- در اطاعت از قانون و امانتداری
فاروق اعظم عمر بن خطابس قانونی گذاشت که به موجب آن آمیختن شیر به آب قدغن گردید. اما آیا چشم قانون میتواند کسانی را که با قانون مخالفت میکنند ببیند؟ آیا دست قانون میتواند مچ کسانی را که شیر را با آب میآمیزند بگیرد؟ قانون ناتوانتر از این است، اما ایمان کار خودش را در اینگونه موارد میکند!
داستان آن مادر و دختر را در همین باب آوردهاند: مادر میخواهد برای افزایش درآمدش شیر را با آب بیامیزد، و دختر قدغنکردن امیرالمؤمنین را به یاد او میآورد. مادر میگوید: ما کجا و امیرالمؤمنین کجا؟! او ما را نمیبیند! و دختر آن جواب کوبندۀ خودش را میدهد: اگر امیرالمؤمنین ما را نمیبیند، پروردگار امیرالمؤمنین که ما را میبیند!!.
وقتی مسلمانان وارد مدائن شدند و غنیمتها را فراهم آوردند، مردی جلو آمد که غنیمتی به همراه داشت آن را به مسؤول جمعآوری غنائم داد. کسانی که با او بودند، گفتند: هرگز مانند این ندیدهایم. همۀ آنچه ما گرد آوردهایم. به این اندازه ارزش ندارد. حتی نزدیک به این هم نیست!! به او گفتند: چیزی گرفتهای؟ گفت: این را بدانید که به خدا، اگر برای خدا نبود این را نزد شما نمیآوردم! دریافتند که آن مرد شخصیتی دارد، گفتند: تو کیستی؟ گفت: نه به خدا، خودم را به شما معرفی نمیکنم تا مرا بستایید، یا به دیگران معرفی کنید تا از من قدردانی کنند. بلکه خدا را شکر میکنم و به پاداش او خرسندم. یکی را دنبالش فرستادند تا به نزد اطرافیانش رفت. پرسید که او کیست؟ معلوم شد که «عامر بن عبد قیس» است.
غنیمتهای بسیاری را به نزد عمر فاروق آوردند که سبک وزن و سنگین قیمت بودند. لشکریانی که خالصانه برای خاطر خدا کار میکردند و پاداش و سپاسی نمیخواستند این غنائم را با دست خودشان آوردند و به بیت المال دادند، عُمرس با حالت تقدیر و ستایش گفت: کسانی که این غنائم را به بیت المال آوردهاند به راستی امانتدارند.
عبدالله بن دینار گفت: با عمر بن خطابسبه سمت مکه رفتیم. در بین راه برنامۀ عروسییی پیش آمد، شبانی از کوه پایین میآمد چون نزدیک ما رسید، عمرس به او گفت: ای شبان، از این گوسفندان یک بره به من بفروش، گفت: من بردۀ زرخریدم! فاروق اعظم خواست او را آزمایش کند، گفت: به آقایت بگو: گرگ آن را خورد! شبان گفت: پس خدا کجاست؟! (خدا که حاضر و شاهد است) عمر گریست و با آن بردۀ زرخرید همراه شد و او را از مولایش خریداری کرد و آزاد نمود و به او گفت: این سخن در دنیا تو را آزاد گردانید، امیدوارم که در آخرت نیز تو را آزاد گرداند!