند از: باغ «مشیب»، «صانقه»، «دلال»، «حسینی»، «برقه»، «اعواف» و «مشربه‌ام ابراهیم». آن‌حضرت همه آن‌ها را صدقه کردند، یعنی در راه خدا وقف نمودند و هرچه از آن‌ها حاصل می‌شد به فقرا و مساکین می‌دادند [۵۸۱].

یک بار یکی از صحابه ازدواج کرد و برای دعوت ولیمه چیزی در بساط نداشت. آن‌حضرت ج به وی فرمودند: نزد عایشه برو و همان آرد را تحویل بگیر و بیار. او رفت و آن را آورد. در حالی که در کاشانۀ نبوت برای شام جز همان آرد دیگر چیزی موجود نبود [۵۸۲].

یک بار، فردی از قبیلۀ غفار میهمان آن‌حضرت شد. برای شام فقط مقداری شیر در خانه بود که آن را به وی دادند و چیز دیگری در خانه موجود نبود و آن شب شام نخوردند. قبل از آن نیز شب‌هایی پیش می‌آمد که هیچ چیز خوردنی در خانه وجود نداشت [۵۸۳].

[۵۷۷] این روایت در کتاب‌های مختلف حدیث از طرق مختلفی وارد شده و در یک روایت مذکور است که آن حضرت دعایی به وی آموختند و فرمودند: این از کنیز برایت بهتر است. [۵۷۸] ابوداود ۲ / ۳۴۳. [۵۷۹] مسند احمد ۱ / ۷۹. [۵۸۰] صحیح بخاری باب حسن الخلق والسماء. [۵۸۱] اصابه تذکرة مخیریق. [۵۸۲] مسند احمد ۴ / ۵۸. [۵۸۳] مسند احمد ۶ / ۳۹۷.