مؤمن به قسمت و روزی خودش راضی است
انسان با ایمان به روزی که خدا برایش مقرر کرده است راضی است. و امتیازات و برخوردهایی که خدا به او داده او را راضی میگرداند. زیرا به عدالت خدا در تقسیم روزی ایمان دارد، و حکمت او را در توضیح برخورداریها قبول دارد، و فضل و رحمت خدا را در بهرهها و موهبتهایی که به بندگانش ارزانی داشته است باور دارد، و اینست معنای «قناعت» که ادیان مردم را به آن ترغیب میکنند، و حکیمان و عارفان همگان را به آن تشویق میکنند.
مردم، از جمله ستمهایی که کردهاند این است که بر واژۀ «قناعت» نیز ستم روا داشتهاند و پنداشتهاند که قناعت عبارت است از رضایتدادن به کاستیها و پذیرفتن یک زندگی توأم با ذلت و خواری، سست همتی در به دستآوردن امتیازات برتر، و میرانیدن تمایلات ترقی طلبانۀ مادی و معنوی، و تجلیل و تمجید از گرسنگی و فقر و محرومیت. همۀ اینها، چنانکه در کتاب دیگرم «مشکلة الفقر و کیف عالجها الإسلام» بیان کردهام (که به فارسی ترجمه و چاپ شده است)، یک اشتباه آشکار است و یک گمراهی بزرگ. حقیقت اینست که قناعت هرگز رابطهای با توهمات بیشترِ مردم از قناعت ندارد و پیش از هرچیز قناعت دو معنا دارد.
معنای اول قناعت اینست که انسان طبیعتاً طمع و حرص شدیدی نسبت به دنیا دارد و تقریباً سیرشدنی و دستبرداشتنی از دنیا نیست. این حدیث نبوی مطلب را به خوبی ترسیم کرده است:
«لو كان لابن آدم واديان من ذهب، لابتغى ثالثا، ولا يملأ عين ابن آدم إلا التراب»
«اگر آدمیزاد دو وادی آکنده از طلا داشته باشد سومی را میطلبد و چشم آدمیزاد را پر نمیکند، مگر خاک».
دین بناچار باید انسان را به اعتدال در کوشش برای کسب ثروت، و اجمال در طلب رزق هدایت کند، تا بتواند توازن و تعادل روحیه و زندگی او را تضمین کند، و به او آرامشی را که رمز خوشبختی است بدهد، و از افراط و زیادهروی که روح و جسم او را باهم فرسوده میسازد، برحذر دارد از همین رو است که پیامبر اکرم جفرموده است:
«يا أيها الناس، اتقوا الله وأجملوا في الطلب، فإن نفسا لن تموت حتى تستوفي رزقها، وإن أبطأ عنها، فاتقوا الله وأجملوا في الطلب، خذوا ما حل، ودعوا ما حرم»
«ای مردم! خدا را در نظر بگیرید و اجمال در طلب پیشه کنید که هیچ جانداری نمیمیرد، تا آن که روزیش را تمام و کمال دریافت کند، هرچند که دیر به دستش رسد. پس خدا را در نظر بگیرید و اجمال در طلب پیشه کنید. اگر حلال به دستتان آمد برگیرید، و اگر حرام بر سر راهتان قرار گرفت آن را واگذارید».
اگر دین انسان را رها کند تا تسلیم تمایلات حرص و طمع خویش گردد، برای خود و جامعهاش خطرناک خواهد شد. پس ناگزیر باید دین تمایلات او را به سوی ارزشهای برتری جهت بخشد، و به مفاهیم ماندگارتری متوجه سازد و به روزی برقرارتر و با دوامتری بشارت دهد. و این وظیفۀ دین است.
﴿وَلَا تَمُدَّنَّ عَيۡنَيۡكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعۡنَا بِهِۦٓ أَزۡوَٰجٗا مِّنۡهُمۡ زَهۡرَةَ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا لِنَفۡتِنَهُمۡ فِيهِۚ وَرِزۡقُ رَبِّكَ خَيۡرٞ وَأَبۡقَىٰ ١٣١﴾[طه: ۱۳۱].
