نیرومندی
انسان در زندگانی آرزوهای گسترده و هدفهای دور و نزدیک دارد. اما راه رسیدن به این آرزوها و هدفها پر خس و خاشاک و طولانی است. گردنههای گوناگون بر سر راه او وجود دارد. موانع بسیاری پیش روی دارد. بعضی از این موانع و تنگناها ناشی از طبیعت است، و مقتضای سنتهای الهی است. بعضی هم از خود افراد بشر است. بنابراین، ناگزیر انسان باید پیوسته در کشش و کوشش باشد، و به کار پیگیر ادامه دهد، تا بر دردها و ناملایمات چیره گردد و هدفها و آرزوهایش را جامۀ عمل بپوشاند.
در چنین گیروداری، انسان چقدر نیازمند نیرویی است که او را پشتیبانی کند، و بازویش را توان بخشد، و دستش را بگیرد، و گردنههای صعب العبور را در برابرش هموار گرداند، و دشواریها را از سر راهش بردارد، و راه را برایش روشن گرداند؟...
چنین نیروی را جز در سایۀ عقیده و در رکاب ایمان به خدا نمیتوان به دست آورد. ایمان به خدا است که ما را نیرومند میسازد، و روحیۀ ما را تقویت میکند. انسان با ایمان جز به فضل الهی امید نمیبندد، و جز از عذاب الهی نمیهراسد، و وقتی با خداست، به هیچ چیز نمیاندیشد. او نیرومند است، هرچند که در دستش سلاحی نباشد. ثروتمند است، هرچند گنجینههایش از زر و سیم آکنده نباشد. عزیز و ارجمند است، هرچند که تبار و یارانی نداشته باشد. استوار است، هرچند کشتی زندگی متلاطم گردد، و امواج غول پیکر از هر سوی بر سر او فرود آیند!
انسان با ایمان در پرتو ایمانش از دریا و موج و طوفان نیرومندتر است. در حدیث آمده است:
«اگر خدا را آنچنان که باید میشناختید، با دعای شما کوهها از جای کنده میشدند».
این نیرومندی افراد با ایمان منبع نیرومندی جامعه نیز میتواند باشد. یک جامعه وقتی که فرزندان نیرومند و استواری داشته باشد، میتواند در قلههای خوشبختی سیر کند. و به عکس، دیگر جامعه تا چه اندازه میتواند بدبخت باشد، وقتی که مجموعهای از انسانهای ناتوان و از کارافتاده داشته باشد؛ مردمی که نتوانند دوستی را یاری کنند، یا دشمنی را بترسانند، یا نهضتی را برپا کنند، یا پرچمی را برافرازند؟»