۴- استدلالیبودن:
ایدئولوژی اسلام، یک ایدئولوژی کاملاً استدلالی است و هرگز برای اثبات اصول عقایدش از تحکم و تحمیل و قبول اجباری بهره نمیگیرد، چنانکه بعضی از مکتبهای دیگر میگویند: در رابطه با عقایدت کور باش! یا این که میگویند: نخست ایمان بیار، سپس بدان! یا این که میگویند: اول هردو چشمت را ببند، بعد دنبال من بیا! یا این که میگویند: تقوی یعنی نادانی، بلکه کتاب آسمانی اسلام به صراحت میگوید:
﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١١١﴾[البقرة: ۱۱۱].
«بگو: برهانتان را بیاورید، اگر راستگویانید».
هیچیک از علمای اسلامی چنین سخنی را نخواهد گفت که آن فیلسوف و قدیس مسیحی اوگوستین گفت:
من به این مطلب ایمان میآورم، چون که محال عقلی است! بلکه علمای اسلامی متفق القول میگویند: ایمان تقلیدی پذیرفته نیست!.
اسلام در پایهریزی اصول عقاید فقط قلب و وجدان را مخاطب قرار نمیدهد و فقط به این دو اکتفا نمیکند، بلکه برای اثبات هریک از اصول عقاید دلایل محکم و برهانهای روشن و استدلالهای ساده و همه کس فهم دارد که زمام خِرَدها را در دست میگیرند، و به دلها راه پیدا میکنند. علمای اسلام میگویند: عقل پایه و مبنای نقل است، و نقل صحیح با عقل صریح مخالفتی ندارد.
اینست که میبینیم قرآن مجید در رابطه با خداشناسی دلایلی و شواهد بسیاری از جهان آفرینش و جسم و جان انسان و تاریخ بشر بر میشمرد و در پرتو آنها وجود خدا، و یگانگی خدا، و کمال مطلق الهی را به اثبات میرساند. همچنین وقتی که دربارۀ رستاخیز و قیامت سخن میگوید برای اثبات ممکنبودن آن به آفرینش نخستین انسان و آفرینش انسان و زمین و زندهگردانیدن زمین پس از مُردنش، استدلال میکند، و برای بیان حکمت وجود رستاخیز، عدل الهی را در رابطه با پاداش نیکوکاران و کیفر تبهکاران، دلیل میآورد:
﴿لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى ٣١﴾[النجم: ۳۱].
«تا کیفر دهد کسانی را که بد کردند با کردار خودشان و پاداش دهد، کسانی را که نیکی کردند با بهترین پاداش».