دانشمندان اسلامی سرود عظمت انسان را میسرایند:
این بود یک برداشت گذرا و شتابزده، اما دستهبندی شده و روشن از چهرهای که قرآن مجید از انسان ترسیم کرده است، راجع به این جایگاه والای انسان همۀ پیشوایان اسلام و داشمندان اسلامی در جوامع گوناگون بشری و در رشتههای تخصصی مختلف دادِ سخن دادهاند.
دانشمندفقیه ابوبکر بن العربی گوید: خدای متعال آفریدهای نیکوتر از انسان نیافریده است. خدای متعال او را زنده، دانشمند (عالم)، توانا (قادر)، سخنگو (متکلم)، شنوا (سمیع)، بینا (بصیر)، مدیر (مدبر)، خردمند (حکیم) آفریده است. و اینها همه صفات پروردگار جل و علا است!
محمد غزالی در کتاب احیاء العلوم ربع منُجیات، ص ۲۶۳ انگیزههای عشق بنده به خدای متعال را تشریح میکند. از جمله تناسب و تشابه انسان را با خدای عزّ وجل مطرح میکند، و توضیح میدهد که این یک تناسب و تشابه باطنی و درونی است و کاری به همانندی و مشابهت در چهرهها و نمودارها ندارد که مربوط به مفاهیم باطنی است. بعضی از این مفاهیم روا است که در کتابها نگاشته شوند، و بعضی دیگر روا نیست که نوشته شوند... بعد میافزاید: از جمله مفاهیمی که اشکالی ندارد مطرح شوند، نزدیکی بنده به پروردگار عزّ وجل است در صفاتی خدا خود انسان را فرموده است که در آن صفات به خدا اقتدا کند، و خلق و خوی ربانی را به خود گیرد تا جایی که گفتهاند: «خویشتن را با خلق و خوی خدایی آراسته گردانید»، و این در رابطه با یادگیری صفات پسندیدهای است که همۀ آنها از صفات خدایی است. دانش، نیکی، نیکوکاری، نرمش و مدارا، خیررسانی، خیرخواهی و مهربانی نسبت به زیردستان و راهنمایی آنان به حق و حقیقت، و بازداشتنشان از باطل، و دیگر توصیههای شریعت مقدس اسلام. همۀ اینها انسان را به خدای سبحان پروردگار متعال نزدیک میگردانند. اما آن مفاهیمی که روا نیست در کتابها نوشته شوند و مناسبات خاصی هستند که به آدمیان اختصاص دارند، همانهایند که در این فرموده خدای متعال مورد اشاره واقع شدهاند:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي﴾[الإسراء: ۸۵].
«و میپرسندت دربارۀ روح، بگو: روح از امر پروردگار من است».
ملاحظه میکنید که خدا بیان میفرماید که روح یک پدیدۀ ربانی بیرون از محدودۀ دسترس عقل بشری است. روشنتر از این، سخن دیگر خدای متعال است که میفرماید:
﴿فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي﴾[ص: ۷۲].
«پس گاهی که او را آراستم و راست کردم و در او از روح خود دمیدم».
و به همین جهت بود که فرشتگانش را به سجده در برابر آدم واداشت، این سخن خدای متعال نیز اشاره به همان مطلب دارد. «من میخواهم در زمین خلیفهای بگذارم» آدم سزاوار خلافت الهی نشد، مگر به همین مناسبت... حدیث رسول اکرم جکه در صحیح مسلم آمده است نیز به همین مطلب اشاره دارد که میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ»
خدا آدم را بر صورت خویش آفرید! تا آنجا که کوتهنظران گمان کردند که صورتی جز صورت ظاهری که با حواس پنجگانه درک میشود وجود ندارد، و به شبیهسازی خدا و مجسمهپردازی برای خدا، و نقاشی شکل و قیافۀ خدا نشستند که بیشک پاک و منزه و والا و پیراسته است ذات مقدس خدای متعال از آنچه این نادانان میگویند، آن فرموده خدای متعال خطاب به حضرت موسی÷نیز همین اشاره را دارد که به او فرمود: «من بیمار شدم و تو به عیادت من نیامدی؟! عرض کرد: ای پروردگار من! چگونه چنین چیزی امکان دارد؟! فرمود: فلان بندۀ من بیمار شد و تو به عیادتش نرفتی، و اگر به عیادتش میرفتی حتماً مرا نزد او مییافتی!».
این ارتباط و هماهنگی بنده با خدا به ظهور نمیرسد، مگر با مداومت بر نوافل (نمازها و عبادات مستحب) البته بعد از انجامدادن فرائض. چنانکه خدای متعال در حدیث قدسی که در صحیح بخاری آمده فرموده است: «بندهی من پیوسته با نوافل به سوی من تقرب میجوید تا او را دوست بدارم، پس آنگاه که او را دوست داشتم میشوم گوش او که با آن میشنود، و چشم او که با آن میبیند، و زبان او که با آن سخن میگوید...».
(امام ابن قیم در کتاب مدارج السالکین، ج ۱، ص ۲۱۰) میگوید: بدان که خدای سبحانه و تعالی اختصاص داد نوع انسان را از میان آفریدگانش به این که او را گرامی داشته و بسیار به او عطا فرموده و او را برتری بخشیده است. خدا انسان را برای خودش آفریده، و همه چیز را برای انسان آفریده است، و امتیازهای ویژه معرفت و محبت و قرب و کرامت را به او مخصوص گردانیده است و موجودات دیگر را از این امتیازات بهرهمند نگردانیده است، هرآنچه در آسمانهایش و زمینش و هرآنچه در فاصلۀ میان آنها است مسخر او گردانیده است، حتی فرشتگان را که مقربان درگاه خدای متعالاند، به خدمت انسان واداشته است. و آنان را نگهبانان انسان قرار داده است که انسان را در خواب و بیداری و سفر و حضر محافظت کنند... و برای انسان و بر انسان کتابهایش را نازل گردانیده است، و انسان را به رسالت برگزیده و برای انسان رسول برگزیده است و با انسان به گفتگو پرداخته است و از او سؤال کرده و به سؤالات او پاسخ داده است. پس انسان مقامی دارد که دیگر آفریدگان از آن برخوردار نیستند.