نقش ایمان در زندگی

فهرست کتاب

ایثار از ویژگی‌های انسان با ایمان است

ایثار از ویژگی‌های انسان با ایمان است

برترین درجۀ عشق آنست که انسان نسبت به همنوعانش ایثار کند. یعنی چیزی را به او ببخشد و در اختیار او بگذارد که خودش به آن نیازمند است. خود گرسنه بماند تا همنوعش سیر گردد. رنج بکشد تا دیگران راحت باشند، بی‌خوابی بکشد تا دیگران بخوابند.

مفهوم ایثار را در محیط‌های الحادی و مادیگرایی از ریشه برکنده‌اند. انسان‌های با ایمان به خاطر خدا و خشنودی خدا و پاداش خدا ایثار می‌کنند. اما آنان به خاطر چه کسی ایثار کنند؟ روی چه حسابی ایثار کنند؟ دنیا عشقی پرارج‌تر و اصیل‌تر از عشق و محبتی که اسلام پایه‌هایش را در جان مسلمانان و در جامعۀ اسلامی کار گذاشته، به چشم ندیده است عشق و محبتی که بتواند بر شهوت و منفعت‌طلبی انسان پیروز گردد.

﴿لِلۡفُقَرَآءِ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ ٱلَّذِينَ أُخۡرِجُواْ مِن دِيَٰرِهِمۡ وَأَمۡوَٰلِهِمۡ يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا وَيَنصُرُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ[الحشر: ۸].

«این مهاجرانند که از شهر و دیارشان آواره می‌شوند و از دارایی‌هایشان که در مکه دارند محروم می‌گردند، به امید فضل خدا و خشنودی او. و خدا و رسول را یاری می‌کنند».

و انصار در مدینه آنان را با آغوش باز پذیرایی می‌کردند، و برای بردن آنان به خانه‌هایشان مانند گرمازدگان بر سر آب خنک گوارا سر و دست می‌شکنند، و با یکدیگر در این امر رقابت می‌کنند. هریک از انصار می‌خواهد یکی از مهاجرین را در خانه‌اش جای بدهد و از این سعادت بهره‌مند گردد. کار به جایی می‌رسد که فقط به حکم قرعه رضایت می‌دهند. آنگاه رسول خدا میان‌شان برادری برقرار می‌گرداند، و این برادری نوین جایگزین برادری‌های نَسَبی پیشین گردید. تفاوت‌ها و امتیازات اقلیمی و نسبی رنگ باخت. قحطانی و عدنانی، شمالی و جنوبی، یمانی و حجازی، اوسی و خزرجی دیگر معنای نداشت. تبعیضات طبقاتی و صنفی از میان برداشته شد. ثروتمند و مستمند، بازرگان و کشاورز همه یکسان شدند یک برادری صادقانه است، عشق و اخلاص و ایثار است.

﴿وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ لَوۡ أَنفَقۡتَ مَا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا مَّآ أَلَّفۡتَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ أَلَّفَ بَيۡنَهُمۡۚ إِنَّهُۥ عَزِيزٌ حَكِيمٞ ٦٣[الأنفال: ۶۳].

«و میان دل‌هایشان الفت برقرار کرد. اگر هرآنچه را که در زمین است خرج می‌کردی نمی‌توانستی میان دل‌هایشان الفت برقرار کنی، ولی خدا این الفت را برقرار کرد. او عزیز و حکیم است».

عبدالرحمن بن عوفس که یکی از مهاجران قریش است، می‌گوید: وقتی به مدینه وارد شدیم، رسول خدا میان من و سعد بن ربیع انصاری خزرجی برادری برقرار کرد. سعد به من گفت: من از ثروتمندان انصار هستم. نیمی از ثروتم را به تو می‌دهم. دوتا زن هم دارم. بنگر تا هرکدام را دوست داری به خاطر تو طلاقش دهم و پس از گذرانیدن عده با او ازدواج کن. عبدالرحمن این ایثار و گذشت بزرگوارانه سعد را آنچنان که درخور طبع بلند و عفیف او بود چنین پاسخ گفت: خدای به خانواده و ثروت تو برکت دهد... راه بازار را به من نشان دهید!

خدا در کتابش ستایش و تجلیل از این موضعگیری انصار را جاودانه ساخته و فرموده است:

﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ[الحشر: ۹].

«و کسانی که در این سرا [= سرزمین مدینه‌] و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که به سویشان هجرت کنند دوست می‌دارند، و در دل خود نیازی به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمی‌کنند و آن‌ها را بر خود مقدم می‌دارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند».

استاد ما مرحوم دکتر محمد عبدالله دراز در کتاب «الدین» می‌گوید: «خدمت شایانی که ادیان به جامعۀ بشری می‌کنند به تصحیح رفتار، و تنظیم معاملات، و اجرای قوانین عادلانه، و مقاومت در برابر هرج و مرج و فساد اجتماعی محدود نمی‌گردد. دین یک وظیفه دیگر مثبت دارد که اثری بسیار ژرفتر از این‌ها در کیان جامعه برجای می‌گذارد. دین دل‌های پیروانش را با ریسمان محبت و مهربانی به هم می‌بندد که هیچ پیوند نژادی، زبانی، همسایگی یا منافع مشترک، به پایۀ آن نمی‌رسد. بلکه همۀ این روابط. هرچند بعضی آثار ظاهری داشته باشند، و مثلاً از آزاررسیدن انسان‌ها به یکدیگر جلوگیری کنند، یا متقابلاً به یکدیگر نیکی‌‌هایی بکنند، همچنان یک سلسله روابط سطحی بیش نیستند. درست مانند ریسمان‌هایی هستند که افراد را در کنار یکدیگر قرار می‌دهند، همانطور که چند تکه چوب را به هم می‌بندند و همچنان شکاف‌ها و فاصله‌ها و حریم‌های فردی و موانع روانی میان افراد وجود دارد. تا زمانی که پیوند برادری عقیدتی و مشارکت در ارزش‌های والای معنوی آنان را به یکدیگر پیوند می‌دهد. دیگر کثرت به وحدت می‌گراید، و جان‌های این انسان‌ها مانند آئینه‌های متقابل می‌شوند که عکس هرکدام در دیگری منعکس می‌گردد. حتی بسیار می‌شود که این وحدت روحی جای آن وحدت‌های از نوع دیگر را کاملاً پر می‌کند، و نیرومندترین و پردوام‌ترین رابطه‌ها و پیوندها را منعقد می‌گرداند، و افرادی را از نژادهای گوناگون و لهجه‌های متفاوت، و مناطق دور از هم که منافع مشترک نیز ندارند، به یکدیگر پیوند می‌دهد. حتی بسیار دیده می‌شود دولت‌هایی که بر محور منافع مشترک میهنی بر چند ملیت حکومت می‌کنند، ناگزیر می‌شوند که بعضی از اصول معارف مشترک میان همۀ ادیان را مانند اصل تعاون در امور خیریه همبستگی و دفاع در برابر دشمنان و غارتگران به کمک طلبند. از این رو، به حق گفته‌اند که «میهن‌پرستی که هیچ انگیزه‌ای اخلاقی و دینی ندارد، یک قلعۀ شکسته است که هر زمان ممکن است فرو ریزد. از آنچه گفتیم به این نتیجه می‌رسیم که دین در جامعه‌های بشری در حکم قلب نسبت به سایر اندام‌های بدن آدمی است».