ایمان به آخرت
آیا خلاصۀ داستان زندگی و انسان همین است؟ رَحِمهای مادران بیفکنند، و قبرها فرو بلعند!؟ و پس از آن دیگر هیچ؟! یا چنانکه قرآن مجید از قول گروهی از انسانها نقل کرده است:
﴿إِنۡ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا نَحۡنُ بِمَبۡعُوثِينَ ٣٧﴾[المؤمنون: ۳۷].
«جز همین زندگی دنیای ما که میمیریم و زنده میشویم هیچ خبر دیگری نیست، و ما را رستاخیزی نخواهد بود؟!».
اگر اینطور بوده باشد، پس این شعور درونی و این وجدان باطنی در انسان چیست که از دیرباز فطرت انسانی برانگیخته و برمیانگیزاند، و به او هشدار میدهد که فقط برای زندگانی در این دنیا و برای این مدت زمان کوتاه آفریده نشده است؟ راز و رمز این احساس باطنی و درونی انسان چیست که انسان خود را در این جهان غریب و مسافری یا مهمانی که به زودی باید به سوی محل اقامت خویش (آخرت) رخت سفر بربندد، میبیند.
منظور ما همان دریافت باطنی و احساس درونی است، وقتی که در شیوههای زندگی مصریان قدیم مینگریم. آنان براساس همین احساس بود که پیکر مردگان را مومیایی میکردند، و اهرام را بنا کردند. نظیر همین آثار به صورتهای گوناگون در میان امتهای مختلف به چشم میخورد.
شیخ محمد عبده [۸](علیه الرحمه) میگوید: همۀ افراد بشر چه موحد و مشرک و چه پیامبران و فلاسفه – به جز گروه اندکی که به حساب نمیآیند – اتفاق نظر دارند بر این که روح انسان پس از آن که از بدن جدا میشود باقی است و زنده میماند، و مرگ انسان به معنای نابودشدنش و از میان رفتنش به طور کلی نیست، و مرگ انسان که چارهای از آن نیست عبارت از نوعی پنهانشدن و مخفیشدن است، هرچند که نقطه نظرهایشان در رابطه با ترسیم و تبیین بقای روح انسان، و جزیئات مربوط به آن مختلف است و طرز بیان و راههای استدلال هریک از آنان متفاوت است. بعضی قائل به تناسخ مستمر و مداوم روح در انسان زنده و جانوران دیگر شدهاند. بعضی گفتهاند که این تناسخ، وقتی که روح به بالاترین مدارج کمال میرسد متوقف میگردد. بعضی هم گفتهاند: هنگامی که روح از جسد مفارقت میکند به حالت تجرد از ماده که پیش از حلول در پیکر انسان داشته است بازمیگردد و خوشبختی و بدبختی حاصل شده از مدت حلولش در جسد انسان را با خود به همراه میبرد. بعضی دیگر معتقد شدهاند به این که روح پس از جداشدن از بدن انسان در پیکرهای دیگری بسلطیفتر از این اجسام قابل رؤیت جای میگیرند...
... این احساس عمومی را نسبت به وجود یک زندگی پس از این زندگانی دنیا که در روح و روان همۀ انسانها، دانشمند و بیدانش، وحشی و متمدن، بیابانی و شهری، کهنه گرا و نوگرا، قدیم و جدید وجود دارد، هرگز نمیتوان به حساب یک اشتباه عقلانی یا یک برداشت وهمی و تخیلی گذاشت. این از الهاماتی است که انسان به آن اختصاص یافته است. همانطور که به انسان این پیام درونی داده شده است که خِرَد و اندیشهاش ستون زندگی و تکیهگاه بقایش در این زندگی دنیا است، هرچند که معدودی از انسانها منکر این مطلب شدهاند یا در آن تردید کردهاند، همچنین به همۀ عقلها این پیام درونی رسیده است و در همۀ جانها این احاس جایگزین شده است که این عمر کوتاه نهایت بهرۀ انسان از هستی نیست، بلکه انسان به هنگام مرگ این پیکر خاکی را بر زمین میافکند، چنانکه جامه را از تن درمیآورد، و سپس به شکل دیگری ادامۀ حیات و بقا میدهد، هرچند که جزئیات آن زندگی بعدی برای انسان در این دنیا قابل درک نباشد...
