نقش ایمان در زندگی

فهرست کتاب

انسان با ایمان با سراسر هستی انس و الفت دارد

انسان با ایمان با سراسر هستی انس و الفت دارد

انسان با ایمان در پیوند با سراسر هستی زیست می‌کند، و در انس و الفت با کران تا کران عالم وجود به سر می‌برد، و در اعماق وجود خویش احساس می‌کند که با جهان هستی هماهنگی و پیوند دارد. این جهان دشمن او نیست. در این جهان چون بیگانه‌ای زیست نمی‌کند. کران تا کران جهان آفرینش میدان تفکر و اندیشۀ او و نمایشگاه بررسی و تحقیق او، و جلوه گاه نعمت‌های خدا و آثار رحمت او است.

این جهان بزرگ سراسر تابع قانونمندی‌هایی است که خدا در آن تعبیه کرده است. همانطور که انسان با ایمان تابع قوانین الهی است، و تسبیح و حمد خدا می‌گوید همانطور که انسان با ایمان تسبیح خدا می‌گوید. انسان با ایمان جهان را رهنمونی مشفق به سوی پروردگارش می‌بیند، و به او با چشم رفیق شفیق که انیس و مونس تنهایی او است می‌نگرد. و با این نگرش محبت‌آمیز و بی‌شائبه به جهان‌هستی، جان انسان با ایمان گسترش می‌یابد و زندگی‌اش فراخ می‌گردد، و دائرۀ هستی‌ای که محیط زیست او را تشکیل می‌دهد وسعت پیدا می‌کند. با این ترتیب، سینۀ انسان با ایمان و دل آگاه او ظرفیت شگفت و باورنکردنی پیدا می‌کند، و جهان دیدنی‌ها و جهان نادیدنی‌ها، عالم غیب و عالم شهادت زندگی دنیا و زندگی آخرت، زندگی فانی و زندگی باقی، وجود ممکن و فانی و وجود واجب و باقی: وجود ازلی و ابدی و وجود خدای جل و علا را در خود جای می‌دهد! از طرف دیگر سینۀ انسان بی‌ایمان و ملحد که خدا و آخرت را باور ندارد: تنگتر از آن است که به تصور آید. زندگی‌اش تنگ‌تر و تاریک‌تر از زندان، بلکه تنگ‌تر و تاریک‌تر از یک سلول انفرادی در زندان است. با ازل و ابد کاری ندارد. از دیروز و فردا بریده است به جز امروزش هیچ چیز را نمی‌شناسد. از امروزش نیز جز لذت‌های محسوس چیزی نمی‌فهمد. خود را از این جهان پهناور هستی منزوی کرده، و از هستی جز شخص خود و چند شخص دیگر در اطراف خود نمی‌بیند. از شخص خود نیز فقط پیکر مادی و انگیزه‌ها و غریزه‌های حیوانی خویش را می‌بینند.

این یک حقیقت ثابت و یک سنت کهن است، از آن زمان که خدا آدم و همسرش را به زمین فرو فرستاد و به آندو گفت:

﴿فَإِمَّا يَأۡتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدٗى فَمَنِ ٱتَّبَعَ هُدَايَ فَلَا يَضِلُّ وَلَا يَشۡقَىٰ ١٢٣ وَمَنۡ أَعۡرَضَ عَن ذِكۡرِي فَإِنَّ لَهُۥ مَعِيشَةٗ ضَنكٗا[طه: ۱۲۳-۱۲۴].

«هرگاه از سوی من هدایتی برای شما رسید، هرآنکس که از هدایت من پیروی کند، نه گمراه گردد و نه بدبخت شود * و هرآنکس که از یاد من کناره گیرد، زندگانی‌ای تنگ و تاریک و بی‌رونق خواهد داشت».

اگر دیدید که بعضی از این اِعراض‌کنندگان از هدایت خدا. در عیش و نوش به سر می‌برند، و از همۀ نعمت‌های مادی دنیا برخوردارند، مبادا که این ظواهر شما را بفریبد و از درک حقیقت احوال آنان بی‌خبرتان بگذارد. آن تنگی و تاریکی و بی‌رونقی در واقع در متن جان آنان خانه کرده است، و هرگاه دل آدمی بگیرد و سینه‌اش درهم فشرده شود، زندگی آدمی تنگ شده و همۀ هستی برای آدمی تنگ می‌آید، و هرگاه جان و روان آدمی گشایش پیدا کند، زندگی گشایش پیدا می‌کند. شاعر در همان زمان‌های قدیم سروده است:

لعمرك ما ضاقت بلاد بأهلها
ولكن أخلاق الرجال تضيق!

«سوگند به جان عزیزت که هیچ سرزمینی برای ساکنانش تنگ نمی‌گردد،

این اخلاق و روحیۀ مردمان است که تنگ می‌گردد».

دایرۀ هستی برای حیوانان یک دایرۀ تنگ و محدود است که جدارهای معده و رودۀ آن‌ها دیواره‌های جهان هستی را برای آن‌ها شکل می‌دهد. و همۀ هستی از نظر یک حیوان عبارت از آن چراگاه و علوفه‌ای است که شکمش را با آن پر می‌کند، و به ماورای آن هیچ توجهی ندارد.