«و چشمانت را خیره مگردان به برخورداریهایی که به بعضی گروههای این انسانها دادهایم تا شکوه زندگی دنیایشان باشد و به همین وسیله آنها را بیازماییم و روزی پروردگار تو بهتر و ماندگارتر است».
﴿زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِينَ وَٱلۡقَنَٰطِيرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَيۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِكَ مَتَٰعُ ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمََٔابِ ١٤ ۞قُلۡ أَؤُنَبِّئُكُم بِخَيۡرٖ مِّن ذَٰلِكُمۡۖ لِلَّذِينَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ﴾[آل عمران: ۱۴-۱۵].
«آراسته شده است برای مردم عشقهای شهوانی به زنان و فرزندان و کیسههای بزرگ پر از زر و سیم و اسبهای نشاندار و چارپایان و کشتزارها. اینها همه دست مایۀ زندگی دنیایند، و خدا نزد او است جایگاه خوبی برای بازگشت انسان * بگو: آیا خبرتان دهم به بهتر از اینها؟ برای کسانی که تقوا پیشه کنند باغهایی است که در زیر آنها جویبارها جاری است و در آنها ماندگار خواهند ماند. و همسران پاک و خشنودی خدا...».
ایمان در این رابطه کارش اینست که از آن شدت و حرارت و حرص و طمع بکاهد، و آن آز را مهار کند تا بر روح بشر چیره نگردد، و زندگی انسان را با نگرانیها و اضطرابات دائمی تباه نگرداند. انسانی که به کم نسازد، با زیاد سیر نگردد، حدت و شدت تشنگیاش را با آنچه خودش دارد نمیتواند فرونشاند، و چشمش دنبال چیزهایی است که از آن دیگران است. حلال او را سیر نگرداند، و در برخورد با حرام آب از لب و لوچهاش سرازیر میگردد، هیچگاه احساس رضایت و آرامش نمیکند. انسانهایی این چنین همانند جهنماند که خدا همۀ ما را از آن پناه دهد. میلیونها انسان را درمیبلعد، و وقتی ندا میرسد که آیا پر شدهای؟ میگوید آیا بازهم هست؟! کار ایمان این است که جانها را به ارزشهای جاودانۀ معنوی متوجه گرداند. و به سرای باقی آخرت رویآور سازد. انسان با ایمان است که میداند ثروتمندی، اگر در جستجوی ثروت و خواهان آن باشد در فراوانی دارایی و بیشتر اندوختن این کالاهای کمارزش فانی نیست، بلکه اساساً ثروت و بینیازی در درون انسان است، و در حدیث نیز آمده است:
«لَيْسَ الْغِنَى عَنْ كَثْرَةِ الْعَرَضِ، إِنَّمَا الْغِنَى غِنَى النَّفْسِ»
«ثروتمندی و بینیازی به فراوانی دارایی نیست. ثروتمندی و بینیازی به توانگری روح انسان است».
