انسان با ایمان همنشین پیامبران و صدیقان است:
انسان با ایمان هیچگاه احساس نمیکند که از برادران ایمانیاش جدا شده است.
اگر آنان همراه او و در مسجد او یا در خانۀ او نیستند، در اندیشۀ و درون او به سر میبرند، و در فکر و وجدان او زندگی میکنند. هرگاه که نماز میگذارد، هرچند که نمازش فُرادی باشد، از قول آنان با خدا سخن میگوید:
﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ ٥﴾[الفاتحة: ۵].
«تو را میپرستیم و از تو مدد میجوئیم».
دعا که میکند از زبان آنان دعا میکند:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾[الفاتحة: ۶].
«ما را به راه راست هدایت فرما».
وقتی از خودش یاد میکند از آنان نیز یاد میکند:
«السَّلامُ عَلَيْنَا وَعَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِينَ»
«سلام بر ما و بندگان شایستۀ خدا».
بسیار فراتر از آن میاندیشد که نه فقط با دینداران هم روزگار خویش به سر میبرد، بلکه پای بر مرز اعصار و قرون میگذارد، و مسافتهای طولانی را درمینوردد، و از ورای سالیان دراز با مسلمانان دیگر دورانها زندگی میکند، و این دعای بندگان صالح خدا را تکرار میکند:
﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ﴾[الحشر: ۱۰].
«پروردگارا ما را بیامرز و برادران ما را نیز که در ایمان بر ما پیشی گرفتهاند بیامرز».
انسان با ایمان احساس میکند که در پرتو ایمان و عمل صالحش، با پیامبران و فرستادگان مقرب خدا و با همۀ صدیقان و شهیدان و صالحان هر امت و ملت و هر دوره و زمان همزیستی و همنشینی دارد:
﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا ٦٩﴾[النساء: ۶۹].
«و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!».
کدام انسان خوشبختتر از آن انسانی است که با این انسانهای قدوه همرأی باشد و آنان همراه او باشند؟ البته این همنشینی و همراهی با پیکر و صورت نیست. همنشینی و همراهی روح و وجدان است و فکر و قلب. همین برای او بس است که با آنان است نه پشت سرشان و نه نزدیک به آنان.
کسی نپندارد که همراهی و همگامی این برگزیدگان با انسان مؤمن چیز ساده و پیشپاافتادهای است یا موضوعی است موهوم و خیالی. تفاوت بسیاری هست میان انسانی که تاریخش عبارت از تاریخ شخص خودش یا خانواده و خاندان یا مثلاً حزبش باشد که این انسان آنچنان وسعت وجودی ندارد، و دیوارهای خانۀ هستیاش نزدیک به هم و سر بهم آوردهاند؛ با انسانی که تاریخش عبارت است از تاریخ ایمان و هدایت از عهد آدم ابوالبشر. تاریخ این انسان عبارت است از تاریخ نوح÷، ابراهیم÷، موسی÷، عیسی÷، محمد ج؛ پیامبران اولوالعزم و دیگر صاحبان نبوت و رسالت از نخستین روزی که خدا برای انسانها پیامبری فرستاده و کتابی نازل کرده است. این انسان در هر سختی و دشواری و گرفتاری که در زندگیش پیش بیاید، از این تاریخ ایمانی و آکنده از انواع تجربهها و بینشهای تاریخی الهام میگیرد، و در برابر موانع که قرار میگیرد، به این سابقۀ صدها و هزارها سال تکیه میکند. از این تاریخ کهن هم الگو میگیرد و راهبری میشود و هم قوت قلب میگیرد و تسکین مییابد. با این تاریخ ریشهدار انس میگیرد و به آن محبت میورزد. از همۀ اینها برای اندیشهاش توشه برمیگیرد، و برای دلش کسب روشنائی میکند، و در تصمیم و ارادهاش از آن مدد میگیرد.