کودک نیز یک چنین جهان محدودی دارد، جهان هستی برای او منحصر به مادر و پستان‌های او است. وقتی بزرگ‌تر می‌شود، جهان او هم بزرگ‌تر می‌شود و پدر و برادران و اسباب بازی‌ها و اطاق مخصوص بازی او را نیز شامل می‌گردد. به همین ترتیب هرچه به تدریج بزرگ‌تر می‌شود، دایرۀ محسوسات او نیز گسترش می‌یابد. تا جایی که به حد رشد و بلوغ می‌رسد، و از دایرۀ محسوس پای به دایرۀ نامحسوس می‌گذارد و اندک اندک معانی و مفاهیم کلی و معقولات مجرده را نیز درک می‌کند.

ایمان به خدا و ایمان به غیب، انسان را از حیوانیت به انسانیت فرا می‌برد. و از طفولیت به رشد و بلوغ می‌رساند. زیرا انسان را از محسوس به معقول و از مرئی به نامرئی و از عالم شهادت به عالم غیب می‌کشاند.

انسان با ایمان هرچند که از نظر معیشت در وسعت و رفاه به سر نبرد، اما حقیقتاً در وسعت و گستردگی نفس و قلبش زندگی می‌کند. طبیعت ایمان جان و دل و زندگی انسان را گسترش می‌دهد، چرا که وجود انسان با ایمان را با سراسر جهان هستی پیوند می‌دهد، به ظاهر و باطن جهان، به بالا و پایین جهان، به دیدنی‌ها و نادیدنی‌های جهان، به گذشته و حال و آینده جهان، به آسمان‌ها و زمین و همۀ موجودات آن متصلش می‌گرداند. او را با فرشتگان و حاملان عرش الهی و ارواح قدسیان و لشکریان خدا که جز خودش کسی نمی‌داند، چند و چون‌اند، آشنا می‌سازد. او را به محضر صاحبان رسالت‌های آسمانی از آدم ابوالبشر تا خاتم الأنبیاء محمد جمی‌برد. او را با صدیقان و شهیدان و صالحان هر ملت و هر زمان مأنوس می‌گرداند. او را با آخرت و حشر و نشر و حساب و بهشت و دوزخ متصل می‌سازد. و به طور خلاصه او را به هستی و پروردگار هستی می‌رساند که اوست اول و آخر و ظاهر و باطن.

جان انسان با ایمان جانی فراخ و وسیع است، و چگونه چنین نباشد، در جایی که انسان با ایمان در جهانی زیست می‌کند که به اندازۀ آسمان‌ها و زمین و عرش و کرسی و دنیا و آخرت، و ابد وسعت دارد؟ جان انسان با ایمان فراخ است و وسیع؛ زیرا در نور به سر می‌برد و در پرتو آن نور راه و چاه خویش را تشخیص می‌دهد. و محیط زیست خود را باز می‌شناسد، و کار نور همین است که دایرۀ محیط زندگی انسان را وسعت می‌بخشد، درست برعکس تاریکی که انسان در تاریکی هیچ چیز و هیچکس را در اطراف خویش نمی‌بیند. حتی چیزهایی را که در کنار او هستند و می‌تواند با دست‌هایش آن‌ها را لمس کند، نمی‌تواند ببیند. حتی خودش را هم نمی‌تواند ببیند. خودش را که از همه چیز و همه کس به او نزدیک‌تر است. اما به محض آن که یک پرتو روشنائی بتابد، خود را بازمی‌یابد و چیزهایی را در اطراف خودش می‌نگرد، حال، اگر آن روشنایی بیشتر شود، و پرتو تابناکش گسترده‌تر گردد، دایرۀ وسیعتری را فرا می‌گیرد، و به همین ترتیب، هرچه آن نور توانمندتر می‌گردد و چشم انسان بیناتر می‌شود. آن دایره وسعت بیشتری پیدا می‌کند.

از رسول خدا جپرسیدند که معنای این آیه چیست؟

﴿أَفَمَن شَرَحَ ٱللَّهُ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِ فَهُوَ عَلَىٰ نُورٖ مِّن رَّبِّهِۦۚ[الزمر: ۲۲].

«آیا آن کسی که خدا سینه‌اش را به اسلام گشایش بخشیده و از نور پروردگارش برخوردار گردیده است...».

پیامبر فرمود:

«إن النور إذا دخل في القلب اتسع وانفسح»

«نور وقتی به قلب انسان تابید، قلب انسان گشاده و فراخ می‌گردد».

آری، دل با نور ایمان و یقین گسترش و وسعت و گشایش می‌یابد، و در تاریکی بی‌خدایی و شک و نفاق تنگ می‌گردد و درهم فشرده می‌شود.

﴿فَمَن يُرِدِ ٱللَّهُ أَن يَهۡدِيَهُۥ يَشۡرَحۡ صَدۡرَهُۥ لِلۡإِسۡلَٰمِۖ وَمَن يُرِدۡ أَن يُضِلَّهُۥ يَجۡعَلۡ صَدۡرَهُۥ ضَيِّقًا حَرَجٗا[الأنعام: ۱۲۵].

«هرآنکس که خدا اراده کند هدایتش فرماید، سینۀ او را برای اسلام گشایش می‌بخشد، و هرآنکس را که اراده کند گمراهش گرداند، سینه‌اش را تنگ و درهم فشرده می‌سازد».