... این الهامی است که از بس واضح است با شناختهای بدیهی پهلو میزند. هر انسانی این درک و احساس را در درون خویش دارد که آمادگی دریافت دانشهایی بینهایت را از راههای بیحد و شمار دارد، و دلش به سوی لذتهای بیحد و حصر پر میکشد، و حاضر نیست در هیچ حدی متوقف گردد. خویشتن را برای رسیدن به درجات عالی کمال آماده میبیند، چنانکه هیچ درجهای و هیچ هدف و مقصدی نمیتواند او را محدود گرداند.
از این گذشته، چگونه عقل انسان روا میدارد که بساط بازار این زندگانی دنیا را برچینند و بگویند: هرکس غارت کرد مُفت چنگش! و هرکه دزدید ناز شصتش! و هرکه کشت و کشتار کرد دستش درد نکند! و هرکه ستم کرد زورش میرسید و کرد! و هرکه جور و جفا کرد کم کرد! ... و هیچیک از آنان به کیفرش نرسیدند و همه پنهان شدند و گریختند! در رفتند و نجات یافتند؟! یا همچنان با تکیه بر قدرت شمشیر و زور سرنیزه مردم را به زیر فرمان خویش کشیدند؟!
در آن سوی دیگر، چه بسا انسانهایی که نیکوکار و درستکردار بودند. فداکاری و مجاهدت کردند، و به پاداش کوششهایشان نرسیدند. یا به خاطر آن که سربازانی گمنام بودند، یا از این رو که حسادتها و عقدهها نگذاشتند که مردم قدر آنان را بشناسند، بلکه باعث گردیدند که ارزش آنان در نظر گرفته نشود، یا از این جهت که مرگ به سوی آنان شتافت و پیش از آن که از دستاوردهای اعمال نیکشان بهرهمند گردند آنان را از دنیا برد. چه بسیار افراد و گروههایی که مردم را به سوی حق دعوت کردند، و به حق تمسک پیدا کردند، و از حق دفاع کردند، و ستمگران بر سر راهشان ایستادند، و آن انسانهای حقگرای و حقطلب چه آزارها دیدند و چه شکنجهها تحمل کردند و تحت چه فشارها قرار گرفتند، و به آواراگی و دربدری کشیده شدند و بالآخره در راه حق کشته شدند و به روی بر زمین افتادند، در حالی که دشمنان طغیانگر آنان در امن و امان و آسایش و اطمینان مشغول خوشگذرانی بودند و در ناز و نعمت به سر میبردند.
آیا عقل انسان روا نمیدارد – به خصوص عقلی که به عدالت خدای یگانه ایمان دارد – حتی نمیطلبد که سرای دیگری باشد و در آن سرای دیگر نیکوکاران پاداش کردارهای نیکشان را بیابند، و بدکاران به کیفر کارهای بدشان برسند؟ این سخنی که حکمت ساری و جاری در اندرون یکایک موجودات در آسمانها و زمین گویای آن است.
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا لَٰعِبِينَ ٣٨ مَا خَلَقۡنَٰهُمَآ إِلَّا بِٱلۡحَقِّ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَهُمۡ لَا يَعۡلَمُونَ ٣٩ إِنَّ يَوۡمَ ٱلۡفَصۡلِ مِيقَٰتُهُمۡ أَجۡمَعِينَ ٤٠﴾[الدخان: ۳۸-۴۰].
«و نیافریدیم آسمانها و زمین و آنچه را میان آندو است از روی بازیگری. آسمان و زمین را نیافریدیم، مگر به حق، ولی بیشتر آنان نمیدانند. روز فصل روز فیصلهیافتن همۀ مسائل، قرار ما با همۀ آنان است».
﴿وَمَا خَلَقۡنَا ٱلسَّمَآءَ وَٱلۡأَرۡضَ وَمَا بَيۡنَهُمَا بَٰطِلٗاۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ فَوَيۡلٞ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنَ ٱلنَّارِ ٢٧ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَٱلۡمُفۡسِدِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِ أَمۡ نَجۡعَلُ ٱلۡمُتَّقِينَ كَٱلۡفُجَّارِ ٢٨﴾[ص: ۲۷-۲۸].
