نقش ایمان در زندگی

فهرست کتاب

هرکه رحم و مهربانی نکند، مهربانی نبیند

هرکه رحم و مهربانی نکند، مهربانی نبیند

انسان با ایمان معتقد است که پیوسته به رحمت خدای متعال نیازمند ا ست، و در پرتو همین رحمت الهی است که در زندگی دنیا به سر می‌برد و در آخرت رستگار می‌گردد. اما یقین دارد که به رحمت الهی جز از طریق مهر ورزیدن به بندگان خدا نمی‌توان رسید. همچنان که در احادیث نبوی آمده است:

«إِنَّمَا يَرْحَمُ اللَّهُ مِنْ عِبَادِهِ الرُّحَمَاءَ»

«خدا به بندگان مهربانش مهر می‌ورزد».

«وَمَنْ لاَ يَرْحَمْ لاَ يُرْحَمْ»

«هرکه مهربانی نکند، مهربانی نبیند»

«ارْحَمُوا مَنْ فِى الأَرْضِ يَرْحَمْكُمْ مَنْ فِى السَّمَاءِ»

«با آنان که در زمین‌اند مهربانی کنید، تا آن که در آسمان است با شما مهربانی کند».

رحم و مهربانی انسان با ایمان دایره‌اش به برادران ایمانی وی محدود نمی‌گردد، - هرچند که انگیزۀ مشترک ایمان آنان را از دیگران نسبت به او نزدیک‌تر می‌گرداند – بلکه سرچشمه‌ای است که همۀ انسان‌ها را از مهر و محبت خویش برخوردار می‌گرداند. پیامبر اسلام به یارانشان می‌فرمودند:

«لن تؤمنوا حتى ترحموا قالوا: يا رسول الله، كلنا رحيم. قال: إنه ليس برحمة أحدكم صاحبه ولكنها رحمة العامة»(طبرانی)

«مسلمان نشده‌اید تا وقتی که با یکدیگر مهربان باشید» گفتند: یا رسول الله! ما همه با همدیگر مهربانیم. فرمودند: «منظورم مهربانی شما مسلمانان با یکدیگر نیست، مهربانی نسبت به همۀ مردم است».

خصوصیات مسلمانان که در قرآنکریم آمده است اینست که «وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَةِ»یعنی «و در شکیبایی با یکدیگر همدستی و همبستگی داشته باشند، و در مهربانی با یکدیگر همدستی و همبستگی داشته باشند».

حتی مهربانی انسان با ایمان باید از انسان ناطق بگذرد و به حیوانات زبان بسته نیز برسد. انسان با ایمان به همۀ جانوران محبت می‌کند، و در رابطه با رعایت حال آنان از خدا می‌ترسد، و می‌داند که در پیشگاه پروردگارش مسؤول این زبان بسته‌ها نیز هست. پیامبر اکرم جبه یاران‌شان گفتند که «بهشت درهایش را به روی زنِ بدکاره‌ای که سگی را آب داد باز کرد و خداوند متعال او را آمرزید، و آتش دوزخ درهایش را به روی زنی که گربه‌ای را زندانی کرد تا مرد باز کرد، چرا که نه خودش به او غذا داد، و نه او را رها کرد تا برود از این گوشه و آن گوشه غذای خودش را پیدا کند». اگر این کیفر زندانی‌کردن یک گربه بی‌گناه باشد، کیفر کسانی که ده‌ها هزار نفر از انسان‌های همنوعشان را به ناحق و تنها به جرم این که می‌گویند: پروردگار ما خدا است زندانی می‌کنند چه خواهد بود؟!

مردی به حضرت رسول اکرم جگفت: من وقتی می‌خواهم گوسفندی را سر ببرم، دلی به حال او به رحم می‌آید. فرمود: اگر دل تو به او رحم بیاید خدا نیز بر تو رحم خواهد آورد». عمر فاروقس مردی را دید که پاهای گوسفندی را روی زمین می‌کشاند و می‌برد تا آن را سر ببُرد. به او گفت: «وای بر تو! او را به سوی مرگ می‌کشانی و می‌بری، به زیبایی ببر!»

