تأثیر ایمان در سازندگی وجدان
ایمان بیتردید، بزرگترین پشتوانۀ وجدان و نیرومندترین منبع تغذیه و مولد است که جریان آن را تأمین میکند و به آن روشنایی و گرما و تاب و توان حرکت میبخشد، اولاً عقیدهای که انسان مؤمن به خدا دارد، ثانیاً عقیدهای که به حساب و کتاب و کیفر و پاداش دارد باعث میشود که وجدان او را همواره زنده و بیدار نگاه دارد. انسان با ایمان معتقد است که خدا همه جا در سفر و حضر، در میان جمع و هنگام تنهایی با او است. هیچ چیز از نظر او پنهان نمیماند، و آشکار و نهان برای او یکسان است.
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ يَعۡلَمُ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۖ مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَيۡنَ مَا كَانُواْۖ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ ٧﴾[المجادلة: ۷].
«آیا ندیدهای و درنیافتهای که خدا همه چیز را در آسمانها و همه چیز را در زمین میداند. نیست که سه نفر باهم مذاکره خصوصی داشته باشند، مگر این که خدا چهارمین آنان است. و نیست که پنج نفر باشند مگر آن که او ششمین آنان است، و نیست پایینتر از آن و نه بیشتر، مگر آن که او با آنان است، هرجا که باشند. سپس باخبرشان میسازد از آنچه کردهاند، و در روز قیامت خدا به همه چیز دانا است».
﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأۡنٖ وَمَا تَتۡلُواْ مِنۡهُ مِن قُرۡءَانٖ وَلَا تَعۡمَلُونَ مِنۡ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيۡكُمۡ شُهُودًا إِذۡ تُفِيضُونَ فِيهِۚ وَمَا يَعۡزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثۡقَالِ ذَرَّةٖ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِي ٱلسَّمَآءِ وَلَآ أَصۡغَرَ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡبَرَ إِلَّا فِي كِتَٰبٖ مُّبِينٍ ٦١﴾[یونس: ۶۱].
«و نیستی تو در وضعیتی، و تلاوت نمیکنی از آن قرانی را و نمیکنید کاری را مگر آن که ما بر شما حاضر و ناظر بودهایم به هنگامی که شما در آن وارد میشوید، و از نظر پروردگار تو دور نمیماند همسنگ ذرهای در زمین و نه در آسمان و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن، مگر آن که در کتاب ویژهای ثبت و ضبط است».
مشرکان برعلیه رسول خدا جتوطئه میکردند و پیام وحی خدا سر میرسید و پردۀ آنان را میدرید، و رازشان را فاش میکرد. به یکدیگر گفتند: صداهایتان را پایین بیاورد، تا خدای محمد صدایمان را نشنود! این پیام خدای متعال بر پیامبر اکرم جنازل شد که:
﴿وَأَسِرُّواْ قَوۡلَكُمۡ أَوِ ٱجۡهَرُواْ بِهِۦٓۖ إِنَّهُۥ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ ١٣ أَلَا يَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِيفُ ٱلۡخَبِيرُ ١٤﴾[الملک: ۱۳-۱۴].
«و سخنان را پنهان بدارید یا آشکار سازید، او به محتوای سینهها و دلها دانا است * آیا نمیداند آن که آفریده است، و در حالی که او نکته سنج و باریک بین لطیف و خبیر است؟».
انسان مؤمن معتقد است که در روز قیامت اعمال او مورد بررسی قرار میگیرد، و کیفر و پاداش کارهای نیک و بدش را میبیند. کارهایی که پیش از این کرده است، مشمول مرور زمان نشدهاند، و قلم ثبت و ضبط خدایی ریز و درشت کارهای او را به حساب میآورد.
﴿إِذۡ يَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِيدٞ ١٧ مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ ١٨﴾[ق: ۱۷-۱۸].
«هنگامی که دو مأمور بازرسی در راست و چپ وی نشستهاند * سخن از دهنش برنمیآید، مگر آن که نزد وی مراقباتی آمادهاند».
﴿وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ ١١ يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ ١٢﴾[الإنفطار:۱۰-۱۲].
«و بر شما نگهبانانی است * بزرگوارانی که نویسندگانند * میدانند هرچه را که میکنید».
﴿أَمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيۡهِمۡ يَكۡتُبُونَ ٨٠﴾[الزخرف:۸۰].
«یا این که میپندارید ما رازها و گفتگوهای نهانی آنان را نمیشنویم چرا! و علاوه بر آن فرستادگان ما نزد آنند و کارهایشان را مینویسند».