«و نیافریدیم آسمان و زمین و آنچه در میان آندو است باطل (بیحساب و کتاب)، این پندار آن کسانی است که کفر پیشه کردهاند، وای بر آن کسانی که کفر پیشه کردند از آتش! یا آن که آن کسانی را که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند، همچون فسادبرانگیزان در جهان قرار دهیم یا پرهیزکاران را چون تبهکاران قرار دهیم؟!».
﴿أَمۡ حَسِبَ ٱلَّذِينَ ٱجۡتَرَحُواْ ٱلسَّئَِّاتِ أَن نَّجۡعَلَهُمۡ كَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ سَوَآءٗ مَّحۡيَاهُمۡ وَمَمَاتُهُمۡۚ سَآءَ مَا يَحۡكُمُونَ ٢١ وَخَلَقَ ٱللَّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّ وَلِتُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ ٢٢﴾[الجاثیة: ۲۱-۲۲].
«یا این که آن کسانی که برای انجام کارهای بد و ناشایست خود را به زحمت افکندند، چنین پنداشتند که آنان را همانند آن کسانی قرار دهیم که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و زندگی و مرگ آنان یکسان خواهد بود؟ چه بد داوری میکنند! و خدا آسمانها و زمین را به حق آفرید و در پایان کار هرکس به پاداش و کیفر عملش خواهد رسید و به آنان ستمی نخواهد شد».
﴿وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى ٣١﴾[النجم: ۳۱].
«و از آن خدا و در اختیار او است هرآنچه در آسمانها و هرآنچه در زمین است، تا کیفر دهد کسانی را که بد کردند و با کردار خودشان، و پاداش دهد کسانی را که نیکی کردند با بهترین پاداش».
***
اما دوباره زندهکردن مردگان برای خدای دانا و توانایی که اول دفعه آنان را از نیست به هست آورده است، هیچ سخت و مشقتی ندارد:
﴿وَهُوَ ٱلَّذِي يَبۡدَؤُاْ ٱلۡخَلۡقَ ثُمَّ يُعِيدُهُۥ وَهُوَ أَهۡوَنُ عَلَيۡهِۚ وَلَهُ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٢٧﴾[الروم: ۲۷].
«هم او است که آفرینش را آغاز میکند و سپس آن را از سر میگیرد و این دوباره آفریدن برای او سادهتر است، و برترین جایگاه و بالاترین عنوان در آسمانها و زمین از آنِ او است و هم او است که «عزیز» «حکیم» است».
قرآن مجید با تکیه بر همین آفرینش نخستین موجودات، امکان رستاخیز را ثابت میکند، چنانکه به جلوههای قدرت خدا در عالم گیاهان نیز بر اثبات امکان عملی رستاخیز استدلال میکند:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِن كُنتُمۡ فِي رَيۡبٖ مِّنَ ٱلۡبَعۡثِ فَإِنَّا خَلَقۡنَٰكُم مِّن تُرَابٖ ثُمَّ مِن نُّطۡفَةٖ ثُمَّ مِنۡ عَلَقَةٖ ثُمَّ مِن مُّضۡغَةٖ مُّخَلَّقَةٖ وَغَيۡرِ مُخَلَّقَةٖ لِّنُبَيِّنَ لَكُمۡۚ وَنُقِرُّ فِي ٱلۡأَرۡحَامِ مَا نَشَآءُ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى ثُمَّ نُخۡرِجُكُمۡ طِفۡلٗا ثُمَّ لِتَبۡلُغُوٓاْ أَشُدَّكُمۡۖ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَىٰٓ أَرۡذَلِ ٱلۡعُمُرِ لِكَيۡلَا يَعۡلَمَ مِنۢ بَعۡدِ عِلۡمٖ شَيۡٔٗاۚ وَتَرَى ٱلۡأَرۡضَ هَامِدَةٗ فَإِذَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡهَا ٱلۡمَآءَ ٱهۡتَزَّتۡ وَرَبَتۡ وَأَنۢبَتَتۡ مِن كُلِّ زَوۡجِۢ بَهِيجٖ ٥ ذَٰلِكَ بِأَنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡحَقُّ وَأَنَّهُۥ يُحۡيِ ٱلۡمَوۡتَىٰ وَأَنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٦ وَأَنَّ ٱلسَّاعَةَ ءَاتِيَةٞ لَّا رَيۡبَ فِيهَا وَأَنَّ ٱللَّهَ يَبۡعَثُ مَن فِي ٱلۡقُبُورِ ٧﴾[الحج: ۵-۷].
