ترس از خدا و روز رستاخیز و نقش آن در تربیت
این بخشی بود از اظهارات و گواهیهای ملحدان در رابطه با تأثیر دین در اخلاق و رفتار. با وجود این، عدهای شایع میکنند که شیوۀ دینی که انسانها را از خدا و سنجش اعمال میترسانند، با تربیت شخصیت آزاد و مستقل و تکامل یابنده منافات دارد.
ما به این عده میگوییم – علاوه بر مطالبی که قبلاً بیان کردیم – که عاریکردن تربیت از عامل ترس به طور تام و مطلق، یک ادعای بیاساس و یک خیال موهوم است، و انکار واقعیت انسانی است که خدا او را آفریده است و موجودی است که بیم و امید، و آرزو و واهمه در کارهایش مؤثر است. حال اگر قرار است بالاخره ترس به نحوی در کار باشد، چه بهتر از این که ترس، از دارندۀ همۀ جهان، و آفرینندۀ همه آفریدگان، و تنها صاحب اختیار و صاحب فرمان در همۀ امور این جهان باشد، و پس از آن همۀ روزنههای دیگر ترس را ببندیم. از هیچ آفریدهای نباید بترسیم، کوچک یا بزرگ، مگر مواردی که فطرت و طبیعت اقتضا دارد. و این به راستی منبع شجاعت، و مایۀ نیرومندی است. چنانکه خداوند در قرآنکریم دربارۀ مؤمنان میفرماید:
﴿ٱلَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَٰلَٰتِ ٱللَّهِ وَيَخۡشَوۡنَهُۥ وَلَا يَخۡشَوۡنَ أَحَدًا إِلَّا ٱللَّهَۗ﴾[الأحزاب: ۳۹].
«کسانی که پیامهای الهی را میرسانند و از او واهمه دارند و از هیچکس به جز خدا واهمه ندارند».
﴿يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ﴾[المائدة: ۵۴].
«در راه خدا جهاد میکنند و از سرزنش هیچ سرزنشکنندهای نمیترسند».
﴿إِنَّمَا ذَٰلِكُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ يُخَوِّفُ أَوۡلِيَآءَهُۥ فَلَا تَخَافُوهُمۡ وَخَافُونِ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ ١٧٥﴾[آلعمران: ۱۷۵].
«جز این نیست که شیطان یارانش را میترساند. پس از آنان نترسید و از من بترسید، اگر ایمان دارید».
﴿فَلَا تَخۡشَوُاْ ٱلنَّاسَ وَٱخۡشَوۡنِ وَلَا تَشۡتَرُواْ بَِٔايَٰتِي ثَمَنٗا قَلِيلٗاۚ﴾[المائدة: ۴۴].
«پس از مردمان نترسید و از من بترسید و آیات مرا به بهای اندک مفروشید».
و در اخبار آمده است: «کسی که از خدا ترسید، خدا همه چیز را از او میترساند، و کسی که از خدا نترسید خدا او را از همه چیز میترساند».
بگذریم از این که ترس مؤمن از پروردگارش، ترس از یک قاضی عادل است که مبادا به خاطر جرمی که مرتکب شده است او را به کیفر برساند، نه ترس از یک فرمانروای بیرحم که بیگناهان را به گناه تبهکاران میگیرد. ترس انسان با ایمان از پروردگار رحیم و رحمان، بسیار شباهت دارد به ترس پسر از خشم پدر، هنگامی که از راه و روش راست انحرافی پیدا میکند. برعلاوه این ترس آمیخته با امید به عفو و گذشت خدای منان، و آرزومندی نسبت به رحمت واسعۀ او است، مانند آن کسانی که خدا در قرآن توصیفشان فرموده که:
﴿أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ﴾[الإسراء: ۵۷].
«آنان کسانی هستند که با خدا راز و نیاز میکنند، و انواع وسیلهها را هرکدام که نزدیکتر باشند، برای رسیدن به مقام قرب الهی میجویند. و رحمت او را امیدوارند، و از عذاب او میترسند».
قرآن همواره حد وسط میان خوف و رجاء، بیم و امید، را توصیه میکند. نه این درست است که ترس به نومیدی از رحمت و عنایت الهی بیانجامد، و نه آن درست است که امیدواری به رحمت الهی کار انسان را به ایمنشدن از مکر خدا بکشاند.
﴿فَلَا يَأۡمَنُ مَكۡرَ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡخَٰسِرُونَ ٩٩﴾[الأعراف: ۹۹].
«که از مکر خدا ایمن نمیگردند، مگر آن عده که زیانکارانند».
و همچنین:
﴿لَا يَاْيَۡٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٨٧﴾[یوسف: ۸۷].
«از رحمت و عنایت الهی نومید نمیگردند، مگر آن عده که کافران و ناسپاسند».
اوصافی که در قرآنکریم برای خدای متعال برشمرده شده است، این توازن را در روحیۀ انسان مؤمن پدید میآورد:
﴿غَافِرِ ٱلذَّنۢبِ وَقَابِلِ ٱلتَّوۡبِ شَدِيدِ ٱلۡعِقَابِ﴾[المؤمن: ۳].
«آمرزندۀ گناه پذیرندۀ تو به سخت کیفر».
﴿ٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ وَأَنَّ ٱللَّهَ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٩٨﴾[المائدة: ۹۸].
«بدانید که خدا سخت کیفر است و خدا آمرزگار و مهربان است».
﴿۞نَبِّئۡ عِبَادِيٓ أَنِّيٓ أَنَا ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٤٩ وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ ٱلۡعَذَابُ ٱلۡأَلِيمُ ٥٠﴾
[الحجر: ۴۹-۵۰].
«باخبر گردان بندگان مرا که من خود آمرزگار و مهربانم و عذاب من هم عذاب دردناک است».
حالا ببینم، چگونه این ترس، با یک روش تربیتی صحیح منافات دارد، و سد راه پرورش و تکامل شخصیت انسانی است؟!