این دفاتر مستند و این اسناد قطعی، این سوی و آن سوی پراکنده نمیشوند. و مرور زمان آنها را از میان نمیبَرَد همه نزد خدا محفوظ میمانند تا در روز جزا به صاحبانشان بازگردند.
﴿وَكُلَّ إِنسَٰنٍ أَلۡزَمۡنَٰهُ طَٰٓئِرَهُۥ فِي عُنُقِهِۦۖ وَنُخۡرِجُ لَهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ كِتَٰبٗا يَلۡقَىٰهُ مَنشُورًا ١٣ ٱقۡرَأۡ كِتَٰبَكَ كَفَىٰ بِنَفۡسِكَ ٱلۡيَوۡمَ عَلَيۡكَ حَسِيبٗا ١٤﴾[الإسراء: ۱۳-۱۴].
«و هر انسانی را پروندهاش را به گردنش آویختهایم و در روز قیامت برای او نامهای سرگشاده بیرون میآوریم که آن را دریافت میدارد * بخوان نامهات را. امروز خودت برای حسابرسی اعمالت کفایت میکنی».
آنجا است که چیزهایی را در برابرش مینگرد که آنها را ناچیز میپنداشته است و در نزد خدای بزرگ به حساب میآمده است و کارهایی را که انجام دادهاند و آنها را فراموش کرده است. همه را به یاد میآورد.
﴿وَوُضِعَ ٱلۡكِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِينَ مُشۡفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَٰوَيۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡكِتَٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا ٤٩﴾[الکهف: ۴۹].
«و نامهها را نهادهاند، و تبهکاران را میبینی که از آنچه در نامۀ اعمالشان است واهمه دارند و میگویند: وای بر ما! این چه نامهای است که هیچ ریز و درشتی را ناشمرده نگذاشته است، و همۀ کردارهایشان را حاضر مییابند و پروردگارت به احدی ستم روا نخواهد داشت».
﴿يَوۡمَ يَبۡعَثُهُمُ ٱللَّهُ جَمِيعٗا فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوٓاْۚ أَحۡصَىٰهُ ٱللَّهُ وَنَسُوهُۚ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ شَهِيدٌ ٦﴾[المجادلة: ۶].
«روزی که خدا آنان را همگی برمیانگیزاند، و از آنچه کردهاند باخبرشان میگرداند، کارهایی که خدا به شماره نگهداشته است و خودشان فراموش کردهاند، و خدا بر همه چیز گواه است».
آنجا است که کارهای نیک و بد، حسنات و سیئات، با ترازوی دقیق خدایی که از ماهیت و چگونگی آن ترازو کسی خبر ندارد، سنجیده شده و آنگاه حساب عادلانۀ خدایی در کار میآید.
﴿وَنَضَعُ ٱلۡمَوَٰزِينَ ٱلۡقِسۡطَ لِيَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ فَلَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡٔٗاۖ وَإِن كَانَ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٍ أَتَيۡنَا بِهَاۗ وَكَفَىٰ بِنَا حَٰسِبِينَ ٤٧﴾[الأنبیاء: ۴۷].
«و ترازوهای قسط را در روز قیامت برپا میکنیم، و به هیچکس ستمی نمیشود، و اگر همسنگ دانهای از خردل باشد آن را در ترازو میگذاریم، و خود ما برای حسابرسی کفایت میکنیم».
﴿وَٱلۡوَزۡنُ يَوۡمَئِذٍ ٱلۡحَقُّۚ فَمَن ثَقُلَتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ٨ وَمَنۡ خَفَّتۡ مَوَٰزِينُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ خَسِرُوٓاْ أَنفُسَهُم بِمَا كَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا يَظۡلِمُونَ ٩﴾[الأعراف: ۸-۹].
«وزن کردن (اعمال، و سنجش ارزش آنها) در آن روز، حق است! کسانی که میزانهای (عمل) آنها سنگین است، همان رستگارانند! و کسانی که میزانهای (عمل) آنها سبک است، افرادی هستند که سرمایه وجود خود را، بخاطر ظلم و ستمی که نسبت به آیات ما میکردند، از دست دادهاند».
و بالاخره گروهی در بهشت و گروهی در دوزخ.
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَٱعۡتَصَمُواْ بِهِۦ فَسَيُدۡخِلُهُمۡ فِي رَحۡمَةٖ مِّنۡهُ وَفَضۡلٖ وَيَهۡدِيهِمۡ إِلَيۡهِ صِرَٰطٗا مُّسۡتَقِيمٗا ١٧٥﴾[النساء: ۱۷۵].