معنای دوم قناعت اینست که انسان به چیزهایی که خدا به او داده و نمیتواند آنها را تغییر بدهد، راضی باشد، و در محدودۀ دادههای خدا و مقدرات زندگیش نشاط و فعالیت داشته باشد، و در زندگی تمنای چیزهایی را که برای او میسر نیست نکند، و به سوی چیزهایی که به دیگران داده شده و به او داده نشده است سَرَک نکشد. فی المثل پیرمرد نباید تمنای نیرو و حرارت جوانی کند، و خانمی که از زیبایی بهرهای ندارد نباید از روی حسادت و بدخواهی به خانمهای زیبا نگاه کند، و آن جوان کوتاهقد نباید با حسرت و افسوس به آن آقای بلندقد بنگرد، آن بیاباننشین که در یک زمین خشک و بایر زیست میکند، نباید وسائل رفاه و زندگی بیدرد سر شهرنشینان را طمع کند. در عهد رسول خدا جگروهی از زنان تمنا میکردند که ای کاش آنچه را که مردان دارند میداشتند. خدا این آیه را نازل کرد:
﴿وَلَا تَتَمَنَّوۡاْ مَا فَضَّلَ ٱللَّهُ بِهِۦ بَعۡضَكُمۡ عَلَىٰ بَعۡضٖۚ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٞ مِّمَّا ٱكۡتَسَبُواْۖ وَلِلنِّسَآءِ نَصِيبٞ مِّمَّا ٱكۡتَسَبۡنَۚ وَسَۡٔلُواْ ٱللَّهَ مِن فَضۡلِهِۦٓۚ﴾[النساء: ۳۲].
«چیزهایی را که خدا به بعضی از شما داده و به بعضی دیگر نداده است تمنا نکنید. مردان از آنچه به دست آورند نصیبی دارند، و زنان از آنچه به دست آرند نصیبی دارند، و از فضل خدای درخواست کنید».
در حالات قحطی و سختی و تنگدستی که برای هر انسان پیش میآید، و زندگی مردم از آن خالی نیست، و در بحرانهایی که در اثر جنگ یا قحطی یا مانند آن بر یک ملتی عارض میگردد، و همچنین برای کشورها و دولتهایی که منابع طبیعیشان کمتر از آنست که رفاه را برای همۀ مردم تأمین کنند و بسیاری از آنان راهی برای تأمین کامل معاش یا کوچکردن از کشورش ندارند قناعت به روزی خدا داده درمان نهایی و مرهم شافی است. این انسانها اگر آرزوی زندگیهای مرفه بعضی انسانها دیگر را بکنند، نه بلندهمتی است و نه تکاپو و فعالیت، بلکه طمع بستن نابجا است و تمنای ناشدنیها و حرص و آزی است که جز غم و اندوه ثمری ندارد.
این انسانها نیازمندند به این که بدانند و باور داشته باشند به این که خوشبختی در فراوانی داراییهای دنیایی نیست. بلکه خوشبختی در درون انسانها است. باید به آنان گفت: «به دادههای خدا رضایت بده تا بینیازترین مردم باشی». «رستگار آن کسی است که به اسلام راه یافته باشد و روزیش کفاف امورش را بدهد و به آن قناعت ورزد» «کم باشد و آدمی را کفایت کند بهتر از آن است که بسیار باشد و آدمی را دچار غفلت سازد».
«إن الغني هو الغني بنفسه ولو أنه عاري المناكب حاف ما كل مافوق البسيطة كافيا وإذا قنعت فبعض شيء كاف»
«توانگری به توانگری روح انسان است، هرچند که جامهای بر تن نداشته و پابرهنه باشد.
همۀ آنچه روی صفحۀ زمین برای تو کافی نیست،
اما وقتی قناعت کنی اندک چیزی برای تو کافی است».
بنابراین، قناعت عبارت از اینست که حریص و آزمند نباشی، و به چیزهایی که از آنِ تو نیست چشم نداشته باشی، و به آنچه در توان تو نیست امید نبندی، تا بتوانی نسیمهای زندگی پاک و پاکیزهای را بر سر و روی خویش حس کنی آن زندگی پاک و پاکیزهای که خدا آن را پاداش اهل ایمان و عمل در این دنیا قرار داده است.
﴿مَنۡ عَمِلَ صَٰلِحٗا مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَنُحۡيِيَنَّهُۥ حَيَوٰةٗ طَيِّبَةٗۖ﴾[النحل: ۹۷].
«هرآنکس که عمل صالحی انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن، و اهل ایمان باشد، او را زندگی پاک و پاکیزهای خواهیم بخشید».
علی بن ابی طالبس «حیوۀ طیبه» در این آیه شریفه را به «قناعت» تفسیر کرده است.