«ای مردم! اگر در رستاخیز شک و تردیدی دارید، بنگرید شما را نخست از خاک آفریدیم، سپس از نطفه، سپس از علقه، سپس از مضغه، شکل گرفته یا نگرفته، تا برای شما روشن گردانیم. و قرار میدهیم در رَحِمها هرچه را که بخواهیم تا سرآمدی مشخص و معین، آنگاه شما را به صورت نوزادی بیرون میآوریم، سپس رشد میکنید تا به حد بلوغ میرسید، و از شمایند کسانی که در همین سنین میمیرند، و همه از شمایند کسانی که به پستترین دوران عمر کشیده میشوند تا پس از آن همه دانش بار دگر هیچ ندانند، و زمین را خاموش و آرام میبینی. پس آن هنگام که آب را بر آن فرو میفرستیم، به خود میجنبد و پُف میکند و انواع و اقسام گیاهان نر و مادۀ سرسبز و باطراوت را از خود میرویاند. اینها همه نشانگر آنست که خدا است و بس که حق است و هیچ تردیدی در آن نیست، و این که خدا همۀ کسانی را که در گورهایند برخواهد انگیخت».
همچنین قرآن مجید برای اثبات این که رستاخیز شدنی است، آفرین اجرام بسیار بزرگ در جهان آفرینش مثل آسمانها و زمین را، دلیل میآورد که خلقت آنها برای کسی که بیندیشد و بررسی کند به مراتب بزرگتر و باعظمتتر از خلقت انسانهاست.
﴿أَوَ لَيۡسَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يَخۡلُقَ مِثۡلَهُمۚ بَلَىٰ وَهُوَ ٱلۡخَلَّٰقُ ٱلۡعَلِيمُ ٨١﴾[یس: ۸۱].
«و آیا همان کسی که آسمانها و زمین را آفریده است توانایی آن را ندارد همانند این انسانها را بیافریند؟! چرا که اوست آفریدگار دانا».
﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّ ٱللَّهَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَلَمۡ يَعۡيَ بِخَلۡقِهِنَّ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن يُحۡـِۧيَ ٱلۡمَوۡتَىٰۚ بَلَىٰٓۚ إِنَّهُۥ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٣٣﴾[الأحقاف: ۳۳].
«و آیا ندیدهاند خدایی که آسمانها و زمین را آفریده و از آفریدن آنها درنمانده است، توانایی آن را دارد که مردگان را زنده گرداند؟!چرا که او بر همه چیز توانا است».
آنوقت، پس از برانیگختهشدن مردم از میان گورهایشان، حساب دقیق و میزان عادلانه به میان خواهد آمد:
﴿ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡۚ لَا ظُلۡمَ ٱلۡيَوۡمَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ ١٧﴾[المؤمن:۱۷].
«امروز هرکس با همان علمکردهایی که داشته است پاداش و کیفر میبیند، امروز ستمی در کار نیست که خدای سریع الحساب است».
﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِينَ ٱلۡقِسۡطَ لِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡٔٗاۖ وَإِن كَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَيۡنَا بِهَاۗ وَكَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِينَ ٤٧﴾[الأنبیاء: ۴۷].
«و مینهیم ترازوهای قسط و داد را که مخصوص روز قیامت است، پس آنگاه به هیچکس کوچکترین ستمی نخواهد شد، و هرچند هم وزن دانهای از خردل هم باشد آن را به سنجش درمیآوریم، و خودمان برای حسابرسی کفایت میکنیم».
در آن روز بندگان خدا به دو دسته، بدبخت و خوشبخت، تقسیم میشوند.
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَشَهِيقٌ ١٠٦ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ ١٠٧ ۞وَأَمَّا ٱلَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي ٱلۡجَنَّةِ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۖ عَطَآءً غَيۡرَ مَجۡذُوذٖ ١٠٨﴾[هود:۱۰۶-۱۰۸].
