نقش ایمان در زندگی

فهرست کتاب

انسان با ایمان از دستگاه آفرینش و جهان هستی راضی است

انسان با ایمان از دستگاه آفرینش و جهان هستی راضی است

انسان با ایمان، بنا به آنچه توضیح دادیم، از جهان هستی و دستگاه آفرینش که در اطراف او است راضی است. زیرا معتقد است که جهان آفرینش با وسعت عظمتی که دارد، ساختۀ دست خدایی است که همه چیز را مُتقن و محکم آفریده است. و به هرچیز آفرینش آن را بخشیده و سپس آن را هدایت فرموده است.

﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ ٥٠[طه: ۵۰].

«پروردگار ما همان ذاتی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده؛ سپس هدایت کرده است!»

هر ذره‌ای که در زمین یا آسمان است بر حکمت خدای حکیم، و تقدیر و برنامه‌ریزی خدای عزیز و علیم و تدبیر و سازماندهی خدای بزرگ، فرمانروای عظیم جهان هستی، و سرپرستی پروردگار کریم و رحیم جهان و جهانیان دلالت دارد.

انسان با ایمان – چنانکه امام غزالی/در (احیاء العلوم، کتاب التوکل، ص ۲۲۲، چاپ حلبی) گفته است:

«او باور یقینی دارد، و هیچ سستی و تردیدی در باورش راه ندارد، به این که خدای عزوجل اگر همۀ آفریدگانش را با عقل و خرد خردمندترین آن‌ها و دانش و دانشمندترینِ آن‌ها آفریده بود، و دانش‌هایی که همۀ این آفریدگانش تحمل آن را می‌داشتند، برایشان می‌آفرید، و بینش و حکمتی به آنان افاضه می‌فرمود که در وصف نگنجد، سپس به تعداد همۀ آنان علم و حکمت و عقل به آن‌ها می‌افزود و آنگاه عواقب همۀ امور را برایشان مکشوف می‌گردانید و بر اسرار ملکوت مطلع‌شان می‌کرد، و ریزه‌کاری‌های لطیف، و رازهای نهانی عقوبت خویش را برایشان آشکار می‌ساخت، تا آن که بر خیر و شر اطلاع حاصل می‌کردند، و سود و زیان خودشان را می‌شناختند، و پس از همۀ این تمهیدات، آنان را مأمور می‌کرد که مُلک و ملکوت را با دانش‌ها و بینش‌های خودشان تدبیر کنند، تدبیر همۀ آنان اگر دست به دست هم می‌دادند و باهم همکاری می‌کردند، چیزی بر تدبیر خدای سبحان نمی‌افزود و هیچ بیماری یا عیب یا نقص یا فقر یا زیانی از کسانی که به این چیزها مبتلا هستند برداشته نمی‌شد، و هیچ تندرستی یا کمال یا ثروتمندی یا سودی از کسانی که به این نعمت‌ها متنعم‌اند بازستانده نمی‌شد. اگر بار دیگر بر جهان خلقت دیده می‌دوختند، و بسیار در آن می‌نگریستند، در همۀ آفریده‌های خدای متعال و در آسمان‌ها و زمین هیچ ناموزونی نابسامانی نمی‌دیدند، و درمی‌یافتند که همۀ قسمت‌های خدایی، از قبیل روزی و اَجَل و شادی و اندوه و ناتوانی و توانایی و ایمان و کفر و طاعت و معصیت، همه عدل محض است و هیچ ناروایی در آن‌ها راه ندارد، و حق صرف است و هیچ ستمی در آن‌ها راه ندارد. درست به همان ترتیب که باید باشد و سزاوار بوده است که باشد و شایسته است که باشد و به همان اندازه که درخور است که باشد، و هرگز بهتر از آن و کاملتر و رساتر از آن امکان نداشته است، و اگر امکان می‌داشت، و خدا با آن که قدرت آن را داشت، دریغ کرده بود این نوعی ستم می‌بود و ستم با عدالت تناقض دارد، و اگر قدرت نمی‌داشت نشانۀ ناتوانی او بود و ناتوانی با الوهیت در تناقض است».

بنابراین، انسان با ایمان هریک از اسرار و حکمت‌های آفرینش را که دریافت، چه بهتر و هرچه را درنیافت و بر او پوشیده ماند به علم خدا وامی‌گذارد، و با تواضع ویژۀ اولی الالباب (صاحبان عقل) به درگاه خدا معروض می‌دارد...

﴿رَبَّنَا مَا خَلَقۡتَ هَٰذَا بَٰطِلٗا سُبۡحَٰنَكَ[آل عمران: ۱۹۱].

«پروردگار ما! تو این جهان و جهانیان را به باطل نیافریده‌ای، تو پاک و منزهی».

به همین جهت انسان با ایمان همواره از تقدیرات و تدبیرات الهی، و قضا و قدر او راضی و خشنود است، و پیوسته این مضامین را بر لب و زبان دارد:

إذا ما رأيت الله في الكل فاعلا
رأيت جميع الكائنات ملاحا

«اگر دست خدا را در همۀ کار جهان در کار بینی، همۀ کائنات را زیبا و دلپذیر خواهی دید».