نماز و دعا از عوامل و آرامش روانی هستند
یکی از وسایل و اسباب آرامش روانی که مادیگرایان از آن محرومند و مؤمنان از آن برخوردار، راز و نیازی است که انسان با ایمان در نماز و دعاهای شبانه روزیش با پروردگارش دارد. نماز عبارت است از لحظات ارتقای روحانی که در آن لحظات از سرگرمیها و گرفتاریهای دنیوی فراغت مییابد. و در برابر پروردگار و مولایش میایستد، و ستایش و ثنایی را که در خور او است بر زبان جاری میکند و با تضرع و زاری، و با عشق و امید خود را در اختیار خدا قرار میدهد. این پیوند با خدای علی کبیر روان انسان را پرتوان میسازد، و به قدرت اراده و تصمیمگیری در وجود انسان مدد میرساند. و روح انسان را آرامش میبخشد.
از این رو، نماز را به عنوان اسلحهای برای کارزار در صحنۀ پیکار زندگی در اختیار انسان با ایمان قرار دادهاند، تا در برابر رنجها و دردهای زندگی با آن از خویشتن دفاع کند. خدای متعال میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱسۡتَعِينُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ ١٥٣﴾[البقرة:۱۵۳].
«ای کسانی که ایمان آورده اید! از شکیبایی و نماز کمک بگیرید که خدا با شکیبایان است».
رسول خدا محمد مصطفی جهرگاه کاری برای ایشان دشوار میآمد به نماز پناهنده میشد، و نماز آن حضرت تنها یک شکل نماز و به جایآوردن مراسم محض نبود، بلکه نماز آنحضرت غرقشدن در مناجات خدا بود. وقت نماز که فرا میرسید بیصبرانه و مشتاقانه و عاشقانه به مؤذنش میگفت:
«أَرِحْنَا بِهَا يَا بِلالُ»
«ای بلال! با نماز راحتمان کن».
بارها فرمود:
«جُعِلَتْ قُرَّةُ عَيْنِي فِي الصَّلاةِ»
«نور چشم من نماز است».
از مطلبی که دیل کارنگی راجع به تأثیر حیاتبخش نماز در روح و روان انسان نوشته است بسیار خوشم آمد. منظور وی از نماز معنای عام آن است که بین همۀ ادیان مشترک است، یعنی دعا و نیایش و زاری به درگاه خدا. میگوید: «اگر دین و مذهبی ندارید یا در محیط دین و مذهب پرورش نیافتهاید، مبادا از نماز و گریه و زاری و راز و نیاز، دست بردارید. اطمینان داشته باشید نماز به شما مددی مافوق تصور میرساند. زیرا یک پدیدۀ عملی و فعال است. از من میپرسید که منظورم از یک پدیدۀ عملی و فعال چیست؟
منظورم این است که نماز میتواند سه چیز را در اختیار شما قرار بدهد که هیچ انسان با دین یا بیدینی از آن بینیاز نخواهد بود. اولاً نماز به شما کمک میکند تا با نهایت دقت و با رعایت امانت، مسائلی را که روح و روانتان را مشغول داشته، و بر آن سنگینی میکند، توضیح دهید. پیش از این توضیح دادیم که روبروشدن با مشکل تا وقتی که پیچیده و نامشخص است، محال خواهد بود. نماز خیلی شبیه به نویسندگی است که ادیب به وسیلۀ آن اندوههایش را ابراز میکند. اگر بخواهیم مشکلاتمان حل شود باید آنها را به طور مشخص بر زبان آوریم، و این همان کاری است که ما در موقع درد دل و راز و نیازکردن با خدا انجام میدهیم. ثانیاً نماز به شما این احساس را میدهد که شما در حل مشکلات و برطرفکردن اندوههایتان تنها نیستید. خیلی نادرند کسانی که به تنهایی قادر به حمل سنگینترین بارها و حل دشوارترین مشکلات باشند از سوی دیگر غالباً مشکلات ما شدیداً به شخصیت و حیثیت ما مربوطند و نمیخواهیم برای نزدیکترین افراد هم مطرح کنیم، اما میتوانیم همان مشکلات را در نماز برای آفریدگار عزّ وجل مطرح کنیم. روانپزشکان بر این مطلب اتفاق نظر دارند که بیرونریختن انگیزههای پریشانیها و بحرانهای روانی نزدیک دوستی صمیمی یا یک رفیق شفیق، بخش عمدۀ درمان بیماریهای اعصاب است. حال، اگر کسی را نیابیم که بتوانیم هرچه در دل داریم نزد او بیرون بریزیم، خدا بهترین دوست و رفیق برای ما است.