«پس آن دستهای که بدبخت شدند، در آتش جای میگیرند برای آنان است در آنجا صدای نالههای زیر و بم و در آن آتش جاودانه خواهند ماند، تا زمانی که آسمانها و زمین سرپایند، مگر آن که پروردگار تو جز این خواهد که پروردگار تو هرچه را اراده کند انجام میدهد، اما آن دسته دیگر که خوشبخت شدند، در بهشت جای میگیرند و در آن جاودانه خواهند ماند، تا زمانی که آسمانها و زمین سرپایند، مگر آن که پروردگار تو جز این خواهد، بخششی است بیکم و کاست».
***
بهشت سرایی است که خدا برای پاداشدادن به بندگان شایستهاش تدارک دیده است، و آنقدر انواع نعمتهای روحانی و جسمانی، مادی و معنوی در آن فراهم آورده است که در حدیث قدسی از آن چنین تعبیر فرموده است: برای بندگان شایستهام چیزهایی آماده کردهام که چشمی ندیده، و گوشی نشنیده، و بر قلب هیچ بشری خطور نکرده است. به این سخن خدای متعال در قرآن مجید گوش فرا دهید:
﴿فَلَا تَعۡلَمُ نَفۡسٞ مَّآ أُخۡفِيَ لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعۡيُنٖ جَزَآءَۢ بِمَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ١٧﴾[السجدة:۱۷].
«پس هیچکس خبر ندارد از آن چشم روشنیهایی که برای این بندگان خدا نگهداری شده است، به پاداش آنچه میکردهاند».
زندگی در این سرای آخرت، زندگی حقیقی است، و نعمتهایش آنچنان نعمتهایی است که تخیّل بشر نیز از عهدۀ توصیف آن بر نمیآید. نعمتهای بهشتی فقط نعمتهای روحانی و معنوی خالص نیستند، نعمتهای مادی و جسمانی محض هم نیستند، بلکه آمیخته ای از هردو هستند. زیرا انسان نیز نه روح مجرد است و نه ماده تنها، بلکه ترکیبی است از آندو، و انسان در آخرت همان انسان دنیا است، هرچند که چگونگی و چند و چون جزئیاتش متفاوت باشد. بنابراین، تعجبی ندارد که در بهشت میوه و گوشت و مرغ و زنان سپیداندام و چشم درشت نیز مطرح باشند که البته:
﴿وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۚ﴾[التوبة: ۷۲].
«اعلام رضوان و خشنودی خدا از همۀ اینها بزرگتر و جالبتر است».
آتش دوزخ نیز سرایی است که خدا برای آفریدگان تبهکارش آماده ساخته است. دوزخ مجازاتهای مادی و معنوی و عذابهای جسمانی و روحانی هردو را باهم دارد، در آتش دوزخ شکنجه بدنی و حسی وجود خواهد داشت.
﴿كُلَّمَا نَضِجَتۡ جُلُودُهُم بَدَّلۡنَٰهُمۡ جُلُودًا غَيۡرَهَا لِيَذُوقُواْ ٱلۡعَذَابَۗ﴾[النساء: ۵۶].
«هرگاه پوست بدنشان میسوزد، پوست دیگری بر بدنشان میرویانیم تا عذاب الهی را بچشند».
و هم شکنجۀ روانی و روحی در کار خواهد بود که عبارت از تحقیر و خوارکردن آنان با روشهای گوناگون باشد، مانند این فرمودۀ خدای متعال خطاب به اهل دوزخ که میفرماید:
﴿قَالَ ٱخۡسَُٔواْ فِيهَا وَلَا تُكَلِّمُونِ ١٠٨﴾[المؤمنون: ۱۰۸].
«چخ! (نهیبی که بر سگ میزنند: گم شوید) در انبوه آتش و سخن مگوئید!».
***
[۸] محمد بن عبده بن حسن خیر الله به سال ۱۸۴۹م در قریۀ محلۀ نصر ولایت بحیره مصر چشم به جهان گشود، محمد عبده بزرگترین شاگرد سید جمال الدین افغانی و از بزرگان مکتب عقلگرائی عصر نوین است. برای تفصیل بیشتر مراجعه شود به کتاب: تاریخ الأستاذ الإمام تألیف شیخ محمد رشید رضا. [مصحح]