«اما آنان که به خدا ایمان آوردهاند و به او گرویدهاند و چنگ زدند آنان را در رحمت و فضلی از خویش داخل میگرداند. و در صراط مستقیم به سوی خودش هدایت میکند».
﴿وَأَمَّا ٱلَّذِينَ ٱسۡتَنكَفُواْ وَٱسۡتَكۡبَرُواْ فَيُعَذِّبُهُمۡ عَذَابًا أَلِيمٗا وَلَا يَجِدُونَ لَهُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ وَلِيّٗا وَلَا نَصِيرٗا ١٧٣﴾[النساء: ۱۷۳].
«و اما آنان که تن درندادند، و بزرگی فروختند، آنان را با شکنجهای دردناک عذاب خواهد کرد، و با از دستدادن خدا برای خودیار و مددکاری نمییابند».
با این اعتقاد به خدا و آخرت، انسان با ایمان هر صبح و شام مراقب اعمال خویش است و به حسابرسی خویش میپردازد. در کارش بیدار است. و به فرجام کارهایش میاندیشد. نه ستم میکند نه خیانت، نه دستدرازی میکند، نه استکبار. وظیفهاش را منکر نمیشود، چیزی را که ندارد، ادعا نمیکند. امروز کاری را نمیکند که از بررسی آن فردا بیمناک باشد، و در نهان کاری را نمیکند که اگر عیان شود شرمنده شود، زبان حال این انسان با ایمان را شاعر چنین به نظم آورده است:
«اگر روزی، روزگاری تنها شدی، مگوی که تنها شدم! بلکه بگو: مراقب دارم!»
«و مپندار که خدا ساعتی از تو غفلت میکند، یا آن که پنهان داشتههای تو، از نظر او نهان بماند!». (۱۰۲)
یکی از بزرگان را پرسیدند تفسیر این آیه چیست؟
﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُۚ ذَٰلِكَ لِمَنۡ خَشِيَ رَبَّهُۥ ٨﴾[البینة: ۸].
«خدا از آنان راضی شده و آنان از او راضی شدهاند. این از آنِ کسی است که نسبت به پروردگارش خشیت داشته باشد».
گفت: معنایش این است: این امتیاز از آنِ کسی است که پروردگار عزّ وجل را همواره مراقب داشته باشد، و خود را محاسبه نماید، و برای معادش توشه بردارد.
محمد بن علی ترمذی گفته است: مراقبت و مواظبت خود را برای آنکس قرار ده که هیچگاه از نظر او غایب نمیشوی، و شکر و سپاسگزاریت را برای آنکس قرار ده که نعمتهایش از تو قطع نمیگردد. و طاعت و فرمانبرداریت را برای آنکس قرار ده که از او بینیاز نخواهی گردید، و خضوع و فروتنی خودت را برای آنکس قرار ده که از قلمرو فرمانروایی او پا را بیرون نمیگزاری.
«ذوالنون را پرسیدند، بنده با چه چیز به بهشت نائل میآید؟ گفت: با پنج چیز: استقامتی که در آن هیچ کژی و سستی نباشد، و تلاش و کوششی که در آن هیچ سهو و ندانم کاری نباشد. و رعایت حضور خدا را کردن در آشکار و نهان، و آمادۀ مرگبودن و انتظار آن را کشیدن، و پیش از آن که روز حساب فرا رسد تو خود حساب خود را رسیده باشی».
وجدانی که ایمان به نظارت الهی و حسابرسی آخرت آن را پرورش میدهد، وجدانی است زنده و بیدار و بسیار حساس. انسان با ایمان پیش از آن که به انجام عملی دست بزند آن را حساب میکند. چه کار میخواهی بکنی؟ برای چه این کار را میکنی؟ چگونه این کار را انجام میدهی؟ و پس از انجام عمل دو مرتبه خود را محاسبه و محاکمه میکند: چه کار کردی؟ برای چه این کار را کردی؟ چگونه این کار را انجام دادی؟ وجدان انسان با ایمان قاضی شتابزدهای است که خیلی سریع حکم پاداش یا کیفر را صادر میکند. و کیفرهای او تنها منحصر به احساس خواری و خفت یا رنج معنوی نیست. گاهی کیفرهای مادی نیز مقرر میدارد!
