نقش ایمان در زندگی

فهرست کتاب

تبهکاری‌ها و زشتکاری‌ها زاییدۀ بی‌ایمانی و سنگدلی است

تبهکاری‌ها و زشتکاری‌ها زاییدۀ بی‌ایمانی و سنگدلی است

دل‌های با ایمان از مهر و محبت تهی نیستند. اما کفر به خدا و آخرت دلی سخت و سنگ در پی دارد، و معمولاً انسان‌های سنگدل‌اند که بدترین نابکاری‌ها را که از آن‌ها لرزه بر اندام انسان می‌افتد، انجام می‌دهند.

اگر تاریخ را ورق بزنیم، مشاهده می‌کنیم که تبهکاری‌های وحشتناک را همواره آدم‌هایی انجام داده‌اند که برای خدا جایگاه ارزشی قائل نیستند و حسابی برای آخرت باز نمی‌کنند. فرعون آن آدم سرکش و متکبر و زورگوی که مردان را سر می‌برید، و زنان را به بی‌عفتی می‌کشانید، ایمان به بازگشت به خدا و آخرت نداشت که آن کارهایی را که کرد، کرد.

﴿وَٱسۡتَكۡبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُۥ فِي ٱلۡأَرۡضِ بِغَيۡرِ ٱلۡحَقِّ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ إِلَيۡنَا لَا يُرۡجَعُونَ ٣٩[القصص: ۳۹].

«او و لشکریانش در آن سرزمین به ناحق اتسکبار ورزیدند و باور کردند که به سوی ما نخواهند آمد».

﴿وَقَالَ مُوسَىٰٓ إِنِّي عُذۡتُ بِرَبِّي وَرَبِّكُم مِّن كُلِّ مُتَكَبِّرٖ لَّا يُؤۡمِنُ بِيَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ ٢٧[المؤمن: ۲۷].

«و موسی گفت: من به پروردگار خودم و پروردگار شما از هر آدم متکبری که به روز حساب ایمان ندارد پناه می‌برم».

«نِرون» که روم را به آتش کشید، «لنین» که در یکی از نامه‌هایش به ماکسیم گورکی می‌گوید: کشتن سه چهارم از ساکنان جهان در راه کمونیست‌کردن یک چهارم باقیمانده چیزی نیست! قربانگاه‌هایی که مادیگرایان کمونیست در افغانستان به راه انداختند، و مردم را زنده به گور کردند، و جنازه‌ها را در خیابان‌ها افکندند. بهترین گواه بر سنگدلی این مادیگرایان است. انقلاب مجارستان و خون‌هایی که طی آن به زمین ریخت، خود دلیل دیگری است.

بالاتر از این، بلاهایی که خود کمونیست‌ها بر سر یکدیگر می‌آورند، دلیل آشکاری است بر این که دل‌هایشان مانند سنگ، بلکه از سنگ سخت‌تر است. روزنامه نگار معروف، «علی امین» (در کتاب «أفکار للبیع» ص ۱۴۱ در مقاله‌ای تحت عنوان «انصار الطغاة» می‌گوید:

در کتاب «بر سر کمونیست‌ها چه می‌آید؟» که یک نویسندۀ روسی به نام «میخائیل بادیُف» نوشته، آمار عجیبی از تعداد کسانی که «استالین» پس از مرگ «لنین» اعدام کرد به دست داده شده است. «استالین» همۀ اعضای نخستین جلسۀ شورای‌عالی حزب را که پس از مرگ لنین تشکیل شد و به اتفاق آرا استالین را انتخاب کردند، اعدام کرد.

همۀ وزیران «لنین» را به خیانت متهم کرد و اعدام کرد.

هشتاد درصد دبیران اتحادیه‌های کارگران را که اجتماع کردند و انتخاب وی را تبریک گفتند، اعدام کرد.

۱۵ عضو از ۲۷ عضوی که کمیسیون تدوین قانون اساسی را در ۱۹۳۶ تشکیل دادند، اعدام کرد.

۴۳ نفر از ۵۳ نفر دبیران حزب را که سازماندهی حزب کمونیست را برعهده داشتند، اعدام کرد.

۷۰ عضو از ۸۰ عضو شورای عالی دفاع شوروی را اعدام کرد.

از ۵ مارشال ارتش سرخ ۳ تن را اعدام کرد.

۹ وزیر از ۱۱ وزیر را که هیئت و زیران او را در ۱۹۳۶ تشکیل می‌دادند، اعدام کرد.

۶۰ درصد از فرماندهان ارتش سرخ و ۳۰۰۰۰ نفر از کارمندان دولت را اعدام کرد. خلاصه این که کمونیزم با سرعت بی‌نظیری خودش را می‌خورد و از پای درمی‌آورد.

راز همۀ این‌ها آنست که در شوروی (سابق) آزادی وجود ندارد. کسی که در رأس دولت است، می‌تواند هرکس را که با او مخالف است، محکوم گرداند؛ و بدون محاکمه برای او هر حکمی را صادر کند، و به هیچکس اجازه ندهد که آزادانه رأی دهد، و اعتراض کند، و به او بگوید: «بیا که باهم پای میز عدالت برویم!»

سخنی که ما می‌گوییم اینست که نبودن آزادی رمز این همه تبهکاری و نابکاری، و این همه قربانگاه‌های هولناک نیست. در طول تاریخ، دیکتاتورهای زیادی بر ملت‌ها فرمانروایی کرده‌اند، اما با دشمنان چنین رفتاری را که این کمونیست‌ها با یاران خودشان و اعضای حزب خودشان کرده‌اند، نکرده‌اند. راز این جنایات و بی‌رحمی‌ها دل‌هایی هستند که از ایمان تهی شده، و در نتیجه از مهر و محبت و انسان دوستی و نوعدوستی خالی شده‌اند.