ثالثاً، نماز ما را به سوی عمل و اقدام میکشاند. بلکه نماز خودش گام نخستین به سوی عمل است. من شک دارم که انسانی در روزها و روزها پشت سر هم نماز بخواند و بهره و فایدهای از نمازش نبرده باشد، یا به تعبیر دیگر، گامهای سازندهای در جهت بهبود بخشیده به اوضاع و احوالش، و رفع بحرانهای روحیاش برنداشته باشد.
الکسیس کارل میگوید: «نماز بزرگترین نیروی نشاطآوری است که تاکنون شناخته شده، پس چرا ما از آن بهرهای نمیبریم؟»
اگر نماز به معنای تمام کلمه، این چنین باشد، نماز اسلامی پیراستهتر و بسی مؤثرتر است. به ویژه این که همراه با یک طهارت بدنی نشاطآور صورت میگیرد، و در آن قسمتهایی از قرآن تلاوت میشود، و قرآن کتاب جاودانگی است. گذشته از اینها نماز بهترین انگیزه برای گرایش مردم به جماعت است که اسلام نسبت به آن ترغیب و تشویق کرده است. و چه آرامشی انسان با ایمان پیدا میکند، هنگامی که در سختیها و گرفتاریها به خدا پناه میبرد، و این دعای حضرت رسول اکرم جرا میخواند:
«اللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَرَبَّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ، رَبَّنَا وَرَبَّ كُلِّ شَىْءٍ، فَالِقَ الْحَبِّ وَالنَّوَى. مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ، أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دابة أَنْتَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا، أَنْتَ الأَوَّلُ، فَلَيْسَ قَبْلَكَ شَىْءٌ، وَأَنْتَ الآخِرُ، فَلَيْسَ بَعْدَكَ شَىْءٌ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ فَلَيْسَ فَوْقَكَ شَىْءٌ، وَأَنْتَ الْبَاطِنُ، فَلَيْسَ دُونَكَ شَىْءٌ، اقْضِ عَنِّى الدَّيْنَ. وَأَغْنِنِى مِنَ الْفَقْرِ».
«خدایا! ای پروردگار آسمانهای هفتگانه و پروردگار عرش عظیم، پررودگار ما و پروردگار همه چیز. برشکافنده دانهها و هستهها، نازلکنندۀ تورات و انجیل و قرآن، به تو پناه میبرم از شر هر جنبندهای که زمام هستیاش به دست تو است. تو اول هستی و پیش از تو چیزی نبوده است. تو آخر هستی و پس از تو چیزی نیست. تو ظاهر هستی، و برتر از تو چیزی نیست. تو باطنی هستی و فروتر از تو چیزی نیست. قرضهای مرا ادا کن، و مرا از فقر رهایی ده و بینیاز گردان».
چه آرامشی در دل حضرت رسول اکرم ججای کرده بود آن روز که با پاهای خونآلوده و دلشکسته از بدرفتاری مردم طائف بازگشته بود. تنها کاری که کرد این بود که دستانش را به سوی آسمان بلند کرد، با این واژههای زنده و پرتوان که به درگاه خدا بر زبان جاری کرد. درهای آسمان را کوبید و آتشی که مشرکان در دل آنحضرت ریخته بودند همچون آتش نمرودیان بر حضرت ابراهیم÷سرد و سلامت گردید.
«اللهم إني أشكو إليك ضعف قوتي وقلة حيلتي وهواني على الناس يا أرحم الراحمين، أنت رب المستضعفين، وأنت ربي...»
«خدایا من به تو شکایت میکنم از سستی نیرویم و کاستی چارهام، و بیاعتبارشدنم نزد مردمان، ای مهربانترین مهربانان. تو پروردگار مستضعفانی، و تو پروردگار منی...»