حسن بصری در توضیح این آیه شریفه: ﴿وَلَآ أُقۡسِمُ بِٱلنَّفۡسِ ٱللَّوَّامَةِ ٢﴾[القیامة: ۲]. «و سوگند نمیخورم به نفس لوامه» گفته است: انسان با ایمان همواره خودش را مؤاخذه میکند: این کلمه که گفتم منظورم چه بود؟ آنچه خوردم چگونه بود؟ آنچه نوشیدم چه وضعی داشت؟ اما انسانهای بیایمان بیخیال زندگی میکنند و هیچگاه خودشان را مؤاخذه و محاکمه نمیکنند.
نیز از او نقل شده است که گفته است: انسان با ایمان پیوسته مراقب خویش است و پیوسته خود را در ارتباط با اوامر و نواهی خدا محاکمه میکند. حساب در روز قیامت، برای کسانی که در دنیا حساب خودشان را رسیدهاند، آسان است. حسابرسی سخت و طاقتفرسا برای کسانی است که عمری بدون حسابرسی زندگی کردهاند. آنگاه «محاسبۀ نفس» و حسابرسی خود را چنین معنی کرده است: انسان با ایمان به چیزی برخورد میکند که مورد علاقه او است و میگوید: به خدا تو مورد علاقۀ منی و به تو نیاز دارم، اما هیهات! میان من و تو دیوار کشیدهاند! این حسابرسی پیش از عمل است... عملی از او صادر میشود. و به خود میآید و میگوید: چرا این کار را کردم؟ به خدا مرا معذور نخواهند داشت! به خدا، دیگر دست به چنین کاری نمیزنم، انشاءالله! و این حسابرسی پس از عمل است.
مالک بن دینار گفته است: خدا رحمت کند آنکس را که به نفس خودش بگوید: مگر تو نبودی که چنین کردی؟! مگر تو نبودی که چنان کردی؟! آنگاه لجام بر دهان نفس گذارد و افسار آن را به دست گیرد و آن را به رفتار بر وفق کتاب خدا ملزم گرداند.
ابراهیم تیمی گفته است: خودم را در بهشت در برابر دیدگانم مجسم کردم که از میوههای بهشتی میخورم، و از آب جویبارهای بهشتی مینوشم. و با دختران نورس بهشتی هماغوش میگردم... آنگاه خودم را در آتش دوزخ در برابر دیدگانم مجسم کردم که خوراکم از زقوم (خاری جهنمی) است و نوشیدنیام صدید (چرک و خون) و با غل و زنجیرها دست و پنجه نرم میکنم... آنگاه به نفس خود خطاب کردم و گفتم: ای نفس! چه چیز میخواهی! نفس گفت: میخواهم به دنیا بازگردم و عمل صالح انجام بدهم! گفتم: خواستهات عملی شده است. برگرد به دنیا و عمل صالح انجام بده!!.
این شیوهای است که مردان خدا برای بیدارکردن نفس خود یا بهتر بگویم برای زندهکردن وجدان خویش برگزیدهاند. آمدنی (قیامت و مرگ و...) را آمده تصور کردهاند و غایب (خدا و عذاب آخرت...) را حاضر پنداشتهاند، و هردو قیافۀ زندگی پس از مرگ را به نفس خویش ارائه دادهاند، و آنگاه به او گفتهاند: خودت انتخاب کن و عمل کن!
روش دیگری هم هست که احنف بن قیس برای به یادآوردن آتش و عذاب الهی ابتکار کرده است. نزدیک چراغ میرفت و انگشتش را به چراغ نزدیک میکرد، تا آن که آتش را احساس میکرد، آنگاه نفس خود را مورد خطاب قرار میداد و میگفت: ای نفس! ای احنف! چرا فلان روز آن کار را کردی؟! چرا فلان روز این کار را کردی؟!
از دیگر شیوههای محاسبۀ نفس، داستانی است که از توبه صمَّۀ نقل کردهاند که پیوسته به محاسبۀ نفس مشغول بود. یک روز به محاسبۀ نفس نشست و دریافت که ۶۰ ساله شده است. روزهای عمرش را حساب کرد، معلوم شد که ۲۱۵۰۰ روز عمر کرده است. فریاد برآورد و گفت: وای بر من! با ۲۱۵۰۰ گناه خدا را ملاقات کنم؟! دیگر چه رسد به این که در هر روز ۱۰۰۰۰ گناه کرده باشم!.
یکی از نمونههای آن احکام کیفری که وجدان انسان با ایمان صادر میکند، و انسان با ایمان به راحتی میپذیرد و در اجرای آن شتاب میکند. آنچه از ابوطلحۀ انصاریسروایت شده است که در حال نماز دلش به پرندهای که در بوستان مجاور خانهاش داشت مشغول گردید، او نیز به کفارۀ این دل مشغولی در نماز آن بوستان را در راه خدا صدقه داد!