ایمان به آخرت دنیا را معطل نمیگذارد
بعضی از مردم چنین عقیده دارند، یا چنین میپندارند که ایمان به آخرت، و رویآوردن به آخرت، کار دنیا را تعطیل میکند، و مانع کار و کوشش و فعالیت برای بهبود وضع زندگی دنیا میشود. به نظر این افراد، دنیا و آخرت مانند دو کفۀ ترازو هستند: هر کفه به همان اندازه پایین میرود که آن کفۀ دیگر بالا برود، یا مانند مشرق و مغرباند، به هراندازه که به یکی نزدیک شوی، از آن دیگری دور میشوی. یا مانند دو هوو/ همباغ هستند، هرگاه یکی از آندو را خشنود سازی، آن دیگری را ناخشنود گرانیدهای! و خلاصه، هر گام به سوی آخرت رفتن، گامی در جهت اِعراض از دنیا برداشتن است.
این سخن درستی است، البته اگر دلها و هدفها و نیتها را در نظر بگیریم. هرکس دنیا را هدف و آرمان و نیت خویش قرار دهد، به همان اندازه که دل به دنیا میبندد، از آخرت دور میشود. عکس قضیه هم صادق است. از انسان با ایمان خواستهاند که کار کند، کوشش کند، مبارزه کند، تعمیر کند و بازسازی کند، اما در عین این که نیتش، هدفش، و آرزویش آخرت باشد.
انسان با ایمان دنیا را مزرعۀ آخرت قرار میدهد. مزرعه نیاز به کار و کوشش دارد، و محصول و میوۀ آن البته در آخرت به طور کامل برداشته و چیده میشود، هرچند که بخشی از آن نیز در دنیا به انسان برسد:
﴿قُلۡ هِيَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا خَالِصَةٗ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ﴾[الأعراف: ۳۲].
«بگو: اینها در زندگی دنیا، برای کسانی است که ایمان آوردهاند؛ (اگر چه دیگران نیز با آنها مشارکت دارند؛ ولی) در قیامت، خالص (برای مؤمنان) خواهد بود».
انسان با ایمان چنین است: دنیا را مسخر خویش میگرداند، و خود سرگشتۀ دنیا نمیشود. انسان با ایمان دنیا را ارباب خویش نمیگرداند تا دنیا او را بردۀ خود بخواند. اما با این همه عضو فعالی است در پیکر جامعه، و خونی است که در رگهای جامعه جریان دارد، و به آن نیرو میدهد و باعث حرکت و رشد آن میگردد. هرگاه کشت کند، به خوبی از عهدۀ آن برمیآید، و هرگاه به صنعت دست بزند، بهترین دستاورد را ارائه میکند، و هرگاه به بازرگانی بپردازد، بهترین بازرگان از کار درمیآید، و در هر جنبه از جنبههای زندگی ماهر و چیرهدست است.
یاران پیامبر اکرم جکشاورزان، بازرگانان و صنعتگران خوبی بودند، و ایمان به آخرت آنان را از کار دنیا باز نمیداشت. و چگونه چنین نباشد که پیامبر اکرم جبه آنان تعلیم داده بود:
«إن قامت الساعة وفي يد أحدكم فسيلة فإن استطاع ألا يقوم حتى يغرسها، فليغرسها»(رواه احمد و البخاری)
«اگر ساعت قیامت فرا رسید، و یکی از شما نهالی در دست دارد، اگر میبینید که به اندازۀ کاشتن آن نهال وقت دارد، آن را بکارد».
... نهال را بکارد؟ با آن که ساعت قیامت فرا رسیده؟! و هیچ امیدی نیست که کسی از آن بهرهمند گردد؟! پیدا است که این ارزش نهادن به خودِ کار است، هرچند که هیچ بهرهرسانی و بهرهبرداری هم به دنبال نداشته باشد.