مورخان آورده‌اند که در فتح مصر، کبوتری، به خیمه‌گاه – فسطاط – عمرو بن عاصس آمد، و در بالای آن آشیانه ساخت. وقتی که عمرو عاص خواست کوچ کند، آن کبوتر را دید نخواست با کندن و برچیدن آن خیمه‌ها، او را بی‌آشاینه کند. خیمه‌گاهش را به همان حال رها کرد. مردم آمدند دور و بر آن خیمه‌گاه خانه ساختند و اطراف آن آباد شد و شهر فسطاط به وجود آمد.

ابن حَکَم در شرح حال خلیفۀ راشد عمر بن عبدالعزیز آورده است که از دوانیدن اسب بدون نیاز به آن نهی کرده بود. به استربانان نوشت: هیچ حیوان را با افسار سنگین نبرَند، و با چوبی که سر آن آهن باشد نرانند. به والی مصر نوشت: به من گفته‌اند که در مصر شتران باربری دارید که بر پشت هریک از آن‌ها ۱۰۰۰ رطل بار می‌گذارید. با رسیدن این نامۀ من، نشنوم که دیگر بر پشت اشتری بیش از ۶۰۰ رطل بار بگذارند! (هر رطل مصری معادل ۴۵۳ گرم است].

این مهر و محبت و حرمت جوشان و فراگیر یکی از آثار ایمان به خدا و آخرت است. ایمانی که با وزش نسیم‌هایش دل‌های سنگدلان را نرم می‌کند، و بی‌رحمان را در رحم می‌گرداند.

ملاحظه کردید که عمر فاروقس، با آن که در جاهلیت معروف به سرسختی و سنگدلی بود، ایمان با او چه کرد. چشمه‌های مهر و محبت را در دل او برشکافت. حتی گفتند: وی در دوران جاهلیت یک دخترش را زنده به گور کرده بود. اما وقتی که امارت مسلمین را برعهده گرفت، خودش را در برابر خدا نسبت به استری که در دوردست‌ترین نقطۀ دولت اسلامی زمین بخورد مسؤول می‌دانست.

این عقیده و اخلاق بر همه کار و کردار مسلمانان نخستین حاکم بود، و آثار آن در طرز رفتار مسلمانان حتی با دشمنان در حال جنگ به ظهور و بروز رسید. پیامبر گرامی اسلام، وقتی در یکی از غزوات، زنی را کشته شده می‌یابند، به خشم می‌آیند و می‌گویند: این که با شما سر جنگ نداشته است! و آنحضرت را از کشتن زنان و پیرمردان و کودکان، و کسانی که در جنگ با مسلمانان عملاً شرکت نداشته‌اند، نهی می‌فرمود.

یاران آن حضرت نیز به همین روش، انسان‌هایی نیکوکار و مهربان بودند، نه نابکار و سنگدل: ابوبکر صدیقس به هنگام تودیع با لشکر اسامه بن زید به آنان سفارش می‌کند: «زنان و پیران و کودکان را نکشید. درخت‌های خرما را قطع نکنید. درخت‌های میوه‌دار را نبرید. با انسان‌های برخورد می‌کنید که در صومعه‌ها خلوت کرده‌اند، آنان را به حال خودشان واگذارید...» عمر فاروقس می‌گوید: «خدای را دربارۀ کشاورزانی که با شما سر جنگ ندارند در نظر آورید!»

سرِ یکی از بزرگان دشمن درحال جنگ را برای ابوبکر صدیقس می‌آورند. این عمل را محکوم می‌کند، و خشم خودش را نسبت به این عمل آشکار می‌کند و به کسی که سر را آورده است می‌گوید: از این پس سرِ هیچکس را برای من نمی‌آورید! به او گفتند: اینان با ما همین کار را می‌کنند! گفت: ما از شیوۀ ایرانیان و رومیان پیروی کنیم؟! کتاب و سنت ما را بس است!

چنانکه ملاحظه می‌کنید، جنگ‌های اسلامی جنگ‌هایی توأم با مهربانی و مدارا بودند. خونی بر زمین ریخته نمی‌شد، مگر در مواقعی که یک ضرورت اجتناب ناپذیر خونریزی را ایجاب می‌کرد. فیلسوف فرانسوی، گوستاو لوبون همین نکته را نظر دارد که می‌گوید: تاریخ فاتحانی دادگرتر و مهربانتر از اعراب مسلمان به خود ندیده است.